آرشیو پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹، شماره ۴۷۵۷
جامعه
۷
روایت

چی صدا کنم تو رو

جواد ماهر

روزهای اول خدمتم در هنرستان است. بیشتر دبیرهای اینجا جوانند؛ جوان و مهندس. مهندس برق و کامپیوتر. دانش آموزان، دبیران شان را مهندس صدا می زنند. به من هم مهندس می گویند. تا حالا کسی به من مهندس نگفته. استاد گفته ولی مهندس نگفته. استاد را که البته به همه می گویند. یکی، دو حرف گنده بزنی استاد می شوی ولی مهندسی که اینجا می گویند تزیینی نیست. جدی است. صاحب لقب های مهندس همه واقعا مهندسند. به جز من. در کنکور که انتخاب رشته کردم اولین انتخابم رشته جغرافیای کارتوگرافی بود؛ رشته ای که نمی دانستم چیست ولی شنیده بودم فارغ التحصیلانش را مهندس صدا می زنند. آن موقع از مهندس شدن خوشم می آمد. روزنامه نگاری رشته بعدی مورد علاقه ام بود. دقیقا می دانستم چیست و در آن کار هم کرده بودم. اینها را قبول نشدم. زبان و ادبیات عرب قبول شدم. بی ربط ترین رشته ای که می توانستم قبول شوم. حالا که دانش آموزان و همکاران تازه که رشته ام را نمی دانند مهندس صدایم می زنند باید در فرصتی رشته ام را رو کنم تا بدانند معاون پرورشی مدرسه شان مهندس نیست. در آن صورت مشکل مهمی پیش خواهد آمد. مهندس صدایم نزنند چی صدایم بزنند.