آرشیو چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲، شماره ۶۵۹۲
پایداری
۱۴
خون نگار

فرمانده ای که میوه فروشی می کرد

صادق وفایی (روزنامه نگار)

اصغر فلاح پیشه وارد مرکز پیام لشکر27محمدرسول ا...(ص) شد؛ بخشی که زیرمجموعه واحد مخابرات بود و در پادگان امام حسن(ع) قرار داشت. او از صبح زود تا ساعت14 هر روز در مرکز پیام حضور داشت و از ساعت14 در اختیار خود بود. به همین دلیل تصمیم گرفت شغل دومی تدارک ببیند تا مبلغی پس انداز کند. به همین دلیل یکی از دو مغازه پایین منزل مادر خود را تبدیل به عمده فروشی کرد.

با شروع به کار عمده فروشی، فلاح زاده اقدام به خرید و فروش جارو می کرد. برای این کار هم وانتی کوچک خرید و جاروهایی را که در مغازه می ساخت، پشت این وانت می گذاشت و در کوچه و خیابان می فروخت. کار دیگری که فکر راه اندازی اش به عنوان شغل دوم به ذهن فلاح زاده رسید، باز کردن مغازه میوه فروشی بود. تولد دختر دومش با تاسیس میوه فروشی همراه شد. به این ترتیب از صبح تا ظهر را در سپاه می گذراند و سپس درگیر کارهای این مغازه می شد که عموما تا ساعت24 هر روز طول می کشید. اما با توجه به این که همسرش با وجود دو فرزند کوچک نمی توانست مانند گذشته زمان بگذارد و در کارهای مغازه همکاری کند، این مغازه نیز پس از مدتی بسته شد. با بسته شدن مغازه میوه فروشی، فلاح پیشه به همسرش خبر داد سپاه به نیروهایش ازجمله او می خواهد خانه سازمانی بدهد. به این ترتیب او و خانواده اش برای 9سال شهرک نشین شدند. با ورود به شهرک مسکونی سپاه، فلاح پیشه وانت کوچکی را که برای فروش جارو خریده بود، فروخت و با پول آن یک پیکان خرید تا اقدام به مسافرکشی کند. برنامه روزانه این فرمانده مخابرات از این پس این گونه تنظیم شد که از صبح تا ظهر در سپاه حضور داشت و سپس با حضور در منزل و صرف ناهار به مسافرکشی می رفت. به گفته همسر این شهید، فلاح پیشه بعضی روزها حتی به منزل نمی رفت و از پادگان امام حسن راهی کاردوم می شد. اوج کارش نیز مربوط به روزهای پنجشنبه و جمعه بود که ساعت 2 یا 3 بامداد به منزل برمی گشت. استمرار در شغل مسافرکشی باعث شد، وضعیت مالی خانه و خانواده اش کمی بهبود یابد و همسرش موفق به خرید اثاثیه شود. یکی از خاطرات همسر این شهید، مسافرکشی های شوهرش در گرمای طاقت فرسای تابستان است که از ساعت 15تا 2بامداد روز بعد ادامه پیدا می کرد و یک بار پس از ورودش به خانه، متوجه تعویض با زجر و سختی لباس شوهرش شد. در نهایت هم متوجه شد تمام سطح کمر شوهرش در طول روز گرم تابستانی، عرق سوز و ملتهب شده است. علت این تلاش و کوشش شبانه روزی فلاح پیشه این بود که طبق قانون نمی توانست بیش از مدت مشخصی در خانه سازمانی بماند. به همین دلیل همه سعی خود را کرد تا پیش از پرشدن سنوات و اجبار برای تخلیه خانه سازمانی، موفق به خرید خانه شود.

اسفند1394 بود که خبر شهادت فلاح پیشه در سوریه به طور رسمی به خانواده اش ابلاغ شد. او به دخترهای خود قول داده بود روز29بهمن در تهران نزد آنها باشد اما نتوانست به این قول خود وفا کند.