سیل به روایت بیهقی
روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز، بارانکی خرد خرد می بارید چنان که زمین، تر گونه می کرد و گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمدند.
هرچند گفتند از آنجا برخیزید که محال بود بر گذر سیل بودن، فرمان نمی بردند، تا باران قوی تر شد، کاهل وار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوار ها افگندند. و آن هم خطا بود، که بر راه گذر سیل بودند. پاسی از شب بگذشته سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درخت بسیار از بیخ بکنده می آورد و مغافضه [به ناگاه گرفتن] در رسید، گله داران بجستند و جان گرفتند. بسیار کاروان سرای که بر رسته وی بود ویران کرد و بازار ها همه ناچیز شد و آب تا زیر قلعت آمد. و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر نیاید. و از چند ثقه زاولی شنودم که پس از آنکه سیل بنشست، مردمان زر و سیم و جامه تباه شده می یافتند که سیل آنجا افگنده بود، و خدای عز و جل تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.