آرشیو دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳، شماره ۸۴۳۴
صفحه آخر
۲۴
یادداشت

گونه شناسی موافقان و مخالفان حمله نظامی ایران به اسرائیل

محمدرضا وحیدزاده

اکنون که این یادداشت را می نویسم، ساعت ها از ترور شهدای قدس در خاک سرزمینمان یعنی کنسولگری ایران در کشور سوریه می گذرد و ایران هنوز پاسخی به این جنایت بی شرمانه نداده است. ممکن است همین لحظات یا پس از انتشار این مطلب، اتفاقات دیگری رقم بخورد؛ اما فعلا هیچ اتفاقی نیفتاده است. در این مدت، من هم مثل سایرین، نگران و البته خشمگین، پیگیر اخبار و بعضا گفت و گوها و تبادل نظر کاربران شبکه های اجتماعی در ارتباط با این حوادث بودم. آنچه در این مدت مشاهده کردم، تفاوت چشمگیر و بعضا شباهت جالب برخی از آرا بود. به نحوی که از جایی به بعد احساس کردم می شود این نگرش ها را دسته بندی کرد. به باور من در مواجهه با این حادثه و همانا حوادث مشابه، از هفت دسته می توان نام برد:

دسته نخست؛ سرخوردگان خشمگین

این ها کسانی هستند که با خشمی انقلابی و غمی غیرتمندانه، منتقد تصمیمات مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشورند. دلیل ندادن پاسخ مناسب را دنیاطلبی حاکمان و ضعف ایمانی تصمیم گیران می دانند. معتقدند اگر ترس های دنیایی و حساب و کتاب های کم اهمیت آنان نبود، می توانستیم پاسخ مناسبی به این جنایات بدهیم. آنها این رویه را موجب تهییج بیشتر دشمنان می دادند و معتقدند تنها با جواب کوبنده می توان به موقعیت بازدارندگی دست یافت. با لحنی تلخ فرماندهان نظامی را مورد شماتت قرار می دهند و خود نیز پیوسته در آتش خشم و افسوس می سوزند.

دسته دوم؛ خاطرجمعان بی تشویش

این ها کسانی هستند که با اعتمادی محکم به تصمیمات نظام، بر این باورند که درنده خویی های دشمن، نه کنشی متجاوزانه، که واکنشی بزدلانه است. گمان می کنند آنچه روی داده است، حاصل دست بالای جمهوری اسلامی و ضربات سهمگین ایران به دشمن است و این حملات هم واکنشی کم اهمیت به آن فشارهای طاقت فرسا و ویرانگر محسوب می شود. اینان می گویند باید با صبری استراتژیک و هوشمندانه، به خطیر بودن شرایط توجه کرد و با همین رویه درست و موثر، کار را پیش برد. هرگونه مطالبه گری برای انتقام را هیجان زدگی و حاصل بی اطلاعی از اوضاع می پندارند.

دسته سوم؛ تحلیلگران اجتماعی

این ها کسانی هستند که روش درست را در پاسخ متناسب به تجاوزات دشمن می بینند و توان تسلیحاتی و شجاعت فرماندهان نظامی کشور را هم کافی ارزیابی می کنند. اما معتقدند شرایط اجتماعی کشور برای این مساله مهیا نیست. بر این گمانند که هر گونه عمل سیاسی و نظامی، نیازمند پشتیبانی اجتماعی و آمادگی افکار عمومی است. می گویند باید پیش از اقدام نظامی، به ظرفیت های جامعه توجه کرد. مساله گرانی و شکاف های اجتماعی را مانع اصلی پاسخ مناسب برمی شمارند و نگران قیمت دلار و وضعیت حجاب و مشارکت مردم در انتخاباتند. بر این باورند که تا مسائل داخلی کشور حل و فصل نگردد، انتظاری بیش از این نمی شود از نیروهای نظامی داشت.

