آرشیو دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، شماره ۳۹۵۲
ادبیات
۶

هنر بیگانه و هنر روزمرگی ها

شرق: رانلد بروکس کیتای از مهم ترین چهره های نسلی از نقاشان است که در سال های پس از جنگ جهانی دوم به عرصه وارد شدند. کیتای در سال 1932 در ایالت اوهایو متولد شد. او مدتی به عنوان ملوان ساده کشتی کار کرد و سپس به ارتش آمریکا پیوست. او در دانشکده هنری راسکین آموزش دید و به خاطر توانایی هایی که از خود نشان داد به کالج سلطنتی هنر لندن منتقل شد. در آنجا رهبر غیررسمی هنرآموزانی چون دیوید هاکنی، الن جونز و پتریک کول فیلد شد که به نسل پاپ معروف شدند. به تازگی کتابی درباره او با عنوان «آر.بی.کیتای» از اندرو لمبرث با ترجمه علی گلستانه در نشر نظر منتشر شده است. لمبرث، نویسنده و منتقدی است که کتاب های هنری متعددی نوشته و منتشر کرده است. مترجم این کتاب در بخشی از یادداشت ابتدایی اش به چهار جنبه ای که کیتای را به چهره ای مهم در نقاشی معاصر بدل کرده اند اشاره کرده: «نخست برای اصرارش بر رسانه سنتی نقاشی و پرهیز وسواس گونه اش از به کارگیری رسانه های نو؛ دوم برای تاکیدش بر نقاشی فیگوراتیو در برابر دوگانه هنر جدید از یک سو و موج غالب انتزاع گرایی حاد مدرنیسم میانه قرن از سوی دیگر؛ سوم برای پایبندی وفادارانه اش به رکن متناقض مدرنیستی التزام به رئالیسم در عین آگاهی بر ناممکن بودن آن؛ و چهارم برای تاکید مداومش بر روایت و حرف زدن از راه نقاشی». مترجم همچنین اشاره می کند که کیتای با تسلط کم نظیرش بر «اسلوب های گوناگون نقاشی و مهارت شگفت انگیزش در سازماندهی فرم»، توانست دستور زبان تصویری چندوجهی و کنایه آمیزی را تدوین کند که صورت بندی قواعدش کار آسانی نیست: «دستور زبانی سیال، متغیر، و حیله گر که از یک سو به بازنمایی پیش پاافتاده موضوعاتی به سبکی آکادمیک راه می دهد و از سویی دیگر با مترقی ترین و رادیکال ترین ایده های مدرنیستی پیوند می یابد».

کیتای هنر خود را هنری بیگانه می نامید چراکه نقاشی او در چارچوب جهان نوین هنر نابهنگام و غریبه بود. مترجم کتاب با اشاره به این ویژگی در کار کیتای، می گوید به همین دلیل است که او برای هنرمند ایرانی اهمیتی مضاعف می یابد. چراکه «ما هم بیگانگانی هستیم که قریب به هشتاد سال با تصویر مدرن کلنجار رفته ایم و همچنان می کوشیم از بیرون جریان اصلی مدرنیسم، میان این زبان نو و تاریخ زخم خورده و پرفرازونشیب خودمان نسبتی برقرار کنیم. اینجا، مسائلی از این دست که مواجهه ما با تصویر مدرن یکباره، پاره پاره، منقطع، و ناهنجار بوده است، اینکه عوامل غیربومی بیشتر از عوامل بومی در پرتاب شدن ما به فرایند مدرنیته نقش داشته اند (فرایندی که از آن با عنوان مدرنیزاسیون یاد می کنند)، و اینکه چگونه و چقدر توانسته ایم یا نتوانسته ایم مدرنیته (و طبعا هنر مدرن) را در چارچوب تجربه تاریخی خود درونی کنیم را نمی توانیم به احکام ساده ای همچون ما مدرن نیستیم یا مدرنیته را نمی فهمیم تقلیل داد؛ زیرا علاوه بر آنکه در چارچوب نظم جهانی سرمایه (این نیرومندترین راوی مدرنیته) حتی جنبه های ظاهرا ضدمدرن زیست و فرهنگ ما چیزی نیستند جز وجوهی از تناقضات مدرنیته، مسئله مدرن بودن بیشتر با تحول یا حتی اخلال در نحوه زیست و به تبع آن آگاهی ارتباط دارد، نه کسب دانشی درباره معنای اصلی مدرنیته و سپس خود را با آن منطبق کردن (آن هم با تزریق کردن عناصری از فرهنگ کهن بومی که گاه مطلقا آن را تجربه نکرده ایم). در این مقام، حتی این ایده که ما مدرن نیستیم خود معرف نوعی خودآگاهی مدرن است. پس مسئله ما بیگانگان در وهله نخست آموختن تصویر مدرن و بعد بومی کردن آن نیست؛ بلکه بازسازی و البته پرسش از تجربه متناقض اینجا و اکنونی مان در چارچوب آزادی بی حدوحصری است که تصویر مدرن برایمان به ارمغان آورده است».

