آرشیو دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲، شماره ۵۵۲۲
صفحه آخر
۱۲
خاطرات پراکنده

شلوار سوراخ!

احمد زیدآبادی

مادرم زنی بسیار توانمند و واقع بین و غیور و مدیر و نترس و زحمتکش و خوش حافظه و دقیق بود.

در پشت دستگاه کرباس بافی که می نشست ؛ مهارت و فرزی و چالاکی اش همه را به حیرت می انداخت. یک روز که چند مرد کت و شلواری به عنوان بازرس کشاورزی یا بهداشت از شهر به روستای ما آمده بودند با مشاهده کرباس بافی مادرم گفتند: حقا که کار این زن از آپولو هوا کردن به مراتب سخت تر و عجیب تر است!

اینکه زنانی با این میزان از قدرت و توانایی و سختکوشی و هوشیاری چگونه در حاشیه های بی امکانات کویر می بالیدند و بار گران زندگی را همچون قهرمانی بر دوش های نحیف و استخوانی خود حمل می کردند، جای تحقیق عمیق تری دارد.

باری، یک بار که مادرم به تهران آمده بود، برای گشت و گذاری در بازار تجریش، در پل سیدخندان سوار تاکسی شدیم. در طول مسیر، یک نوجوان خوش تیپ و رعنا هم به جمع مسافران تاکسی اضافه شد. از حضور جوانک هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که مادرم «سقلمه»ای به پهلویم زد و آهسته بیخ گوشم پرسید که چقدر پول در «کیسه»ام موجود است؟

کرمانی ها به جیب کیسه می گویند!

گفتم برای چه این را می پرسد؟ صدایش را پایین تر و آورد و نجواکنان گفت: اگه داری، می خوام بدی به این یارو! گناهه!

در لهجه کرمانی «گناهه» یعنی طفلک معصوم قابل ترحمه!

نگاهی به سر و وضع نوجوان انداختم. از هر حیث وضعش از ما بهتر بود. از سر تعجب نگاهی به مادرم انداختم و پرسیدم: این کجاش گناهه؟ مادرم با اشاره چشم و ابرو نگاه مرا به شلوار جین جوانک حواله داد که چند پارگی روی آن دیده می شد. پس از توجه من به بریدگی های شلوار جین پسرک، مادرم زمزمه کنان گفت: اگر پولی تو کیسه ات هست، بهش بده بره شلوار بخره. بی زبون از نداری شلوار پاره کرده پاش!

به علامت اینکه دیگر ادامه ندهد، لبم را گزیدم و گفتم حالا بعدا بهت می گم.

وقتی به مقصد رسیدیم، به مادرم توضیح دادم که نوجوان به عمد شلوار جین خود را سوراخ کرده است. با ناباوری حرفم را رد کرد و گفت: مگه دیوونه است که به دست خودش شلوارش را «کت» کنه؟

حتما شنیده اید که کرمانی ها به سوراخ کت و به مو، پت می گویند!

گفتم: نه مادر، دیوونه نیست. خیلی هم هوشیاره. الان اینجور شلوارا مد شده. برا خوشگلی این کار را می کنن.

از شدت تعجب، لبخندی زد و گفت: برا خوشگلی شلوارش را پاره کرده؟ مگه شلوار پاره خوشگلی هم داره؟ نه، تو داری همینجور الکی می گی. هیچکی شلوارش را خودش پاره نمی کنه. بی زبون پول نداشته شلوار نو بخره، شلوار کت کت را کرده ور پاش. تو هم از دلت نیومد پولی بهش بدی، حالا می گی خودش شلوارش را پاره کرده!

خلاصه این موضوع ذهن پیرزن را به شدت به خود مشغول کرد. لحظه به لحظه در انبوه جمعیت بازار تجریش سر جایش می ایستاد و از خود می پرسید: مگه همچین چیزی می شه؟ آدم بره به دست خودش شلوارش را کت کنه برا خوشگلی؟ آخه این کجاش خوشگله؟ نه، این داره الکی می گه، می خواست پول نده به یارو، می گه خودش شلوارش کت کرده! مگه دیوونه است که شلوارش را کت کنه؟