دسته چهارم؛ نوحجتیه ای ها

این ها کسانی هستند که به بهانه دادخواهی و مطالبه گری، به بی اعتمادی کامل رسیده اند و هر موضعگیری و اقدامی از سوی نظام را به باد نقد و در واقع تحقیر و تمسخر می گیرند. معتقدند که دست حاکمیت با رویه ای که در پیش گرفته خالی است و جز شعارهای توخالی چیزی از آن انقلابی گری و آرمان خواهی نخستین باقی نمانده است. از آن سو، تنها کاری هم که از دست خودشان برمی آید، تردیدافکنی و یاس پراکنی و سیاه نمایی است. هرگونه کنش اجتماعی و فعالیت رسانه ای را زیر سوال می برند و حتی راهپیمایی روز قدس را هم با توجه به انتقادهایشان به حاکمیت، اقدامی بی ثمر و بی معنا می انگارند. اینان به واقع به بهانه آرمان گرایی عملا در حال عبور از جمهوری اسلامی اند.

دسته پنجم؛ مدبران هراسان

این ها کسانی هستند که ضمن محکومیت جنایات رژیم غاصب صهیونیستی، بی توجهی به تجاوزات دشمن را نشانه هوشمندی و راهکاری برای دوری از جنگ می دانند. همواره بر راه حل «گفت و گو» پا می فشارند و تنها تدبیرشان، فرار از تنش ها و پناه بردن به قواعد ممسوخ نظام بین الملل و شکایت نزد مجامع جهانی است. هر عملی از سوی دشمن را دامی برای ورود اشتباه ایران به مهلکه جنگ می خوانند و راهبردشان تن ندادن به این نقشه پنهانی با چشم پوشیدن روی شیطنت های صهیونیست هاست.

دسته ششم؛ منفعلان نگران

دسته ششم، کسانی هستند که از سویی غرور ملی شان از تجاوزات وحشیانه و بی شرمانه رژیم صهیونیستی زخمی شده است و از سوی دیگر بنا به مشاهدات خود، نیروهای نظامی غیور و جان برکف و فداکار کشور را شایسته نکوهش نمی بینند. متوجه پیچیدگی ها و غموض شرایط هستند و دانش خود را هم در این وضعیت دشوار برای نتیجه گیری قطعی، کافی نمی پندارند. آرزوی پیروزی جبهه حق را دارند و از گستاخی های دشمن شیطان صفت نیز سخت آزرده و دلسردند. نه کاری از دستشان برمی آید و نه تابی برایشان باقی مانده. افسرده و نگران چشم به صحنه دوخته اند.

دسته آخر؛ متولیان امر

آنها کسانی هستند که کار دستشان است. در میدانند و بار اصلی این رویارویی را به دوش می کشند. بیش از همه از مقتضیات شرایط آگاهی دارند و در کشاکش اقدام مناسب، در حال اداره صحنه اند. طرفه آنکه قول و عملشان از سوی همه گروه های پیش گفته به نحوی قابل خوانش است و حتی موجب حیرانی و انفعال دسته ششم نیز هستند.بدیهی است این دسته بندی، صرفا در برگیرنده دوستداران جبهه حق و دشمنان رژیم غاصب صهیونیستی است و حساب ساکتانی که با سکوتشان عملا در حال حمایت از این رژیم اهریمنی هستند یا وحوشی که رسما با سبعیت این درنده کودک کش همراهی می کنند، جداست. همچنین این دسته بندی، در خارج از کشور و در میان مردم منطقه نیز نمایندگانی دارد. برخی از اهالی کشورهای منطقه، به شرحی که گذشت منتقد سیاست های جمهوری اسلامی در قبال مساله فلسطینند و برخی ها با اعتماد و امیدواری بیشتری به این سیاست ها می نگرند. برخی ها به بهانه انتظارت خود، به جرگه مخالفان ایران پیوسته اند و برخی نیز چشم به راه اقدامات موثرتری از سوی جمهوری اسلامی اند. جالب آن است که جنبش اسلامی و مبارزاتی حماس، یعنی نزدیک ترین جریان ممکن به صحنه پیش رو و درگیرترین گروه قابل تصور در میدان واقعیت، طبق بیانیه های رسمی و مواضع روشن و شفاف اخیرش، به جریان دوم گرایش بیشتری داشته و این بی گمان خود نشانه ای برای اهل نظر است.