آرشیو شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، شماره ۳۹۷۹
اندیشه
۶
بررسی

ویژگی های یک همه گیری طبقاتی

بعد از شیوع بیماری کرونا و تبدیل آن به بحرانی جهانی مطالعات و مباحثات نظری فراوانی درباره پیامدهای بلندمدت آن درگرفت. کتاب «بیماری فراگیر در عصر نئولیبرال» مشتمل بر چند مقاله از دیوید هاروی به ضمیمه مقالاتی از آلن بدیو، کین برچ، شری برمن و بن ارنرایک تلاش دارد برخی گفتارها و نوشتارها را درباره بحران کرونا در میان نظریه پردازان چپ و انتقادی بازتاب دهد. تمرکز اصلی کتاب بر نوشته های هاروی است که می کوشد نسبت میان همه گیری و نظام جهانی نولیبرال را تبیین کند و برنامه‎ ای تا حد ممکن عملی پیشنهاد دهد. به جای مقدمه، متنی از کین برچ، پژوهشگر بریتانیایی اقتصاد سیاسی آمده که به تعریفی اجمالی از نولیبرالیسم و تاریخچه آن می پردازد. در پیوست کتاب نیز سه مقاله ضمیمه شده است که نخستین شان گزارشی از بن ارنرایک، روزنامه نگار و رمان نویس آمریکایی درباره بحران متاخر اقتصادی جهانی و چگونگی سربرآوردن جنبش های مردمی در سراسر دنیاست. متن دوم، مقاله ای است درباره مخاطرات پیش رو از شری برمن استاد علوم سیاسی و نویسنده کتاب «دموکراسی و دیکتاتوری در اروپا: از رژیم کهن تا روزگار ما». او در مقاله اش هشدار می دهد که اگر منتقدان سرمایه داری نتوانند برای وضعیت بحران زده کنونی پاسخی عملی بیابند، نومحافظه کاران با احیای تجربه فاشیسم این فقدان را در میان هلهله مردم خسته از وضعیت، پر خواهند کرد. متن سوم، یادداشتی از آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی است که با شرحی از وضعیت فعلی، باورش را به اینکه همه گیری کنونی هیچ پیامد سیاسی خاصی نخواهد داشت، بیان می کند.

هاروی در بحبوحه بحران کرونا با نوشتن چند مقاله و انجام مصاحبه تلاش کرد پیامدهای کرونا را از زاویه نقد اقتصاد سیاسی تحلیل کند و به پیامدهای آن برای پویایی جهانی انباشت سرمایه پرداخت. به زعم او انسدادها و اختلال های ناشی از کرونا در تداوم جریان سرمایه منجر به کاهش ارزش خواهد شد و اگر کاهش ارزش ها گسترده و عمیق باشد، نشانگر آغاز بحران ها خواهد بود. هاروی به نقش چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهانی اشاره می کند که در واقع پس از سال های 2007 و 2008 سرمایه داری جهانی را عملا نجات داده و ضامنش شده است، بنابراین هرگونه ضربه به اقتصاد چین لزوما عواقبی جدی برای اقتصاد جهانی در پی خواهد داشت که پیش از آن نیز در موقعیت اسفباری بود. به باور او، الگوی موجود انباشت سرمایه پیش از این نیز با گرفتاری های فراوانی روبه رو بوده است و جنبش های اعتراضی که تقریبا در همه جا، از سانتیاگو تا بیروت رخ می داد، نشان دهنده این بود که الگوی اقتصادی غالب، برای توده های جمعیت خوب کار نمی کند. هاروی این مدل نولیبرال را به طور فزاینده ای بر سرمایه موهوم و توسعه وسیع در عرضه پول و ایجاد بدهی استوار می داند. این مدل هنوز با مشکل تقاضای موثر ناکافی برای تحقق ارزش هایی که سرمایه می تواند تولید کند روبه رو است. بنابراین پرسش این است که چگونه ممکن است الگوی اقتصادی مسلط، با مشروعیت و توان رو به کاهش، تاثیرات اجتناب ناپذیر همه گیری را جذب کند و از سر بگذراند. هاروی پاسخ به این سوال را بسته به این می داند که چه مدت ممکن است این اختلال دوام و گسترش یابد؛ زیرا چنان که مارکس اشاره می کند، «کاهش ارزش به این دلیل رخ نمی دهد که کالاها نمی توانند فروخته شوند بلکه به این دلیل است که نمی توانند به موقع فروخته شوند». هاروی ارتباط همه گیری کرونا را با مسئله طبیعت و دست اندازی انسان به محیط زیست نیز بررسی می کند. او در آثار کلی خود به جای اینکه از ایده «طبیعت» به مثابه امری بیرون و جدا از فرهنگ، اقتصاد و زندگی روزمره بحث کند، نظرگاهی دیالکتیکی تر تحت عنوان «رابطه متابولیک با طبیعت» اتخاذ می کند: «هیچ فاجعه کاملا طبیعی ای وجود ندارد. بی شک، ویروس ها همواره جهش می یابند؛ اما شرایطی که در آن، یک جهش تبدیل به چیزی تهدیدکننده زندگی می شود، به اقدامات انسان وابسته است». هاروی با ارجاع به تجربه های قبلی، یکی از جنبه های منفی افزایش جهانی سازی را امکان ناپذیری جلوگیری از انتشار پرشتاب بین المللی بیماری های جدید می داند. ما در جهانی کاملا به هم پیوسته زندگی می کنیم که در آن تقریبا همه کس سفر می کنند. شبکه های انسانی به نحو بالقوه برای انتشار، گسترده و گشوده اند. از نظر او ابعاد خطر اقتصادی و جمعیتی وقتی مشخص می شود که این اختلال یک سال یا بیشتر طول بکشد و شرح می دهد که تاثیرات اقتصادی در سرتاسر جهان به نحو فزاینده ای از کنترل خارج می شود. اختلالات موجود در زنجیره های ارزش آفرین شرکت ها و در بخش های مشخصی، نسبت به آنچه در ابتدا تصور می شد، اساسی تر است. اثر بلندمدتش ممکن است کوتاه سازی یا متنوع سازی زنجیره های عرضه هم زمان با حرکت 

