آرشیو سه‌شنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، شماره ۵۵۲۳
هنر و ادبیات
۷
گزارش

کیفیت ناچیز جشنواره های تجسمی جوانان و فجر و برگزار نشدن دوسالانه های سفال، عکاسی و مجسمه از مسائل مورد انتقاد در عملکرد این مرکز است

غلبه حواشی بر متن هنر

مریم آموسا

عملکرد مرکز هنرهای تجسمی همچون هر نهادی از بدو تاسیس در دوره های مختلف قابل نقد و بررسی است، اما برای بررسی دوره جدید احتیاج به زمان داریم. به هر حال باید دید مدیریت جدید چه خواهد کرد. حداقل باید فرصت کافی برای اعلام برنامه ها و عملکردها داشته باشیم.

درگذشت یکی از مدیران و کارشناسان قدیمی دفتر هنرهای تجسمی برای اهالی این حوزه یادآور روزهای درخشانی بود که در دهه های گذشته -با فراز و فرودهایی- کام هنر را شیرین می کرد. دیگر رویدادی مثل نمایشگاه دولسدورف به رویایی ناممکن تبدیل شده است. دوسالانه های نقاشی، با آن نام های بزرگ قابل تکرار نیست. به قول عزیزی؛ همه آرزوی نقاش ها برای دوسالانه نقاشی، به جای پیشرفت، تبدیل شده به بازگشت به دوره های اول و دوم. هربار با نوید روی کار آمدن دولت های جدید، امیدی برای دغدغه مندان هنر جرقه زده و خیلی زود فرو نشسته است.

موزه هنرهای معاصر تهران که مهم ترین ویترین و بازوی اجرایی دفتر هنرهای تجسمی بود، اعتبار دوباره به دست آورده را باز از دست داد و درگیر حواشی غیرهنری شد. هنوز زخم کاری کرونا بر بدنه هنرهای تجسمی فرود نیامده بود که زمزمه های واگذاری موزه و شائبه از دست رفتن گنجینه به جنجالی بزرگ تبدیل شد؛ موضوعی که مسببان آن هرگز بازخواست نشدند. توفان فروننشسته بود که تعمیرات ساختمان موزه دچار اما و اگرهای بی پاسخ ماند و به دلایل نامعلومی به پیمانکاران خاصی واگذار و چندبار دست به دست شد. در حالی که آمارهایی با دقت چند صدم از پیشرفت کار در رسانه ها درج می شد، این تعمیرات بارها با تاخیر روبه رو شد تا جایی که از نظر آخرین مدیر این موزه، در موارد مهمی همچنان نیمه کاره باقی مانده است. تنها سیاستی که برای حل چنین مشکلاتی اتخاذ می شد؛ محدود کردن، ارعاب یا تطمیع بعضی از رسانه ها و اهالی رسانه ها بود. در این دوره؛ محتوای رسانه ها -در اوج سردرگمی های هنرهای تجسمی و شائبات فراوان- در حد وظایف روابط عمومی های سازمانی و بازنشر اخبار تولیدی مدیران، تنزل پیدا کرد و جز اندک معدودی، خبری از منتقدان و فعالان رسانه ای نبود. مثلا چنان اغراق آمیز از موفقیت های دوسالانه ونیز نوشتند که گویی غرفه ایران، غرفه برگزیده این رویداد باشد. بعدها، اولین مدیر دولت سیزدهم همه این ادعاها را در مصاحبه خود به صراحت زیر سوال برد و ایران در دوره بعدی این رویداد، غایب ماند.

از طرفی روال تغییرات مدیریتی دولت سیزدهم محدود به سطح وزرا نشد و این ناپایداری به سطح مدیریت دفتر هنرهای تجسمی هم سرایت کرد.

پس از روی کار آمدن دولت و انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتصاب معاون هنری نزدیک به هشت ماه زمان برد تا سرانجام موضوع انتخاب سرپرست موقت عملی شد. در پی همین تاخیرها، مدیر پیشین دفتر هنرهای تجسمی -که بدون تجربه مرتبط و با مدرک تحصیلی حقوق به این کار گماشته شده بود- نزدیک به یک سال منتظر واگذاری پست به مدیر بعدی ماند. دوره ای که عملا امور هنرهای تجسمی معطل مانده بود. مدیر موزه هنرهای معاصر تهران هم در پی تخلف در اجرای یک پرفورمنس، شبانه معزول شد و موزه تحت مدیریتی قرار گرفت که جامعه هنری، با نام و سوابقش چندان آشنا نبود. قرعه فال اولین مدیر منتصب دولت سیزدهم در دفتر هنرهای تجسمی هم به نام کسی درآمد که او هم هیچ معروفیت، آشنایی قبلی یا تخصص و تحصیلاتی در این حوزه نداشت اما مورد حمایت کامل معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد قرار گرفت.

اگرچه او در تمام مصاحبه ها اصرار داشت که رابطه استخدامی با این وزارتخانه داشته و از بدنه اصلی فرهنگ به پشت این میز آمده است. در این دوره به اذعان هنرمندان و مراجعین؛ عمده فعالیت های دفتر هنرهای تجسمی با مشاورانی از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و معاونت قرآنی سیاست گذاری و انجام می شد.

