آرشیو چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹، شماره ۳۹۶۰
ادبیات
۶

روایت طردشدگی

شرق: «وقتی کنراد برگشت همه چیز در آتش می سوخت؛ همه چیز جز هیزم های داخل شومینه! کنراد در ویلای خانواده کخ در ساحل کورفو زندگی می کرد که در چهل مایلی شمال کرکیرا قرار داشت. این ویلا شامل مجموعه ای ساختمانی تودرتو می شد که اتاق ها، باغ ها، شیب های پلکانی و استخرهایش مثل آبشاری از بالای تپه تا ساحل ماسه ای خلیج در پایین، فرو می ریخت. ساکنین ویلا فقط از دو راه به ساحل کوچک خلیج دسترسی داشتند: یکی از راه دریا و دیگری با استفاده از نوعی واگن کابلی که از میان تمام سطوح این مجموعه می گذشت». این آغاز رمان «دنیای کوچک» از مارتین زوتر است که به تازگی با ترجمه هوشمند دهقان در نشر نیلوفر منتشر شده است.

مارتین زوتر از نویسندگان مطرح سوئیسی است که در سال 1948 متولد شده است. او را پرمخاطب ترین نویسنده امروز سوئیسی نامیده اند و تاکنون آثارش به بیش از سی زبان ترجمه شده است. همچنین از برخی داستان های او و از جمله همین داستان «دنیای کوچک» چند فیلم سینمایی اقتباس و ساخته شده است. داستان های زوتر مورد توجه منتقدان هم بوده و آثارش جایزه های مختلفی به دست آورده اند. زوتر کار نویسندگی را با روزنامه نگاری آغاز کرد و به عنوان ستون نویس با چند نشریه معتبر سوئیسی به همکاری پرداخت. مقالاتی که او برای این نشریه ها می نوشت بعدها در قالب کتاب هایی مستقل منتشر شدند. زوتر پس از این به سراغ داستان نویسی رفت و آنچه باعث شهرت او شد، انتشار اولین اثر داستانی اش بود که شاهکارش هم به شمار می رود: «دنیای کوچک» در سال 1997 منتشر شد و مورد توجه زیادی قرار گرفت و نویسنده اش را به شهرت رساند.

«دنیای کوچک» داستانی چندلایه است که روایتی طنزآمیز درعین حال معمایی و عاطفی دارد. قهرمان داستان، آدمی با نام کنراد است که در خانواده ای اشرافی در سوئیس بزرگ شده اما به خاطر برخی دلایل اعضای خانواده اش او را حساب نمی کنند و نادیده اش می گیرند. در ماجرای رمان، کنراد به خاطر ذهن پریشان و بی حواسی ویلای تفریحی و ارزشمند خانواده کخ را آتش می زند و در نتیجه خانواده کخ او را طرد می کنند. در این میان کنراد با زنی با نام رزمری آشنا می شود و سیر حوادث از اینجا به گونه ای دیگر پیش می رود.

 در هر فصل کتاب، وجهی از زندگی کنراد و معماها و مسائلش روایت شده است. در بخشی دیگر از این داستان می خوانیم: «خانه سالمندان زونن گارتن ساختمانی شش طبقه بود. در حاشیه جنگل و در فاصله ای نه چندان دور از ویلای آزالیا و هتل دس آلپس؛ همانجا که کنراد لانگ نگرونی، نوشیدنی دلچسب بعدازظهر ها را بارها نوشیده بود. حالا او در سالن شیشه ای و آفتاب روی طبقه آخر نشسته بود و نمی دانست چه چیزی را از دست داده است. 

در طبقه ششم، در بخش را قفل می کردند؛ در آنجا یا افرادی که بیماری شان حاد بود بستری می شدند یا کسانی که قصد فرار داشتند. بیماری کنراد لانگ خیلی حاد نبود و پزشک ها ترجیح می دادند که او را در بخش های دیگری بستری کنند که امکان بیشتری برای معاشرت با افراد جدید داشته باشد. اما به دلایل مختلفی او را در طبقه ششم بستری کردند. اول اینکه اتاقی در بخش قفل شده، تازه خالی شده بود؛ دوم، احتمال زیادی وجود داشت که کنراد لانگ دست به فرار بزند، و سوم اینکه با سرعت و پیشرفتی که بیماری اش داشت نهایتا دو سه ماه دیگر در بخش قفل شده بستری می شد...».

