آرشیو پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۴۵۷۱
علم
۷

نگاهی به اهمیت دانش و فناوری در شکل دهی به خواسته های اجتماعی

فراز و نشیب دانش و فن از قاجاریه تاکنون

فریدون علی مازندرانی حسن فتاحی مصطفی روستایی

در کشوری که مردم آن ملت شده باشند، اقلیت و اکثریتی وجود ندارد. سید جواد طباطبایی، فیلسوف نام بردار ایرانی .فناوری از زمان آغازش عامل اصلی دگرگشت و جنبش های اجتماعی بشر بوده است. انسان موجودی اجتماعی است، برآمده از دگرگشتی زیست شناختی در سیاره زمین. انسان ها از سپیده دمی که به گونه خردمند شناخته شدند و توانستند جای پای خود را روی زمین محکم کنند و تمدن و فرهنگ را نهادینه کنند، همواره در راه رشد فناورانه بوده اند. می توان در این باره که چگونه فناوری توانسته دگرگشت ها و دگرگونی های اجتماعی را پدید آورد کتاب ها نوشت؛ کما اینکه نوشته اند. می توان نشان داد چگونه تمام ملت ها و قوم ها از زمان های بسیار دور در ساخته شدن فناوری جهانی امروزی نقش داشته اند؛ اما هدف ما در این مقاله کوتاه چیز دیگری است. چندی پیش یکی از نویسندگان این مقاله خبردار شد که استاد بازنشسته گروه فیزیک دانشگاه کردستان، عبدالحسن بصیره، که در راه اندازی آن دانشگاه و گروه فیزیک آن نقشی پررنگ داشته و حالا دوره بازنشستگی را در خانه سپری می کند، مقاله ای را درباره تاثیرات اجتماعی دانش در اروپا نوشته است. این بخت را داشتیم تا مقاله را پیش از چاپ بخوانیم. نوشته استاد بصیره پر از نکات جالب درباره تاثیرات اجتماعی دانش در اروپا بود؛ از رفاهی که الکتریسیته به بار آورد تا ساخته شدن بمب هسته ای. پس از همفکری سه نفره مان، بر آن شدیم تا مقاله ای کوتاه و گزیده درباره تاثیر دانش و فناوری در ایران و اثرات اجتماعی و سیاسی اش بنویسیم. این موضوع چیزی نیست که در قالب یک مقاله در صفحه علم روزنامه «شرق» بتوان به تمام بخش های آن با واکاوی لازم نگاه انداخت؛ اما چراغی را در ذهن خوانندگان روشن خواهد کرد که بدانند در دو حکومت پیشین و حاکمیت کنونی دانش و فناوری چه اثرات اجتماعی ای داشته است. در این مقاله به سه دوره نگاه خواهیم انداخت. نخست دوره قاجار که اندکی از 300 سال کمتر بر ایران حکم راندند و دوره پادشاهی یکی از شاهان قاجار، ناصرالدین شاه، به تنهایی از کل عمر جمهوری اسلامی و نیز حکومت رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی بیشتر بود. او نیم سده شاه ایران بود. سپس دوره 57ساله پهلوی را بررسی کرده ایم و سپس به نقش اجتماعی دانش و فناوری در دوره جمهوری اسلامی پرداخته ایم. در این یادداشت مایلیم توجه خوانندگان خوب را به دو نکته جلب کنیم؛ نخست اینکه برخی موارد را صرفا با اشاره ای گذرا گفته ایم و عبور کرده ایم؛ چون امکان شکافتن بیشتر نیست. دیگر اینکه بین دو واژه «فناوری» و«فن آوری» تمایز گذاشته ایم. فناوری را برابر واژه تکنولوژی گرفته ایم که برگردان بسیار خوبی هم است؛ اما فن آوری یعنی آوردن تکنولوژی به کشور. هدف مان هم این است که نشان دهیم کجاها فناوری داشته ایم و کجاها فن آوری و هریک چه اثراتی داشته است. پیش از ورود به بخش قبلی هم می خواهیم از دو کتاب نام ببریم که در قالب داستان و روایت های فردی شیرین، وضعیت فناوری و فن آوری ایران را در برهه هایی از تاریخ، یعنی اواخر قاجار و اوایل پهلوی نشان داده است. یکی خاطرات استاد بازنشسته جغرافیای روستایی، محمدحسین پاپلی یزدی است که با نام «شازده حمام» در شش جلد چاپ شده و ادامه هم دارد. دیگری کتاب «خاطرات تهران و بیروت» است که دربردارنده خاطرات استاد نامور شیمی -فیزیک نظری دانشگاه کپنهاگ، جان اسکیلز ایوری، از ایران دوره پهلوی است.

