آرشیو دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲، شماره ۵۴۵۲
صفحه آخر
۱۲
رمضانیات (1)

عاشقانه های ابوحمزه

گردآورنده: حجت الاسلام سید محمدعلی ابطحی

خدایا امشب کمی از خودم بگویم؟

من آن انسان کوچکی هستم که تو من را پرورش دادی. من نادانی هستم که تو همه چیز یادم دادی. من گمراهی هستم که تو هدایتم کردی. من خوار و ذلیلی هستم که تو عزت به من دادی.

من همه وجودم ترس بود که تو امانم دادی.

من گرسنه ای بودم تو سیرم کردی.

من تشنه ای بودم که تو سیرابم می کنی.

من برهنه ای بودم که تو پوشاندی من را.

من فقیری بودم که بی نیازم کردی.

ضعیفی بودم که تو من را توانا کردی.

ذلیلی بودم که عزیزم کردی.

مریضی بودم که شفایم دادی.

از تو درخواست کردم و به من عطا کردی.

گناهکاری هستم که تو نگذاشتی کسی گناهانم را بفهمد.

اشتباه هایی کردم که تو از آن گذشتی.

کوچکی بودم که بزرگم کردی.

مستضعفی بودم که یاری ام کردی.

مطرودی بودم که دستم گرفتی.

خدایا من آنم که در خلوتم از تو حیا نکردم.

حتی در میان مردم هم مراقب تو نبودم.

خدایا من دردهای بزرگی دارم.

من کسی هستم که در مقابل آقا و سرورش پررویی می کند.

من کسی هستم که علیه خدای قدرتمند آسمان عصیان می کنم. من حتی خواستم به خدای پر از جلال و شکوه رشوه دهم.هر وقت دوستم داشتی و راه نشانم دادی، باز به سوی گناه دویدم.به من مهلت دادی به روی خودم نیاوردم.

هر چه گناهانم را پوشاندی من بی حیا تر شدم.

هی گناه کردم به روی خودم نیاوردم.

از چشمت افتادم، انگار نه انگار.