«ذن و هنر نگارش فیلم نامه» عنوان کتابی است از ویلیام فروگ که به تازگی چاپ دوم آن با ترجمه عباس اکبری در نشر نیلوفر منتشر شده است. مترجم کتاب در یادداشت کوتاه ابتدایی کتاب، ویژگی این اثر را در میان کتاب هایی که درباره فیلم نامه نویسی به فارسی ترجمه و منتشر شده، در دیدگاهی متفاوت می داند که بر ایده یا فکری اولیه تکیه دارد. نویسنده کتاب، ویلیام فروگ، در طول تاریخ فیلم نامه نویسی و فیلم سازی جایگاهی معتبر دارد و در دانشگاه یو.سی.ال.ا، بخش فیلم نامه نویسی را راه اندازی کرده و با استفاده از استادان قابل توجه در این زمینه به شیوه ای خاص که در کتاب توضیح داده، به پرورش استعدادهایی اقدام کرده که هریک در دنیای سینما جایگاهی به دست آورده اند. 

او همچنین مسئولیت دفاع از فیلم نامه نویسان را در انجمن فیلم نامه نویسان آمریکا بر عهده داشته و کتاب های مختلفی درباره فیلم نامه نویسی نوشته است. کتاب با بخشی آغاز می شود که در آن به موضوع ایده در کار فیلم نامه نویسی پرداخته شده و نویسنده این پرسش را مطرح کرده که ایده خوب چیست. او می گوید که از آغاز کار روی داستان هیچ چیز مهم تر از داشتن ایده ای شایسته نیست: «نویسنده دارای یک ایده شایسته، حتی با پرداختی ضعیف، کارش را می تواند مثل موشک شروع کند، در حالی که نویسنده ای با ایده ای ضعیف، حتی با پرداختی عالی، احتمالا به جایی نخواهد رسید. ضرب المثلی قدیمی می گوید از گوش خوک نمی توان کیف ظریفی درست کرد. عقل سلیم حکم می کند که در کار فیلم نامه نویسی ایده فقط پنج درصد کار و 95 درصد آن متعلق به اجرا و نگارش است. در آغاز دوره تدریس به این نظریه اعتقاد داشتم، اما با مرور عمر نگارشی ام و مطالعه فیلم نامه نویسی، به نتیجه کاملا عکس آن رسیده ام. ایده در واقع، بذری است که تقریبا به نحوی جادویی در ذهن پدید می آید. بعضی ایده ها رشد نمی کنند، اما بذرهای سالم و قوی رشد می کنند. باید آنها را بنویسید. در غیر این صورت، راحت ناپدید خواهند شد. وقتی سفت و سخت درباره ایده خود می اندیشید، در ذهن با آن بازی می کنید. با آن ور می روید تا ببینید شما را به کجا می برد. چه داستانی از آب درمی آید. هربار که بر آن شوید تا درباره گسترش احتمالی آن بیندیشید، به شخصیت هایی فکر می کنید که با داستان خاص شما جور درمی آیند و یا اینکه شخصیت شما را به کجا هدایت می کنند. این دوره فکرکردن درباره ایده داستانی به شدت مهم است. گاهی نویسندگان چند هفته، چند ماه یا حتی سال ها را صرف می کنند تا داستان را جمع وجور کنند. این دوره بسیار مهم، دوره تکوین به شمار می رود؛ بچه شما دارد شکل می گیرد. دست و پا و قلب پیدا می کند و در زهدان مغز شما رشد می کند. در این دوره تکوین، به هیچ وجه نباید با کسی مشورت کنید. صبر کنید تا ایده خاص شما ظرفیت رشد و بالندگی را بیابد».