دوره قاجار

در ایران نام خاندان یا دودمان قاجار را در نهایت اشتباه با نام چند شاه که در اندرونی بودند و مشغول عشق ورزی با سوگلی ها، هم سنگ و هم ارز می گیرند. دوره دراز حکمرانی قاجارها بر ایران، مستقل از خوبی ها و بدی هایش، مستقل از پیروزی ها و شکست هایش، دوره ای بسیار اثرگذار در ایران پساقاجار بود که هنوز هم اثرات و امواج آن را می توانیم حس کنیم؛ اما آنچه سبب شد دوره قاجار مخدوش و نادرست روایت شود، روایتگری دو حکومت پس از قاجار بود. از این موضوع بگذریم و به این مسئله بپردازیم که اثرات فناوری و فن-آوری در دوره قاجار چه بود. نخست باید چند نکته را بدانیم. دوره قاجار هم زمان بود با یکی از پرشتاب ترین دوره های فکری و فنی در اروپا. دوره نوزایی یا همان رنسانس، اروپا را از چاه تاریکی و استیلای کلیسا به جایی رسانده بود که اشتهای سیری ناپذیری در به چنگ آوردن منابع دیگر نقاط جهان داشتند و کوشش فراوان در راه دانش و فناوری. دوره قاجار زمانی که آغاز شد، اروپا نیوتن را داشت و دانشگاه ها پا گرفته بودند. دوره ای بود که دیگر حرف، حرف پاپ نبود و خورشید هم به دور زمین نمی گشت. انقلاب صنعتی در بریتانیا در راه بود و دود کارخانه ها بالا می رفت و تشکل های کارگری و نهادهای اقتصادی در حال پی ریزی عقلانی بود؛ اما ایران در وضعیتی نامطلوب به سر می برد؛ اگرچه ایرانی ها مردمانی با قدمتی کهن و دوره های پرافتخاری مانند هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان هستند؛ اگرچه در دوره صفوی، در بعد نظامی ایران توانسته بود به اشغالگران غلبه کند؛ ولی دوره قاجار ایران جا مانده بود. نه ساختار کلی سیاسی ایران قجری خبر داشت در دنیا دقیقا چه خبر است و نه مردم می دانستند که در آن سوی کره زمین چه تحولاتی رخ داده است. بد نیست اینجا به نکته ای اشاره کنیم. برخی بر این باورند که ایران متوقف نشده بود؛ بلکه غرب زیادی پیشرفت کرده بود. این استدلال به باور ما ویرانگر است و مانع از این می شود که سخت گیرانه و شفاف به دنبال ریشه های عقب ماندگی مان بگردیم. در دوره قاجار پنج رویداد مهم رخ داد که سبب انتقال دانش و فن-آوری به ایران شد. نخست جنگ های ایران و روسیه تزاری بود. باز باید این نکته را شفاف و صریح بگوییم که ایران در جنگ علیه روسیه تزاری شکستی را پذیرفت که ناشی از عقب ماندگی نظامی و فنی بود. این عقب ماندگی سبب شد تا اثرات سخت آن شکست ها و خاک باختن ها تا همین امروز بماند. ایرانی ها به روس ها به لحاظ همان جنگ ها و شکست ها اعتماد ندارند. این در حالی است که اگر ایران فناوری پیشرفته داشت و خاک نمی باخت، امروز روابط سیاسی ایران با همسایه بالاسرمان کاملا متفاوت بود. در دوره قاجار شاهان ایران و اندکی از مردم به غرب رفتند و مظاهر تمدن را دیدند. می گوییم مظاهر چون دقیقا ظاهر امر را دیدند و به حد کافی واکاوی نکردند که خاستگاه اجتماعی آن دگرگشت فنی و دانشی و اجتماعی چیست و گمان کردند با فن-آوری می توان مشکل را حل کرد. در این میان دو مرد هوشمند و خوش نام دوره قاجار بیش ازپیش فهمیده بودند داستان عقب ماندگی ایران چیست. عباس میرزا نایب السلطنه در جنگ ها شکست خورد؛ اما فهمید باید به سمت نوسازی ایران برود؛ نوسازی ای که با اعزام دانشجو همراه بود و با ساختن چندین مرکز صنعتی در ایران. یکی از تاثیرات اجتماعی بسیار ویرانگر شکست های ایران، حس تحقیرشدگی برای ایرانی ها بود. پس از عباس میرزا، امیرکبیر، صدراعظم