آرشیو سه‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۲۳۳۲۲
اجتماعی
۸

تقابل حجاب و غریزه

دکتر حسین بستان نجفی

یکم: حجاب کدام آزادی را محدود می‏کند؟ اگر می‏گوییم حجاب برای زنان و دختران لازم است، آیا به معنای این است که آزادی آنان را محدود کرده ایم؟ آیا حجاب مانعی برای آزادی است؟ اگر چنین است، محدودیت حجاب در چه مقوله ای است؟ حجاب، آزادی اندیشه را محدود می‏کند یا آزادی احساس و فعالیت اجتماعی را؟ یا آزادی غرایز را؟ اگر با انصاف باشید، اعتراف خواهید کرد حجاب، آزادی اندیشه را محدود نمی کند. و شاید به عبارتی آن را رشد دهد و عاملی شود برای تبادل آزادتر اندیشه ها و رشد استعدادها. حجاب، آزادی فعالیت اجتماعی را نیز محدود نمی کند. چه بسیار بانوان محجبه و عفیفی که در رده های بالا و مسئولیت های مهم اجتماعی و مدارج عالیه تحصیلی حتی در محیط های مردانه حجابشان را حفظ می‏کنند و آزادانه چون مردان «به فعالیت مشغولند. پس حجاب کدام آزادی را محدود می‏سازد؟ صراحتا باید بگوییم آزادی غریزه را! و آن هم غریزه جنسی! در این جا منظور از محدودیت، سرکوب نیست چرا که سرکوب این غریزه، خطرات و صدمات جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت. (زهرا زواریان، رایحه نجابت، ص19 و 20).

دوم: اگر رعایت پاره‏ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را «زندانی کردن» یا «بردگی» نمی‏توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل «آزادی» فرد نمی‏توان دانست. (مرتضی مطهری، مجموعه ‏آثار، ج‏19، ص447).

امام خمینی(ره) می‏فرماید: «چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کرده اند که خیال می‏کنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه نشین کند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن او مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنیم؟ زن چون مرد در تمام این ها آزاد است؛ زن هرگز با مرد فرقی ندارد. آری در اسلام زن باید حجاب داشته باشد ولی لازم نیست که چادر باشد، بلکه زن می‏تواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمی توانیم و اسلام نمی خواهد که زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد، اسلام می‏خواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد.». (صحیفه نور، ج 4، ص 103 و 104؛ برگرفته از: مجله فقه، ش 51 و 52، ص1).

سوم: متاسفانه امروز برهنگی در جامعه جهانی تئوریزه می‏شود و زنان به فحشا تشویق و تربیت می‏شوند، زن، موجود شریفی را که مظهر جمال و امانت خداوند است را از حریم الهی بیرون می‏کشند و او را تبدیل می‏کنند به کالای «صنعت پورن» که باید خدمات جنسی به مردان هرزه و وحشی خیابانی بدهد. زن به طور رسمی در کنار آبجو فروخته می‏شود، ابزار تفریح و تبلیغ برای کالاهای سرمایه داری می‏شود و به عنوان دفاع از حقوق و آزادی زن، کثیف ترین جسارت ها و اهانت ها به حقوق زن صورت می‏گیرد تا خود زن کم کم قبول کند که تو فقط جنس مونثی، فقط زنانگی و هویت جنسی تو مهم است، نه هویت انسانی تو و جامعه تو را فقط به عنوان یک مادینه و مونث به رسمیت می‏شناسد و همین که کم کم هویت جنسی ات برایم از بین برود، دیگر برایم ارزش انسانی نخواهی داشت. این پیام برهنگی اجتماعی است. پیام حجاب برای زنان عالم در این است که من انسانم و اگر هویت جنسی دارم، تنها برای همسرم دارم، درست برخلاف آنچه در جوامع برهنه تبیین می‏شود و زن را برای همه مردان جامعه می‏پندارد. (حسن رحیم پور ازغدی، حجاب بهای عشق (گزیده ای از هشت سخنرانی ایشان در موضوع مسائل زن و حجاب)، تنظیم حامد قزوینی، ویژه نامه خاتون، ضمیمه رایگان روزنامه ایران، مرداد ماه 1390، ص 78).

چهارم: دکتر الهه رستمی، استاد دانشکده مطالعات شرق شناسی و آفریقایی دانشگاه لندن، درباره اجباری شدن حجاب بعد از انقلاب می‏نویسد: «به رغم مخالفت برخی زنان در سال های 1359 1357 علیه حجاب اجباری، بسیاری آن را قبول و تعدادی نیز از آن استقبال کردند. زنان طبقه متوسط و سکولار اعتراض هایی می‏کردند ولی چون در امنیت مالی بودند یا به دلیل آن که وضع مالی بهتری داشتند و محدودیت های خانوادگی کمتر بر آنان اعمال می‏شد، خود را با آخرین مدهای روز از نظر مدل و رنگ مطابقت می‏دادند؛ هرچند در محل کار خود مجبور بودند اونیفورم (لباس رسمی و متحدالشکل) روپوش و مقنعه را بپوشند. برای نگارنده بسیار جالب بود وقتی از آنان می‏شنید که به‏رغم مخالف بودن با حجاب اسلامی، استفاده از این اونیفورم را راحت و مفید می‏دانستند. آنان عقیده داشتند این پوشش کج اندیشی های جنسیت گرایانه را کاهش داده بود.» همچنین ایشان در کتاب خود به نقل از یک خانم اشاره می‏کند: «زهره مدیر یک لابراتوار شیمی توضیح می‏دهد: «من پوشیدن حجاب اسلامی را دوست ندارم. این اونیفورم زشت است و من از این که باید این را بپوشم ناراحتم ولی چون مردان نمی توانند جلوی امیال جنسی شان را بگیرند و به زنان به چشم عامل جنسی نگاه می‏کنند، چاره دیگری جز قبول این حقیقت ناگوار در جامعه نداشتم. دقیقا به همین دلیل سرتا پایم را می‏پوشانم و تجربه به من نشان داده که در این حالت بیشتر مورد احترام هستم تا در سیستم قبلی. الان آنان مرا به عنوان محقق نگاه می‏کنند ولی قبلا به چشم یک عامل جنسی به من نگاه می‏کردند.» (الهه رستمی، جنسیت، اشتغال و اسلام گرایی، ترجمه رویا رستمی، ص96 و 97).