به سوی اشکال تولید نیازمند به نیروی کار کمتر (با پیامدهای سهمگین برای اشتغال) و اتکای بیشتر به سیستم های تولیدی هوش مصنوعی باشد. اختلال در زنجیره های تولید، تعدیل یا اخراج کارگران را در پی دارد که این امر تقاضای نهایی را کاهش می دهد؛ درحالی که تقاضا برای مواد اولیه مصرف مولد را پایین می آورد.

باور مرسومی وجود دارد که بیماری های عفونی، وقعی به طبقه یا دیگر موانع و مرزهای اجتماعی نمی نهند. از نظر هاروی همچون بسیاری سخنان از این دست، حقیقتی در آن وجود دارد: «در اپیدمی وبای قرن نوزدهم، فراروی از موانع طبقاتی آن قدر دراماتیک بود که جنبش بهداشت و سلامت عمومی از دل آن زاییده شد (و حرفه ای شد) و تا امروز نیز پاییده است. اینکه آیا جنبش مذکور در جهت حمایت از همگان طراحی شده یا تنها طبقات بالاتر، همیشه ناروشن بود». اما هاروی توضیح می دهد که امروز تاثیرات اقتصادی و اجتماعی از فیلتر تبعیض های «مرسوم» می گذرند و همه جا قابل رویت اند. مثلا نیروی کاری که انتظار می رود از شمار فزاینده بیماران مراقبت کند، در بیشتر مناطق جهان به طور معمول بسیار جنسیتی، نژادی و قومی انتخاب می شود. این امر تجلی دیگری از حضور نیروهای کار طبقه محور مثلا در فرودگاه ها و سایر بخش های تدارکاتی است. هاروی این نیروهای کار را «طبقه کارگر جدید» می نامد که در خط مقدم حاضرند: یا باید بار بدل شدن به نیروی کاری را تحمل کنند که بیشتر در معرض خطر ابتلا به ویروس است یا در پی سیاست تعدیل اقتصادی برآمده از ویروس بدون هیچ منبع مالی از کار برکنار می شوند. برای نمونه، این مسئله وجود دارد که چه کسی می تواند در خانه کار کند و چه کسی نمی تواند: «این مسئله شکاف اجتماعی را تشدید می کند و این پرسش را برمی انگیزاند که چه کسی در صورت تماس با فرد بیمار یا عفونت، می تواند خود را قرنطینه کند (با یا بدون پرداخت مالی). درست به همان سیاقی که آموختم زلزله های نیکاراگوئه (1973) و مکزیکوسیتی (1985) را «زلزله های طبقاتی» بنامم، پیشرفت کووید-19 ویژگی های یک همه گیری طبقاتی، جنسیتی و نژادی را به تمامی نشانم می دهد».