آرشیو چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰، شماره ۴۹۳۱
صفحه آخر
۱۲
در همین حوالی

آن مست راستین

علی مسعودی نیا

در میان شاعران کلاسیک ایران چهره های شاخصی که کارنامه ای عریض و طویل داشته باشند و در بدیع و بیان و بلاغت و فصاحت زبانزد باشند کم نیستند. اما بسیاری از این بزرگان هرگز نتوانسته اند اهمیت و تاثیر و شهرتی در میان عموم بیابند و حتی خواص هم شاید در این روزگار کمتر به سراغ شان بروند. اما در تاریخ ادبیات ما خیام یک چهره استثنایی است. او با تعداد اندکی رباعی که تازه در صحت و سقم تعلق تعداد زیادی از آنها به حکیم نیشابوری هم هنوز جای تردید است، به عنوان چهره ای زنده و پویا و شهیر و شاخص هنوز هم محبوب است و ماندگار. چهره های شاخص ادبیات مدرن ما از دیرباز به او عنایتی ویژه داشته اند و هدایت روی رباعیاتش کار کرده، شاملو شعرهایش را دکلمه کرده و اخوان ثالث ابر رند همه آفاق و مست راستینش خطاب کرده است. از لطف شعرهای تاثیرگذار و کوتاه و تکان دهنده این حکیم که بگذریم، عمده ماندگاری خیام را باید از جنس تفکر او دانست. خیام با جهان بینی متفاوت و اپیکوری خود به شدت قابلیت انعطاف داشته است با اندیشه های انسان مدرن و به همین دلیل شاید مدام بازخوانی شده و مورد توجه قرار گرفته است. او از سویی حال و هوایی اگزیستانسیال دارد و از سویی دیگر طبعی پوچ گرا که با ابسوردیته ادبیات مدرن خویشاوند می شود و در وجهی دیگر به عنوان پرچمدار نوعی تفکر ضدجریان به عنوان یک شمایل آنارشیست در تاریخ شعر و ادب ما می درخشد. البته از وضع زندگی امروزی ما پیداست که همفکران و هواداران خیام چندان در نهادینه کردن جهان بینی او موفق نبوده اند و این همه تکاپو برای کسب درآمد و اینهمه ناهمدلی و تنگ نظری میان آدم های غریب و آشنا نشان می دهد ما فراموش مان شده که «آخر کار این جهان نیستی است» و کمتر شده به این فکر کنیم که «بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ». اما هشدار خیام همچنان در گوش اعصار پژواک خواهد داشت و شاید روزی نه فقط انسان ایرانی که برای کل جهان تکانه و تلنگری باشد برای تغییر دادن مناسبات نامیمون حاکم بر جوامع بشری.