شوکران نوش
معطل پاییز
تقویم را معطل پاییز کرده است
در من مرور باغ همیشه بهار تو
از باغ رد شدی که کشد سر مه تا ابد
بر چشم های میشی نرگس غبار تو
٭٭٭
مستی نبود غایت تاثیر تو باید
دیوانه شود هر که شراب تو بنوشد
مستوری و مست تو به یک جامه نگنجد
عریان شود از خویش تو را هر که بپوشد