در حالی که فروکش کرونا هم امیدهایی برای شروع دور تازه ای از فعالیت ها را زنده کرده بود اما عملا هنوز روزهای آزمون و خطای این مدیر تازه کار و تیم همکارانش تمام نشده بود که موضوعات اجتماعی نیمه دوم سال 1401 آغاز شد. در نتیجه دو رویداد مهم هنرهای تجسمی، یعنی جشنواره هنرهای تجسمی جوانان و جشنواره هنرهای تجسمی فجر با مشکلات بسیار و کیفیت ناچیز یا به عبارتی دقیق تر، نیمه کاره برگزار شد و وعده دوسالانه های سفال و عکاسی و مجسمه و... هم با بروز اختلاف انجمن های مربوطه، محقق نشد.

مدیران نگارخانه های شناخته شده هم تعطیلی های دوره کرونا را به وضعیت موجود گره زدند و سطح همکاری آنها با دفتر هنرهای تجسمی به حداقل ممکن رسید. در مواردی هم گلایه هایی از مراجعین و هنرمندان در مورد چرخه های سختگیرانه، از جمله در شورای بازبینی نمایش آثار نگارخانه ها، پروانه فعالیت هنرمندان و خروج آثار و... تا دفتر معاون امور هنری وزارتخانه سرایت کرد. شکایت منتخبین جشنواره هنرهای تجسمی جوانان هم به همین شکل با میانجیگری مسکوت ماند.

نگاهی به برنامه های مفصل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جریان رای اعتماد می توانست چرایی و چگونگی بروز گوشه ای از این روند را نشان دهد. در صفحات حجیم این برنامه، هنرهای تجسمی یکی از مهجورترین موضوعات بود. گویا مشاوران وزیر در تنظیم این برنامه شناخت جامعی از این حوزه نداشتند. آن قدر که حتی تفاوتی بین

صنایع دستی موضوع ماموریت های وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با موضوع ماموریت معاونت امور هنری و دفتر هنرهای تجسمی در این برنامه به چشم نمی خورد.

آنچه از این برنامه در رویکرد معاونت هنری و دفتر هنرهای تجسمی بارها مورد استناد قرار گرفت؛ تاکید بر تسهیل و گسترش اقتصاد هنر بود که از سطح یک شعار تبلیغاتی فراتر نرفت یا حداکثر منجر به دخالت و مشارکت صوری در فعالیت بخش خصوصی شد. در هر حال به زمینه های اقتصادی و هنری موضوع و رفع موانع کلان این مهم نپرداخت. معاون امور هنری هم در این میان با این موضع گیری که وزیر دولت است نه وزیر هنرمندان، فضای آشتی را دشوارتر از پیش کرد.

اولین مدیر هنرهای تجسمی بدون اینکه به اولین سالگرد انتصابش برسد، بی هیچ توضیح شفافی استعفا داد تا دلیل تاییدی باشد بر نظر هنرمندانی که بر انتخاب مدیری آشنا به امور و دلسوز فضای هنرهای تجسمی اصرار می کردند.

این تغییر، ناپایداری در این دفتر را عیان تر از همیشه کرد. معاون امور هنری وزارتخانه هم ترجیح داد از دلایل حمایت های اولیه خود چیزی نگوید. حالا چندی است مدیر جدید دفتر هنرهای تجسمی، از پس چندین شایعه و گمانه زنی، معرفی شده است. او هم به رغم رزومه ای که به پیوست حکمش منتشر شد، چهره ای شناخته شده در هنرهای تجسمی و در میان هنرمندان نیست و نمی توان برای عنوان «کنشگر هنرهای تجسمی» که برای خود در صفحه شخصی اش برگزیده، دلایل و سوابق قانع کننده ای پیدا کرد. متن حکم انتصاب مدیر جدید هم خالی از همان خلط بحث صنایع دستی و هنرهای تجسمی نیست. الگویی که دوباره برای متن انتصاب «دبیر هیات های اندیشه ورزی» اداره کل هنرهای تجسمی به کار رفت. پستی که پیش تر نه تاسیس شده بود و نه سابقه ای در دفتر هنرهای تجسمی داشت. متن این حکم با عباراتی مثل استحکام نهاد خانواده و افزایش جمعیت، پیاده سازی اولویت های محتوایی در آثار هنری، تکمیل و نهایی ساختن سند ملی هنرهای تجسمی و...، به وضوح نشان می داد که مدیر جدید هنوز با حدود اختیارات و وظایف دفتر و خصوصا ظرفیت های عملی دفتر هنرهای تجسمی آشنایی واقعی و عملی ندارد. همزمان؛ برکناری (یا استعفای اداری) مدیر موزه هنرهای معاصر تهران و صدور حکم سرپرستی رییس دفتر هنرهای تجسمی بر موزه (و ابراز خشنودی رییس جدید از بازگشت موزه به تشکیلات زیرمجموعه دفتر هنرهای تجسمی در صفحه شخصی خود) این گمان را تقویت کرد که تغییر مدیریت موزه براساس برنامه ای از پیش معین انجام شده است. حالا جامعه هنرهای تجسمی، اعم از هنرمندان، علاقه مندان هنر، انجمن ها و تشکلات هنری و... با نگرانی و شاید با تجربه های مکرر ناامیدی؛ منتظر اقدامات، عملکرد و اولویت های مدیر جدید در دفتر هنرهای تجسمی و موزه هنرهای معاصر است.