دلیر و دانای ناصرالدین شاه فهمید که باید به نوسازی ایران و تزریق تحولات اجتماعی به جامعه ایران شتاب ببخشد. او فهمیده بود که باید نهادی بسازد که دانش و فناوری تولید کند و می دانست که باید فن-آوری هم داشته باشد تا بتواند چهره جامعه ایران را دگرگون کند. به هر ترتیب دارالفنون تاسیس شد. دارالفنون نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است. دارالفنون سبب شد استادان غربی به ایران بیایند که خودش در بلندمدت سبب دگرگشت اجتماعی و سیاسی بود. همچنین دانش آموختگان دارالفنون در زمان خودشان از نواندیشان ایران بودند. وجود دارالفنون باعث شد تا هم نهاد دانشگاه در ایران ریشه بگیرد و هم نگاه حرفه ای به ارتش. فراموش نکنیم که عباس میرزا ارتشی منظم مانند ارتش روسیه نداشت. باز باید به این نکته اشاره کنیم که نداشتن فناوری توپخانه ای در دوره صفوی عامل شکست ایران در جنگ چالدران شد که جغرافیای سیاسی ایران و منطقه را برای همیشه به هم ریخت. رویداد مهم بعدی در دوره قاجار که برگرفته از خط سیر اندیشه عباس میرزا و امیرکبیر بود و دارالفنون در بالندگی اش نقش مهمی داشت، پدیده مشروطیت بود. جنبش مشروطه یکی از درخشان ترین نقاط تاریخی کشورمان است. شاید اگر بخواهیم مشروطیت را در دو کلمه کوتاه کنیم، بشود آن را «حکومت قانون» نامید. ایرانی ها دریافته بودند تحولات اجتماعی که در غرب رخ داده، برگرفته از دستاوردهای دانشی و فناوری است. همان دستاوردهای دانشی و فناوری سبب تحول در جهان بینی و نگرشی متفاوت به جهان پیرامون شده بود. دانش اندیشه ها را روشن کرده و فناوری چهره زندگی را به سمت رفاه می برد؛ بنابراین زندگی و زمانه جدید ساختار سیاسی جدیدی هم می خواست. ایرانی ها که حالا دیگر دغدغه توسعه کشور را داشتند و فن-آوری چاپ و روشن شدن چراغ مدرسه ها و دانشکده ها در ایران کلید خورده بود؛ خواهان مشروطیت بودند. اینکه چرا جنبش مشروطه به ثمر ننشست و ننشسته است، موضوع این مقاله نیست؛ اما نکته جالبی وجود دارد. همان ها که با فن-آوری و با دانش جدید و تدریس آن در مدارس ایران مخالفت می ورزیدند، همان کسانی بودند که از قضا با جنبش مشروطه هم دشمن بودند. به هر حال دوره قاجار با ورود دانش و فن-آوری و نیز آرزوی فناوری در دل کسانی مانند امیرکبیر، با تاثیرات اجتماعی خوبی به پایان رسید.

دوره پهلوی

نوشتن از دوره پهلوی کار آسانی نیست و گاهی به راه رفتن روی طناب کشیده شده میان دو کوه می ماند که پایینش دره ای بدون آب است؛ اما به هر حال ما تلاش خواهیم کرد گوشه هایی از نقش سه گانه دانش/فناوری/فن-آوری را نشان دهیم. رضاشاه به سال 1926 میلادی به سلطنت رسید. اگر از مردم ایران بپرسند رضاشاه را به چه نمادی می شناسند، به احتمال زیاد به ساخت وساز کشور و سازه ای مانند پل ورسک اشاره خواهند کرد؛ اما دوره رضاشاه یک پدیده مهم دیگر هم داشت. اثرات پر فرازوفرود دانش و فن-آوری در عرصه های سیاسی و اجتماعی. اشاره کردیم که ایرانی ها در پی جا ماندن از غرب، دچار حیرت و نوعی خودباختگی شده بودند. در آن زمان جامعه شهری و روستایی ایران با اروپا قیاس پذیر نبود. شاید برخی بگویند امروز هم نیست. بله به هر حال ظاهر زندگی روستایی ساکن یزد با روستایی ساکن روسباخ در سالزبورگ اتریش یکی نیست؛ اما حالا هر دو اینترنت و موبایل و تلویزیون و برق و آب دارند. هر دو از ابزارهایی نسبتا مشابه در کشاورزی استفاده می کنند. هر دو تراکتور و کمباین دارند. منظور ما هم