آرشیو شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، شماره ۴۲۲۴
اندیشه
۶
مرور

جنون دیوارکشی

وندی براون، متفکر فمینیست و استاد فلسفه سیاسی در کتاب تحسین شده «دولت و دیوار»، پدیده دیوارسازی را که از دوران باستان در میان امپراتوری های قدیمی و قلمروهای گوناگون وجود داشته (همچون دیوار چین به عنوان معروف ترین دیوار حائل میان سرزمین های کشوری) در دوران مدرن و به ویژه در چند دهه اخیر یکی از خصائل ذاتی ملت -دولت های مدرن معرفی می کند. نقطه عزیمت او در پدیده دیوارسازی باز می گردد به آغاز نظم ملت-دولت در جهان سیاست که بعد از معاهده وستفالی شکل گرفت. او در انتهای کتاب به «کارکرد نمادین» و روانی و تصویرهای «خیالی» و موهوم از ملیت می پردازد. پروژه وندی براون در این کتاب افول حاکمیت و آشکار کردن ویژگی های متناقض دیوارسازی معاصر است. این کتاب به عنوان یکی از معدود گزارش های نظری از پدیده دیوارکشی، ایده ای درباره ایجاد موانع فیزیکی، هم در مرزها و هم در داخل ملت-دولت های مستقل ارائه می کند. براون در این کتاب موضعی اخلاقی یا حتی سیاسی اتخاذ نمی کند بلکه می کوشد بیشتر تاملی درباره آنچه امروزه به یک رویه رایج تبدیل شده انجام دهد. براون در این کتاب با نظریه پردازان سیاسی کلاسیک و معاصر وارد گفت وگو می شود. این کتاب ایده های نظریه پردازان سیاسی مانند هابز، روسو، آگامبن و اشمیت را در ارتباط با تصمیمات سیاست مدارانی همچون سناتور جان مک کین و شرکت های بزرگ بین المللی تحلیل می کند. او در چند صفحه اول کتاب، خوانندگانش را با نمونه های متاخر دیوارسازی در اقصی نقاط دنیا از آمریکا تا ایران وترکیه و اروپا آشنا می سازد و ادعا می کند با وجود تفاوت های فراوان، دیوارهای جدید جهان شباهت های اساسی یا یکدیگر دارند. با این حال، اکثریت کتاب تنها بر دو دیوار در امتداد مرز ایالات متحده و مکزیک و دیوار پیچ درپیچ اسرائیل و فلسطین تمرکز دارد (هر دو این دیوارها را یک شرکت پیمانکاری آمریکایی ساخته است). براون تنش را در جهان «مابعدوستفالی» بین گشودگی و در هم آمیختگی مردم از یک سو و سنگربندی و دیوارکشی قلمرویی از سوی دیگر قرار می دهد. او استدلال می کند که این تنش ها را می توان با وضوح خیره کننده ای در دیوارهای جدیدی یافت که از زمان فروپاشی دیوار برلین و پیروزی فرضی لیبرال دموکراسی برپا شده اند. همان طور که جهانی شدن مستلزم آزادسازی مرزها برای آزادی گردش فراملی نیروی کارمردم، کالاها و سرمایه است، دیوارهای معاصر نیز برای محاصره مردم، کالاهای قاچاق و خشونت تروریستی ساخته شده اند. 

در فصل اول، براون بررسی خود را با مرور دیوارهای مرزی که در چند دهه گذشته در سراسر جهان ساخته شده اند، آغاز می کند. او می گوید تمام دیوارهای مختلف در جهان امروز منشا مشترکی دارند، مانند اعضای یک خانواده که اجداد مشترکی دارند. وجه مشترک آنها شرایطی است که او آن را افول حاکمیت می نامد. این موضوع به معنای نظم سیاسی جدید جهانی است که در آن ملت ها بازیگران اصلی نیستند. امروزه اقتصاد چیزی است که واقعا دارد جهان را کنترل می کند و از مرزهای ملی فراتر می رود. در فصل دوم، براون به تحلیل سرشت کلی حاکمیت می پردازد. برای براون، حاکمیت همیشه به محصورکردن زمین مرتبط بوده است. از یک سو، شهروندان به یک حکومت مشروعیت می دهند؛ زیرا خواهان سیستم عادلانه ای برای مدیریت مسائل مربوط به ارث و مالکیت خصوصی هستند. از سوی دیگر، ملت ها دولت ها را بر اساس سرزمینی که در تصرف خود دارند به رسمیت می شناسند. اینکه بتوانیم یک فضا را بر روی نقشه به عنوان قلمرو یک کشور مشخص کنیم، نحوه تصور ما را از کشورهای مستقل شکل می دهد. در فصل سوم، براون رابطه بین مردم ساکن یک کشور و دیوارهایی را که در امتداد مرز کشور ساخته می شوند، بررسی می کند. مردم یک کشور می خواهند از مرزهای کشور خود به همان شیوه ای محافظت کنند که می خواهند از بدن خود در برابر نقض یا بیماری محافظت کنند. فصل پایانی روابط روان شناختی بین حاکمیت شخصی و ملی را بررسی می کند. در این فصل براون به طور خاص به مفهوم روانکاوانه مکانیسم های دفاعی اشاره می کند که افراد ناخودآگاه آن را به عنوان راهی برای اجتناب از ایده ها یا واقعیت های ناخوشایند یا منفی در پیش می گیرند. دیوارها نوعی مکانیسم دفاعی در سطوح مختلف هستند. اول از همه، دیوارها به جای رویارویی با این واقعیت که حاکمیت ملی در حال زوال است، ظاهر حاکمیت را دوباره پرقدرت نشان می دهند. بنابراین آنها به مردم کمک می کنند تا از این فکر نگران کننده که ملت ها در حال ضعیف شدن هستند، اجتناب کنند. دوم، آنها یک مکانیسم دفاعی در برابر مواجهه با سایر مشکلات داخلی یک ملت، مانند بی عدالتی یا اقتصاد روبه زوال ارائه می دهند. این روش یکی از تاکتیک های قدیمی نیروهای دست راستی است: ریشه مشکلات داخلی در خارج از کشور است. ساختن یک دیوار این فکر را تقویت می کند؛ زیرا دیوارها تمایز قابل مشاهده اشمیتی ای را بین «ما» و «آنها» ایجاد می کنند. «ما» در این طرف دیوار می تواند خوب و امن باشد، در حالی که «آنها» در طرف دیگر خطرناک و بد هستند.