آرشیو پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، شماره ۵۸۹۹
مدیران
۲۰

جهان کسب و کار پس از کاپ 28

دکتر مهدی نکویی

بیست وهشتمین دوره از اجلاس جهانی زیست محیطی با عنوان کاپ 28 (COP28) در حالی با حضور کشورهای عضو سازمان ملل برگزار شد که شواهدی از تغییرات غیرمنتظره به گوش می رسید.

یکی از اخباری که از این اجلاس 12 روزه در امارات متحده عربی مخابره شده، مقاومت چند کشور در مقابل تعهدات واقعی و اقدامات معنادار برای مواجهه با گرمایش جهانی بود. در حالی که اغلب کشورها، پیش از این در پیمان نامه های بین المللی از لزوم اجماع جهانی برای حل مشکلات زیست محیطی صحبت کرده بودند، تردید را در سخنانشان می شد احساس کرد؛ به ویژه در سخنان برخی تولیدکنندگان نفت و برخی مصرف کنندگان اصلی آن. دسته نخست اگر از میزان مصرف سوخت های فسیلی کاسته شود، درآمدهای کمتری خواهند داشت و دسته دوم شاید نوعی گسست در رشد اقتصادی کشورهایشان را متحمل شوند.

سوخت فسیلی تاکنون به عنوان متهم ردیف اول گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی در نظر گرفته می شد. پیمان های جهانی پیشین نیز سال های 2030 و 2050 را به عنوان سال های تحقق اهداف زیست محیطی در نظر گرفته بودند. توافق جمعی بر آن است که به تدریج از مصرف سوخت های فسیلی و انتشار گازهای گلخانه ای کاسته شود تا بالاخره خالص انتشار گازهای گلخانه ای به صفر برسد. با این حال، شاید فضای کاپ 28 تفاوت چندانی با سایر اجلاس های جهانی نداشت و نمایندگان اغلب کشورها، ابتدا بر منافع اقتصادی ملی، آن هم از نوع کوتاه مدت متمرکز بودند تا منافع پایدار جهانی.

خبر مهم تر و تامل برانگیزی که از اجلاس سالانه اعضای سازمان ملل متحد به گوش رسید، توجه به اهمیت کشاورزی و غذای شهروندان زمین بود. این نخستین بار است که سران کشورها غذا را به عنوان عاملی کلیدی در رسیدن به اهداف زیست محیطی تعریف می کنند. در حقیقت نمایندگان 130 کشور جهان به اهمیت این موضوع اذعان داشته اند و از این طریق می توان منتظر تحولی در سیاست ها و وضعیت بازارهای کسب و کار جهان باشیم. واقعیت آن است که سبک تغذیه و کشاورزی منجر به تولیدات غذایی، نه تنها عاملی کلیدی بلکه مهم ترین عامل اثرگذار بر محیط زیست است. برخی منابع بین 17 تا 51 درصد از گازهای گلخانه ای جهان را ناشی از انتشار گازهای گلخانه ای فعالیت های کشاورزی و صنایع غذایی معرفی می کنند؛ درصدهایی که از سهم بخش های حمل ونقل و تامین انرژی در آلایندگی جو نیز فراتر می رود.

بیشترین انتشار گازهای گلخانه ای صنایع غذایی نیز ناشی از متان تولیدی در پرورش دام، به ویژه گاو است. شاید توجه بر کربن، تا حدی مانع از توجه کافی به سایر گازهای گلخانه ای بوده است. اتلاف 30 درصدی غذا و سایر اثرات بر وضعیت آب و خاک نیز مواردی است که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته و البته همچنان تمرکز بر آلایندگی هوا (و تغییر اقلیم ناشی از آن) است. نکته دیگری که توجه به صنایع غذایی و کشاورزی را افزون می سازد، نابودی جنگل ها برای ایجاد مزارع جدید است که خود همزمان منجر به انتشار کربن و کاهش ظرفیت جذب کربن در جهان می شود.