«شاهزاده پاپ» عنوان کتابی است درباره اندی وارهول از جوزف د.کتنر که با ترجمه سحر دولتشاهی در نشر اورکا منتشر شده است. آثار وارهول در سال های دهه 60 به نمادهای فرهنگ مصرفی در آمریکا بدل شد. وارهول چهره ای مشهور بود و طرفدارانش او را شاهزاده پاپ می نامیدند. یادداشت ابتدایی این کتاب در معرفی وارهول، کارشناس رسانه ای نام دارد و این عنوان اشاره ای است به یکی از مهم ترین ویژگی کار وارهول. چراکه او «تمام رسانه های جمعی، از جمله مجله ها، فیلم ها و برنامه های تلویزیونی را زیر و رو و اشیا و افراد کلیدی و شاخص زمان خودش را انتخاب کرد. سپس آن تصاویر رسانه ای را با چنان صراحت و جسارت گرافیکی دگرگون کرد که همگی در حافظه جمعی مان حک شدند. وارهول در نقاشی های خود آمریکای برخاسته از انفجار رشد اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم و قدرت سیاسی تازه ظهور را به تصویر کشید. او لایه رویی آمریکای جدید را کمی خراش داد تا روی تیره تر آن را نمایان کند؛ بقایای فرهنگی که چشم انداز آن به قراضه های ماشین های تصادفی در بزرگراه ها، خودکشی های هولناک، مجرمان خطرناک و پوچی دلسردکننده مجازات اعدام با صندلی الکتریکی آلوده بود. مجموعه تصاویر وارهول از محصولات غذایی، افراد مشهور و مشکل دار، مرگ ومیرها و فجایع زمانه مجبورمان کرد هم زمان با فواید مصرف گرایی و فجایع و مصیبت های آن دوران طلایی مواجه شویم. او با نمودارکردن اشیای روزمره، نماهای فرهنگ آمریکایی را پیش رویمان قرار داد». آثار وارهول نشانه هایی آشکار از دوران انفجار رسانه ها و ارتباطات جمعی بودند. او دریافته بود که دوران او با «صنعت بازاریابی» و «رسانه» تعریف شده است و آنها را منبع و موضوع آثار خود قرار داد. «شاهزاده پاپ» شامل بخش های مختلفی است که در هر بخش به وجهی از کار وارهول پرداخته شده و آثاری از او در هر بخش منتشر شده است. کتاب با این پرسش آغاز می شود که اندی وارهول کیست و او را هنرمند روزمرگی ها می نامد. در بخشی از بخش اول کتاب این پرسش مطرح که کدام وارهول را باور داریم و درواقع به تناقضات وارهول پرداخته شده است: «مردی که از پشت عینک و در سکوت نظاره گر گشایش جهان بود، چه کسی بود؟ آدم ترسناکی که در خودنگاره سال 1986 مثل روح سرگردان ظاهر شده بود، چه کسی بود؟ وارهول پر از تضاد، تناقض و رمز و راز بود. او دمدمی مزاج، ثروتمند و پیچیده بود و روشن فکر و مجری برنامه (شومن) هم زمان در او تجلی پیدا می کردند. تصاویر وارهول نمادهای آمریکای پاپ بودند و در سطح جهانی طنین انداز شدند. او جزو معدود هنرمندان تجسمی بود که نام، چهره و آثارش در سطح جهان شناخته شده هستند. درباره وارهول، بیش از هر هنرمند دیگر جهان، مطلب وجود دارد. تجزیه و تحلیل آثار او و شایعات در مورد سبک زندگی اش در هزاران کتاب، روزنامه و مجله درج شده است. او نزدیک به 40 سال فعالیت حرفه ای کرد، اما اوج شهرتش در سال های 1960 و به خاطر خلق هنر پاپ بود. پس در 30 سال دیگرش چه خلق کرد؟». در این کتاب تصویری از چهار دهه زندگی حرفه ای وارهول به دست داده شده و مراحل رشد، توسعه هنری و سهم و مشارکت او در تاریخ هنر بررسی شده است. وارهول تقریبا در هر ده سال مسیر هنری خود را تغییر داد. در سال های 1950 به عنوان تصویرساز تجاری با موفقیت کارش را آغاز کرد و در سال های دهه 60 به چهره مشهور هیپ تغییر هویت داد. در سال های دهه 1970 به چهره نگاری مشهور بدل شد و در دهه پایانی عمرش هم در نمایشی حیرت انگیز از نوآوری و بهره وری هنری، تعداد زیادی از تکنیک های خود را گرد هم آورد.