از شباهت چنین چیزی است. نخستین چیزی که به فکر رجال دوره رضاشاه رسید، آغاز به ساختن بود. واژه رجال را به کار بردیم چون واقعا مردان در سیاست حضور حداکثری داشتند و زنان ایرانی هنوز وارد عرصه های اجتماعی نشده بودند. اشاره کردیم که رضاشاه به سال 1926 میلادی به شاهی برگزیده شد. در این زمان در اروپا نظریه کوانتوم پا گرفته بود و 10 سال از ارائه نظریه نسبیت عام اینشتین می گذشت. آمریکا هم می رفت که ابرقدرتی بلامنازع شود. جنگ جهانی اول کمتر از 10 سال بود که تمام شده بود. در همان جنگ جهانی اول جنگ افزارهایی به کار رفت که ایرانی ها سازوکارش را نمی دانستند. 16 سال دوره رضاشاه که با ساخت زیرساخت همراه بود، یک نکته در دل خود دارد. فن-آوری را می خواستند خیلی زود در ایران جا بیندازند و خیلی زود هم می خواستند چهره ایران نوین شود. دانشگاه تهران که پا گرفته بود، درس خوانده هایش نگاهی متمایز و متفاوت از پدران و مادران شان داشتند. به زبان ساده گشایش دانشگاه ها و رشته های فنی و پزشکی تاثیرش در جامعه ایران چنین بازتاب داشت که الگوی توسعه غربی است. باز از یاد نبریم که در آن زمان اگرچه اندیشه های چپ هم بودند؛ اما برگ برنده پیشرفت های فناوری و دانش در دست غرب بود. شوروی پس از جنگ جهانی دوم بود که پیشرفت های چشمگیری در فناوری های خاص به دست آورد؛ از جمله نظامی و هسته ای. در دوره رضاشاه رویدادی تلخ در کشور رخ داد. ایران از شمال و جنوب اشغال شد. دلیل اشغال شدن ایران هرچه که بود، یک نکته مسلم بود. ارتش ایران تاب مقاومت در برابر ارتش های اشغالگر را نداشت. این مسئله واقعیتی انکارناپذیر است. نیروی زمینی و هوایی ایران اگرچه مردان دلیری داشت؛ اما دلیری بدون ابزار راه به جایی نمی برد. این اشغال که تاکید می کنیم بخش عمده آن برآمده از ضعف فن-آوری و نداشتن فناوری داخلی بود، چنان در ذهن مردم ایران اثر تلخ گذاشت که محمدرضا پهلوی در یکی از سخنرانی هایش به آن اشاره کرد و گفت ایران دیگر اشغال نخواهد شد. اساسا ضعف ارتش رضاشاه سبب شد در دوره محمدرضا شاه سرمایه گذاری زیادی روی قوای نظامی صورت گیرد. دوره محمدرضا شاه هم که 37 سال به درازا کشید، کشور چهره اش در فناوری و فن-آوری دگرگون شد اما اشتباهی بزرگ رخ داد. اگر از سال های پرفرازوفرود نخست بگذریم، مهم ترین دوره محمدرضا شاه را باید از زمانی به شمار آوریم که درآمدهای کشور زیاد شد. دانشگاه ها در کشور زیاد شده بودند. استادان در غرب درس خوانده به ایران باز گشته بودند. استادانی که نه فقط دانش بلکه مبانی اندیشه را هم آموخته بودند. فضای دانشگاه ها هم با فضای بافت سنتی جامعه متفاوت بود. ارتش ایران جان دار و پرتوان بود. نیروی هوایی ایران نه فقط در خاورمیانه که در دنیا نام آور بود. فراموش نکنیم که جنگنده ای پیشرفته همچون اف-14 فقط در اختیار نیروی دریایی آمریکا و نیروی هوایی ایران بود. فن-آوری به سمت فناوری می رفت و صنعتگران ایرانی اعتمادبه نفس گرفته بودند که می توانند بسازند. برای نمونه در خاطرات بنیادگذار کارخانه ماک که کامیون تولید می کرد، آمده است که مردی آلمانی به او گفته بود شما حتی نمی توانید آرم بنز را بسازید؛ اما ایرانی ها کامیون ماک می ساختند و به چندین جا صادر می کردند. غربی های بسیاری در ایران بودند و یک تعامل فرهنگی میان بخش شهرنشین و نیروهای ارتشی و بدنه دانشگاهی با آنها وجود داشت؛ اما بدنه روستایی ایران هنوز با معیارهای آن زمان به روزرسانی