تقابل حجاب و غریزه
یکم: حجاب کدام آزادی را محدود میکند؟ اگر میگوییم حجاب برای زنان و دختران لازم است، آیا به معنای این است که آزادی آنان را محدود کرده ایم؟ آیا حجاب مانعی برای آزادی است؟ اگر چنین است، محدودیت حجاب در چه مقوله ای است؟ حجاب، آزادی اندیشه را محدود میکند یا آزادی احساس و فعالیت اجتماعی را؟ یا آزادی غرایز را؟ اگر با انصاف باشید، اعتراف خواهید کرد حجاب، آزادی اندیشه را محدود نمی کند. و شاید به عبارتی آن را رشد دهد و عاملی شود برای تبادل آزادتر اندیشه ها و رشد استعدادها. حجاب، آزادی فعالیت اجتماعی را نیز محدود نمی کند. چه بسیار بانوان محجبه و عفیفی که در رده های بالا و مسئولیت های مهم اجتماعی و مدارج عالیه تحصیلی حتی در محیط های مردانه حجابشان را حفظ میکنند و آزادانه چون مردان «به فعالیت مشغولند. پس حجاب کدام آزادی را محدود میسازد؟ صراحتا باید بگوییم آزادی غریزه را! و آن هم غریزه جنسی! در این جا منظور از محدودیت، سرکوب نیست چرا که سرکوب این غریزه، خطرات و صدمات جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت. (زهرا زواریان، رایحه نجابت، ص19 و 20).
دوم: اگر رعایت پارهای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را «زندانی کردن» یا «بردگی» نمیتوان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل «آزادی» فرد نمیتوان دانست. (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص447).
امام خمینی(ره) میفرماید: «چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کرده اند که خیال میکنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه نشین کند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن او مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنیم؟ زن چون مرد در تمام این ها آزاد است؛ زن هرگز با مرد فرقی ندارد. آری در اسلام زن باید حجاب داشته باشد ولی لازم نیست که چادر باشد، بلکه زن میتواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمی توانیم و اسلام نمی خواهد که زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد، اسلام میخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد.». (صحیفه نور، ج 4، ص 103 و 104؛ برگرفته از: مجله فقه، ش 51 و 52، ص1).
سوم: متاسفانه امروز برهنگی در جامعه جهانی تئوریزه میشود و زنان به فحشا تشویق و تربیت میشوند، زن، موجود شریفی را که مظهر جمال و امانت خداوند است را از حریم الهی بیرون میکشند و او را تبدیل میکنند به کالای «صنعت پورن» که باید خدمات جنسی به مردان هرزه و وحشی خیابانی بدهد. زن به طور رسمی در کنار آبجو فروخته میشود، ابزار تفریح و تبلیغ برای کالاهای سرمایه داری میشود و به عنوان دفاع از حقوق و آزادی زن، کثیف ترین جسارت ها و اهانت ها به حقوق زن صورت میگیرد تا خود زن کم کم قبول کند که تو فقط جنس مونثی، فقط زنانگی و هویت جنسی تو مهم است، نه هویت انسانی تو و جامعه تو را فقط به عنوان یک مادینه و مونث به رسمیت میشناسد و همین که کم کم هویت جنسی ات برایم از بین برود، دیگر برایم ارزش انسانی نخواهی داشت. این پیام برهنگی اجتماعی است. پیام حجاب برای زنان عالم در این است که من انسانم و اگر هویت جنسی دارم، تنها برای همسرم دارم، درست برخلاف آنچه در جوامع برهنه تبیین میشود و زن را برای همه مردان جامعه میپندارد. (حسن رحیم پور ازغدی، حجاب بهای عشق (گزیده ای از هشت سخنرانی ایشان در موضوع مسائل زن و حجاب)، تنظیم حامد قزوینی، ویژه نامه خاتون، ضمیمه رایگان روزنامه ایران، مرداد ماه 1390، ص 78).
چهارم: دکتر الهه رستمی، استاد دانشکده مطالعات شرق شناسی و آفریقایی دانشگاه لندن، درباره اجباری شدن حجاب بعد از انقلاب مینویسد: «به رغم مخالفت برخی زنان در سال های 1359 1357 علیه حجاب اجباری، بسیاری آن را قبول و تعدادی نیز از آن استقبال کردند. زنان طبقه متوسط و سکولار اعتراض هایی میکردند ولی چون در امنیت مالی بودند یا به دلیل آن که وضع مالی بهتری داشتند و محدودیت های خانوادگی کمتر بر آنان اعمال میشد، خود را با آخرین مدهای روز از نظر مدل و رنگ مطابقت میدادند؛ هرچند در محل کار خود مجبور بودند اونیفورم (لباس رسمی و متحدالشکل) روپوش و مقنعه را بپوشند. برای نگارنده بسیار جالب بود وقتی از آنان میشنید که بهرغم مخالف بودن با حجاب اسلامی، استفاده از این اونیفورم را راحت و مفید میدانستند. آنان عقیده داشتند این پوشش کج اندیشی های جنسیت گرایانه را کاهش داده بود.» همچنین ایشان در کتاب خود به نقل از یک خانم اشاره میکند: «زهره مدیر یک لابراتوار شیمی توضیح میدهد: «من پوشیدن حجاب اسلامی را دوست ندارم. این اونیفورم زشت است و من از این که باید این را بپوشم ناراحتم ولی چون مردان نمی توانند جلوی امیال جنسی شان را بگیرند و به زنان به چشم عامل جنسی نگاه میکنند، چاره دیگری جز قبول این حقیقت ناگوار در جامعه نداشتم. دقیقا به همین دلیل سرتا پایم را میپوشانم و تجربه به من نشان داده که در این حالت بیشتر مورد احترام هستم تا در سیستم قبلی. الان آنان مرا به عنوان محقق نگاه میکنند ولی قبلا به چشم یک عامل جنسی به من نگاه میکردند.» (الهه رستمی، جنسیت، اشتغال و اسلام گرایی، ترجمه رویا رستمی، ص96 و 97).