حال کسب و کارهای سبز

انصاف آن است که به دشواری کار تصمیم گیرندگان و سیاستگذاران دولتی اعتراف کنیم. بیش از یک قرن است که صنایع و فعالیت های اقتصادی مختلف بر مبنای تولید و مصرف سوخت های فسیلی توسعه یافته اند. کشاورزی و صنایع غذایی نیز براساس سبک تغذیه رایج فعالیت داشته اند. تغییر و تحولی کلان در چنین رویه هایی نه تنها نیازمند صرف زمان و برخورداری از آینده نگری است، بلکه انرژی و تلاش زیادی می طلبد. چرخ های اقتصاد جهانی مانند لکوموتیوی است که با قدرت در حرکت است و برای تغییر مسیر یا به راه انداختن یک لکوموتیو موازی، ابتدا با سرمایه گذاری سنگین و بازدهی پایین مواجه خواهیم شد. در همین حین، سیاستگذاران برای کسب اعتماد شهروندان باید طرح هایی زودبازده داشته باشند و رشد اقتصادی را تضمین کنند.

در نتیجه، میل طبیعی آنها به ادامه وضع موجود و حمایت از شیوه جاری فعالیت صنایع انتشاردهنده گازهای گلخانه ای است. به همین دلیل، نه تنها سیاست هایی مانند تعیین مالیات بر کربن (مالیات براساس میزان انتشار گازهای گلخانه ای شرکت ها) هنوز رویه رایجی در سطح جهان نیست، بلکه یارانه ها، حمایت ها و حتی لابی هایی به نفع صنایع ریشه دار دیده می شود. چنین چالش های چندگانه ای، فعالیت کسب و کارهای سبز را دشوارتر می کند. آنها با وضعیتی مواجه هستند که دوپینگ پایداری نامیده می شود؛ به این معنا که وضعیت سیاست ها و مقررات در کشورهای مختلف اغلب به ضرر کسب و کارهای سبز است. آنها فرصت سودآوری کمتری دارند و انگار رقبای کمتر سبز آنها، پیش از شروع بازی، یک یا دو امتیاز از آنجا جلوتر هستند.

آینده کسب و کارهای سبز

با تمام چالش های کنونی کسب و کارهای سبز، شرایط برای فعالیت پررنگ آنها به تدریج تسهیل می شود. تاکنون مشتریان و جامعه دغدغه مند، حامی فعالیت آنها بوده، ولی تحولات اخیر در نگرش شرکت کنندگان اجلاس کاپ 28 نشان می دهد که ممکن است مقررات و قوانین بازی نیز برای آنها تغییر کند. تغییر کلان در شیوه فعالیت های اقتصادی، به معنای آن است که در حوزه های تولید و مصرف انرژی و البته حوزه غذایی و کشاورزی، فرصت های بسیاری برای نوآوری و کارآفرینی وجود خواهد داشت. کارآفرینان و فعالان اقتصادی می توانند گوش به زنگ مشوق های احتمالی دولتی یا سیاست های جدید مالیاتی باشند و برای کسب منافع اقتصادی، در جهت آنها حرکت کنند. توجه به دغدغه های مشتریان و سایر ذی نفعان نیز همچنان از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر تصمیم گیری کسب و کارهاست.

در نهایت، می توان تصور کرد که همزمان با تغییر نگرش احتمالی در سطح دولت و سیاستگذاران، برد واقعی نصیب آن دسته از کسب و کارها باشد که بدون اجبار به فعالیت بپردازند. به عبارت دیگر، به جای آنکه همه کسب و کارها خود را ملزم به هماهنگ ساختن با خواسته ها و نیازهای ذی نفعان کنند یا براساس فرصت های اقتصادی به تدوین استراتژی بپردازند، به دغدغه ها و انگیزه های خود توجه کنند. به این صورت، پایداری زیست محیطی-اجتماعی فعالیت های اقتصادی نه فقط یک الزام یا فرصتی سودآور، بلکه یک انتخاب خواهد بود. عبور از الزام و رسیدن به انتخاب، خلاقیت و نوآوری را شکوفا می کند و کارآفرینان متوجه می شوند که چگونه می توانند فعالیت هایی براساس دغدغه ها و انگیزه های درونی خود آغاز کنند. کسب و کارها و فعالیت های اقتصادی برآمده از چنین نگرش آزادانه ای، به احتمال زیاد، کمترین تضاد منافع با ذی نفعان و بیشترین فرصت تحول آفرینی اقتصادی و اجتماعی را خواهد داشت.