نشده بود و حتی در برابر آن مقاومت داشت. خطایی که رخ داد این بود که می خواستند خیلی زود ایران پوست اندازی کند. برای بخش هایی از جامعه سنتی ایران، برخی مسائل حل نشدنی بود. اشتباه اساسی دیگر اینجا رخ داد که پول نفت درآمدهای کشور را چند برابر کرد. در برخی کتاب ها و نوشته ها این طور روایت شده که اقتصاددان ها به شاه گوشزد کرده بودند که هزینه کردن این پول به شکل نادرست آن منجر به رویدادهای اجتماعی خواهد شد؛ اما گویا به این حرف ترتیب اثر داده نشد. به هرحال دوره پهلوی بیش ازپیش فن-آوری و دانش سبب تحولات اجتماعی شد. این تحولات در هر طبقه ای از جامعه متفاوت بود. در نیروهای ارتش که با ابزارهای مدرن کار می کردند و با بهترین تانک ها و جنگنده ها آموزش می دیدند، اعتمادبه نفسی دمید که ثمره اش را در جنگ هشت ساله دیدیم؛ اما فناوری و فن-آوری در بخش شهری و روستایی موجب اشکالاتی شد. فناوری با خودش تحول اقتصادی می آورد و میل کوچ از روستا به شهر بیشتر می شود. فرهنگ شهری و روستایی با هم همخوانی ندارد و سبب ایراداتی می شود. این بحث را همین جا تمام می کنیم و به بخش بعد می رویم؛ اما می خواهیم این نکته را تاکید کنیم که این دوره تاریخی، دو نقطه درخشان دارد. آغاز صنعت هسته ای و ساخته شدن ارتش نیرومند.

دوره جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی به سال 1979 میلادی استقرار یافت. 10 سال پیش از آن آمریکایی ها به ماه قدم گذاشته بودند. اگر بخواهیم در این دوره اثرات فناوری و جامعه را بررسی کنیم باید آن را به چند بخش تقسیم کرد؛ دوره اول که همان چند سال نخست بود، رویدادی داشتیم که نامش در میان مردم مصادره است. برای نمونه چندین کارخانه بزرگ که هزاران کارگر داشتند، مصادره شدند و به تصرف دولت درآمدند. یکی از خاستگاه های این مصادره کردن ها نگاه ایدئولوژیک بود و ثروتمندستیزی؛ اما ریشه دیگرش در کج فهمی اساسی از فناوری در مقیاس بزرگ بود. وقتی فناوری ها در مقیاس های بزرگ به کارخانه ها تبدیل می شوند ناخواسته تحولات اجتماعی به بار می آورند. سازمان های حقوق کارگری و حقوق زنان و ساختارهای بیمه و بازنشستگی و سهام کارگری شکل می گیرند. آن روزی که دانش ترمودینامیک سبب شد تا موتور ساخته شود و راندمان کارخانه ها افزایش یابد و دود کارخانه ها به هوا رفت، شاید فیزیک دانان باور نمی کردند که از دل آن جنبش های کارگری و سوسیالیستی شکل بگیرد تا اقتصاد سرمایه داری این چنین تا مغز استخوان به فناوری و آهنگ پیشرفت آن گره بخورد. به موضوع ایران بازگردیم. کج فهمی از ذات واحدهای صنعتی و فنی که باید تولید می کردند و سودآور می بودند، مشکلاتی رقم زد. خیلی زود جنگ شروع شد. جنگ هشت ساله ایران و عراق دو وجه داشت. در طرف مقابل کشور عراق بود. کشوری نوپا که بارها کودتا به خود دیده بود، اما مستقل از پیدا و پنهان سیاست، آنچه صدام حسین را برای تهاجم فیزیکی به ایران گستاخ کرد، ارتش نیرومندش بود. مردم عراق هم بسیار به ارتش کشورشان می نازیدند. تصور صدام این بود که ارتش ایران فروپاشیده و مهم تر از آن در نبود پشتیبانی شرکای سنتی ارتش ایران، ضعف فناوری نخواهد گذاشت ارتش ایران توان مقاومت یابد. به زبان ساده صدام حسین فرایند اجتماعی خودباختگی و درماندگی ارتش را به فناوری گره زده بود. وقتی خرمشهر با تکیه بر فناوری آزاد شد، جامعه ایران جان گرفت. اینجا یک خطا رخ داد و به مردم نگفتند بیش از هر چیزی فناوری در آزادسازی خرمشهر نقش