آرشیو دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲، شماره ۵۶۰۹
هنر و ادبیات
۱۰
نگاه

درنگی بر کارکرد کتابخانه های عمومی

دروازه نظام آموزشی کارآفرین

دکتر سعید معیدفر

22 سال پیش برای فرصت مطالعاتی در دانشگاه SOAS لندن بودم. روزی با یکی از دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی صحبت می کردم. از کتاب های درسی او پرسیدم و از او خواستم کتاب هایش را به من نشان بدهد. از سوال من تعجب کرد و گفت ما کتاب درسی نداریم! چنین سوالی برایش عجیب بود و درکی از کتاب درسی نداشت. بعد از آن، یکی دو بار به کتابخانه عمومی محله مراجعه کردم و دیدم اغلب کودکان مدرسه در کتابخانه حضور دارند. کودکان دور کتابدار جمع شده و از او راهنمایی می خواستند و با اشتیاق کتاب های مورد نظر خود را از قفسه برداشته و مطالعه می کردند. زنده بودن کتابخانه را با حضور موثر کودکان حس کردم. بعدا در این باره با پدر آن دانش آموز صحبت کردم. او گفت اینجا نظام آموزشی، به جای توجه به کتاب درسی، پژوهش محور است. دانش آموزان اگرچه دروس مختلفی را می گذرانند، اما برنامه درسی آنان شامل طرح موضوعات توسط آموزگار و به چالش کشیدن ذهن دانش آموزان و سپس دادن کدهای موردنظر به اوست. آموزگار سپس دانش آموزان را برای جست وجوی بیشتر و ادامه گفت وگو براساس یافته های دانش آموزان و جمع بندی آموزگار، به کتابخانه راهنمایی می کند. برای مثال، اگر در درس زیست شناسی قرار بر این باشد که درباره کروکودیل صحبت شود، دانش آموزان به صورت دایره وار در کنار آموزگار می نشینند و مورد سوال قرار می گیرند. هر یک از دانش آموزان، جنبه ای از ویژگی های کروکودیل را بیان می کند و آموزگار نیز ذهن آنان را در ابعاد دیگر این حیوان به چالش می کشد و از آنان می خواهد که با مراجعه به کتابخانه عمومی محله، کتاب یا کتاب هایی در این باره بخوانند و پاسخ سوالات آموزگار را بیابند و در کلاس بعدی نتایج تحقیق خود را ارایه کنند. تازه دریافتم که ازدحام دانش آموزان در کتابخانه عمومی محله برای چیست.

بعد یاد یکی از روزهای آخر سال تحصیلی و پس از امتحان افتادم. آن روز شاهد پاره کردن کتاب های درسی بودم.

چقدر تفاوت است میان این دو نظام آموزشی! اولی پژوهش محور است و فرد در آن فعال و سرشار از انگیزه برای تحصیل است و دومی مبتنی بر سنت مدرسه ای کلاسیک و کتاب درسی محور است که فرد در آن منفعل است و به تدریج انگیزه خود را از دست می دهد. نظام اول که با ارتباط تنگاتنگ با کتابخانه و تحقیق و مساله شناسی همراه است، از اولین تجربه های آموزشی فرد شروع شده و در تمامی مراحل تحصیلی تداوم یافته و منجر به کارآفرینی و خلاقیت می شود. نظام دوم که از اول با دادن کتاب درسی به فرد، او را از کتابخانه و کتاب بی نیاز می کند، خلاقیت گریز و مبتنی بر محفوظات است و اثری از پژوهش و طرح مساله در آن نیست و تا دانشگاه، همین نظام مدرسه ای ادامه دارد و محصول آن نیز ضد توسعه است. البته سطح معلومات این نظام بیشتر از نظام اول است، اما این معلومات قادر به حل مساله نیست و نتیجه آن کارآفرینی نیست. محصول نظام دوم تولید کارمندانی است که با گرفتن حقوق در قبال کاری نه چندان موثر در توسعه کشور، امرار معاش کنند. این محصولات قادر بر تولید و توسعه کسب وکار نیستند و در قبال داشتن مدارک بالاتر فقط سطح انتظارات شان بیشتر می شود. اما محصولات نظام اول، افراد مولد و کارآفرینی هستند که درصدد راه انداختن کسب وکار تازه و طرح ایده های نو هستند. برای توسعه علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور و رونق کسب وکارها نیازمند بازنگری در نظام آموزشی کشور هستیم تا در آن، کتابخانه های عمومی از محلی برای قرائت کتاب های درسی درآمده و کارکردهای متفاوتی بیابند و نقش موثرتری در سوق دادن دانش آموزان به پژوهش و نوآوری داشته باشند.