آرشیو یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، شماره ۸۲۹۶
اجتماعی
۱۶
یادداشت

از رنجی که می بریم...

دکتر مصطفی آب روشن (جامعه شناس)

زندگی بدون رنج یک تصور جذاب است که ممکن است برخی افراد آرزوی آن را در سر بپرورانند، اما آیا واقعا امکان دارد انسان بدون رنج زندگی کند و آیا رنج بخش ضروری از وجود انسان است یا می توان از آن بی نیاز بود؟ این موضوع یک مساله پیچیده و چندبعدی است زیرا رنج و تجربه های ناخوشایند به شیوه های متنوعی مانند بیماری، از دست دادن عزیزان، تغییرات اجتماعی، نارضایتی از وضعیت مالی، فشارهای روزمره و مشکلات روحی و روانی به انسان تحمیل می شود. این تجربه ها معمولا نامطلوب بوده و می توانند به عنوان رنج توصیف شوند. رنج یک احساس ناخوشایند و قسمتی از تجربه انسانی محسوب می شود. انسان ها در طول تاریخ به شکل های مختلفی با رنج مواجه بوده اند و این تجربه ها اغلب به عنوان فرصت هایی برای رشد و یادگیری مورد توجه قرار گرفته اند.

رنج می تواند انسان ها را به رشد و تکامل روحی و روانی هدایت کند. افراد از تجربه های ناخوشایند خود درس هایی می آموزند و مهارت هایی برای مواجهه با چالش های آینده به دست می آورند.

یکی از تفکرات رایج درباره رنج این است که اوقات سخت را باید تجربه کرد تا ارزش اوقات خوب و خوشبختی برای انسان ها پررنگ تر شود. اگر همیشه شادی و خوشبختی را تجربه کنیم، نمی توان ارزش ویژه ای به آن داد.مذاهب و فلسفه های مختلف درباره رنج و معنای آن تفکرات متنوعی دارند. برخی از مذاهب رنج را به عنوان آزمون الهی می پذیرند و برخی دیگر اندیشه های منفی دارند، اما آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است، توازن بین رنج و خوشبختی در زندگی است. اگر رنج بیش از حد در زندگی فرد حاکم شود، ممکن است به مشکلات روانی و جسمی منجر شود. از طرف دیگر نبود رنج به عدم درک خوشبختی و کاستی ها منجر می شود.

رنج مهم ترین انگیزه ها را برای کسانی که به دنبال یافتن معنا و هدف در زندگی هستند می سازد، زیرا انسان را به تلاش بیشتر و پیگیری آرزوهای خود هدایت می کند.

هر چند رنج بخش جدایی ناپذیر تجربه انسانی است، اما می توان با تمرینات ذهنی و تغییر نگرش به زندگی، احساس رنج را کاهش داد و به بهبود کیفیت زندگی دست پیدا کرد. در واقع رنج به فرد این امکان را می دهد که در مواجهه با مشکلات، بهترین نسخه از خودش را شکل دهد. رنج نه تنها در زندگی فردی بلکه در سطح اجتماعی نیز وجود دارد. مشکلات اجتماعی مانند فقر، ناتوانی، نابرابری اقتصادی و اجتماعی، جنگ، بحران های انسانی و بسیاری از مسائل دیگر منجر به رنج می شوند. در این مواقع نظام اجتماعی وظیفه دارد با تدابیر مناسب و تلاش برای رفع مشکلات اجتماعی، سطح رنج را کاهش دهد و به تعادل اجتماعی کمک کند.