داشت. میانه های جنگ بود که رهبران و فرماندهان ایران فهمیدند بدون واردکردن فن-آوری جنگی، کار سخت خواهد شد. ایرانی ها فهمیده بودند که اگرچه تبلیغات در راستای آرمان گرایی در ظاهر کار جواب گو است اما در واقع جواب موشک، موشک است. موشک باران شهرهای ایران به طرز عجیبی سبب ترس مردم شده بود. فناوری را چه از نوع سازنده و چه از نوع ویرانگر دست کم نگیریم. در میانه جنگ بود که کلید فناوری هسته ای و خودکفایی ادوات نظامی ایران در ذهن افراد هوشمندی همچون تیمسار منصور ستاری کلید خورد. پس از جنگ و تجربه گران بهایش که نقش فناوری و فن-آوری را در سامان مندی اجتماعی نشان می داد، دوره ای آغاز شد که اصطلاحا نامش را دوره توسعه نهاده اند. البته بیشتر رشد بود و اندکی پیشرفت. در اینجا با وجود دستاوردهایی که داشت چند نکته دیده نشد. ایران به سمت صنعتی شدن رفت اما ملاحظات اقتصادی و زیست بومی لحاظ نشد. برای نمونه ساختن سدها و برخی واحدهای صنعتی با وضعیت زیست بومی و آبی سازگار نبود. توان اقتصادی کشور هم در مواردی همخوانی با طرح ها نداشت و نتیجه اش جاماندن از برنامه های توسعه بود. اما در دوره جمهوری اسلامی دو چیز عیان است. ایران توانسته است در صنایع نظامی گام های خوبی بردارد. دقت کنید که صنعت را با تصمیمات سیاسی یکی نگیرید. کار صنعتگر سیاست گذاری نیست. این تجربه از کجا آمد؟ شکست های ایران از روس ها، اشغال ایران و از دست ندادن خاک در جنگ هشت ساله، حکومت را به این نقطه رساند که باید با فناوری از مرزها حراست کرد. این مسئله اثر اجتماعی اش این بود که بخش زیادی از مردم از خودکفایی نظامی پشتیبانی کردند. در بخش هسته ای نیز چنین بود. اگرچه مردم نمی دانستند به راستی صنعت هسته ای که پیش از سال 57 آغاز شده بود، چه مزایایی برای ایران دارد؛ اما چون یک تحول اجتماعی شده بود و در شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» تجلی یافته بود، کار پیش رفت. اگر برجام فرونمی ریخت و سیاست به سویی می رفت که تحریم ها برداشته شوند و اقتصاد ایران از وضعیت رکود-تورم-فساد خارج می شد، بی شک صنعت هسته ای در ایران یکی از شاخص های تحول اجتماعی در راستای ملی گرایی و اعتمادبه نفس ایرانی ها می شد. نویسندگان این مقاله از پشتیبانان صنعت نظامی و هسته ای هستند چون به امنیت پایدار کشور، مستقل از حکومت ها گره خورده است؛ اما این نکته را نباید فراموش کرد که کشور باید رشدی متوازن و متقارن در تمام بخش های صنعتی داشته باشد. نکته پایانی که می خواهیم اشاره کنیم درباره پدیده فرار مغزهاست. فن-آوری و فناوری در عصر حاضر به مغزهای نیروهای جوان و باهوش و نیز صاحبان سرمایه گره خورده است. اگر جمهوری اسلامی نتواند برای این میزان گسترده از مهاجرت ها چاره ای بیندیشد، در بهره مندی از فن-آوری با مشکل اساسی مواجه خواهد شد و باید قید حرفی برای گفتن در فناوری را هم بزند. پاگرفتن فناوری نیازمند سرمایه انسانی ای است که جای پایش در کشور محکم باشد. پیش بینی ما این است که اگر مهاجرت ها به همین شکل ادامه یابد، فناوری و فن-آوری ممکن است تحولات اجتماعی پیش بینی نشده ای را رقم بزند. فراموش نکنیم که فناوری یعنی امنیت و بحران هایی که کشور با آن دست به گریبان است، با فناوری حل می شود. اگر برای سه گانه دانش/فناوری/فن-آوری چاره ای اندیشیده نشود، دگرگونی های اجتماعی سختی پیش رو خواهد بود و تاکید داریم بحران آب و انرژی و اینترنت و اقتصاد یکی از آنهاست.