آرشیو شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹، شماره ۷۴۵۹
ایران قرن
۱۶

جشن پر اعتراض 2500 ساله

آغاز سقوط

لیلا ابراهیمیان

جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ایران از روز سه شنبه 20 مهر تا شنبه 24 مهر 1350 در در تخت جمشید برگزار شد.

فکر برگزاری چنین جشنی شش سال بعد از کودتای 28 مرداد 1332شکل گرفت؛ قرار بود آن زمان مراسم مختصری برای بزرگداشت سنت سلطنت در ایران برگزار شود اما شاه به تدریج تغییر رای داد؛ او می خواست جشن دوهزار و پانصد سال با جشن یادبود تاج گذاری مجزا باشد و این یکی مفصل تر و مجلل تر. آذرماه 1337 شاه فرمانی صادر کرد تا کمیته عالی مشورتی برای مطالعات تاریخی و علمی درباره آن شکل گیرد؛ حسین علاء ، حسن تقی زاده، علی اصغر حکمت، محمود مهران، رضازاده شفق و سعید نفیسی عضو این کمیته بودند و بعد از گذشت 10 سال کاری انجام ندادند. این بار شاه تصمیمی عجولانه گرفت و در طول 18 ماه، صدها نفر از سران کشورهای مختلف، روزنامه نگاران و میهمان های عالی رتبه را به تخت جمشید نماد تاریخ ایران باستان دعوت کرد. کار شبانه روزی مهندسان و کارگران و دلارهای نفتی در خدمت تدارک برای ضیافتی بزرگ بود؛ ضیافتی برای نشان دادن شکوه شاه که البته آغازی شد برای سقوط پهلوی. آن زمان شاه ده ها میلیون دلار صرف کرد تا در شیراز فرودگاهی بنا شود؛ به جای هتل لوکس چادرهایی نفیس بنا شد و امنیت جاده ها و روشنایی آن مورد توجه قرار گرفت. قرار بود 2500 مدرسه و درمانگاه ساخته شود اما چنین نشد و هزینه های سنگین و اسراف این جشن از چشم ها پنهان نماند؛ هزینه های سنگین در شرایطی که فقر، حاشیه نشینی و... چالش های جدی در ایران بود. همان زمان امام خمینی در بیانیه ای شدیداللحن جشن ها را «بزم اهریمن» خواند: «...شاهنشاهی ایران از اولی که زاییده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است . جنایات شاه های ایران روی تاریخ را سیاه کرده است ، برج ، از سر درست کردند، سر مردم را می بریدند، قتل عام می دادند بعد برج درست می کردند با آن . برای این شاهان ، ما ملت اسلام باید جشن بگیرد؟! ملت ایران موظف است که با این جشن ها مبارزه منفی کند، مثبت نه لازم نیست ، از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشن ها هست ، شرکت نکنند در جشن ها، جایز نیست شرکت کردن در این جشن ها. هرچه می توانند از زیر بار این طور چیز ها بیرون بروند...» روحانیونی چون شیخ صادق خلخالی هم بودند که با نوشتن رساله هایی از رهگذر حمله به دوران کوروش هخامنشی، جشن های 2500 ساله را به چالش می کشیدند.

در این بین کنفدراسیون دانشجویان هم نیروهای خود را برای مبارزه با جشن بسیج کرد؛ بیانیه هایی که شرکت در جشن را محکوم می کرد. حکومت هم دست به کار شده بود و برای حضور در جشن سران کشورهای غربی را ترغیب و تهدید می کرد. اینکه «آینده سرمایه گذاری انگلیس و فرانسه در مس کرمان به خطر می افتد» و «آینده اقتصادی آلمان در ایران به حضور در این جشن بستگی دارد.» شاه همه را به جشن دعوت کرده بود الا اسرائیل؛ او ترس این را داشت که کشورهای عربی از حضور در جشن سر باز زنند. اما هر چه بود درنهایت ملکه انگلیس و پرنس ولز در جشن غایب بودند و ریچارد نیکسون و پمپیدو روسای جمهور آمریکا و فرانسه در جشن شرکت نکردند. روزهایی که همه گوش ها و چشم ها به سمت پاسارگاد بود؛ آنجا که آخرین شاه ایران می گفت: «کوروش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده ایم تا به تو بگوییم: آسوده بخواب که ما بیداریم...» درست همان زمان که ساواک بسیاری از مبارزان سیاسی را زندانی کرده بود و منادیان «جزیره ثبات» به سمت جزیره سرگردانی می رفتند؛ جشن 300 میلیون دلاری  آخرین ضیافت سلطنت در ایران بود.