آرشیو پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، شماره ۲۳۵۵۷
دریچه ای به جهان
۸

مرز بحران در چین و دریای چین جنوبی

امین الاسلام تهرانی

چین به لحاظ مجموعه ای از عوامل، پتانسیل یک قدرت بزرگ را دارد. این عوامل دربرگیرنده مولفه های متعددی مثل اقتصاد بسیار قوی، جمعیت زیاد، سرزمین وسیع، آهنگ توسعه بی نظیر، سلاح هسته ای، حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل و موقعیت ژئوپولیتیکی است. با وجود چنین قابلیت هایی، برخی از کارشناسان می گویند که هنوز نمی توان در قیاس با آمریکا و یا اتحاد شوروی در دوره جنگ سرد، از چین به عنوان یک ابرقدرت جهانی یاد کرد و برای این ادعا شواهد و نمونه های می آورند؛ از جمله این موانع و مشکلات می توان به مسائل جامعه داخلی چین؛ مثل فقر در چین، مشکلات ناشی از آلودگی محیط زیست اشاره داشت. از سوی دیگر، از لحاظ منطقه ای و بین المللی نیز گفته می شود که چین قادر به حل بسیاری از منازعات پیرامون خود نیست، این کشور هنوز نقش محوری در دستورکارهای جهانی ندارد، در نهادهای بین المللی کشور چین عمدتا وضعیت همراهی یا حداکثر موضعی بی طرفانه یا خنثی را در مدیریت بحران های بین‎المللی اتخاذ می کند و کمتر دیده شده است که این کشور فعالانه طراح الگوهای مدیریت امنیت جهانی باشد. اما گویا مسئولان آمریکایی نظری دیگر دارند. چندی پیش «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه آمریکا، در حالی که بار دیگر در مورد تایوان هشدار داد، تاکید کرد: «من فکر می کنم آن چه که چین به دنبال آن است این است که از لحاظ نظامی، اقتصادی و دیپلماسی قدرت مسلط در جهان باشد.» در واقع آمریکا با تفسیری که از رشد چین دارد و با واکنشی که نسبت به این تصور نشان می دهد، به گونه ای به رشد چین جهت می دهد، چرا که چین هم نسبت به واکنش های آمریکا، واکنش از خود نشان می دهد. به نظر می رسد که برآیند این واکنش ها به گونه ای به نظامی تر شدن چین انجامیده است.

تمرکز بر روی چین سیاست کلی آمریکا و مطابق با استراتژی امنیت ملی این کشور است و با رفت و آمد و روسای جمهور تغییری نمی کند؛ چرا که سرعت پیشرفت چین در سال های اخیر غرب (با محوریت آمریکا) را شدیدا نگران کرده است، از آن رو که پیشرفت چین را مساوی با افول خود تفسیر می کنند. کارشناسان بارها یادآوری کرده اند، چین و آمریکا قطعا در یک رویارویی تند «اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی» هستند. یکی از محورهای رویارویی پکن-واشنگتن که چند سال اخیر است ابعاد تازه ای پیدا کرده است و شدت فراوانی یافته، مسئله جزیره تایوان و آب های مورد مناقشه اطراف آن است. چنان که در خبرها دیروز و امروز خواندید که «سفیر چین در واشنگتن در هشداری تند به آمریکا درخصوص حمایتش از استقلال تایوان، گفت تداوم چنین سیاستی می تواند منجر به درگیری نظامی بین پکن و واشنگتن شود... او مسئله تایوان را مهم ترین وضعیت خطرناک بین چین و آمریکا توصیف کرد.» البته اصل ماجرا فراتر از مسئله تایوان است. باید بر دریای چین جنوبی تمرکز کرد.

بی شک چین در مسیر تبدیل شدن به بزرگ ترین اقتصاد جهان است. مسئله تنها اقصاد نیست؛ چین یک قدرت فراگیر خواهد بود و آمریکا از آن احساس خطر می کند. آمریکا چین را تهدیدی در برابر سلطه جهانی اش می داند و تمام تلاشش را برای کاهش سرعت چین حتی در صورت امکان برای متوقف کردن آن به کار می گیرد. چینی ها هم این موضوع را می دانند. چین در حال ارتقاء زرادخانه هسته ای خود است. به زودی می تواند به جای 400 کلاهک، 1000 یا 1500 کلاهک داشته باشد. سرعت چین برای توسعه تسلیحات هسته ای به نیاز این کشور به قابلیت های ضدحمله برمی گردد؛ مانند توانایی پاسخگویی به یک حمله هسته ای با یک حمله متقابل. چینی ها می دانند که آمریکا می خواهد این توانایی را از آن ها بگیرد. از سوی دیگر آمریکا احساس می کند که بدون توانایی بازدارندگی هسته ای، چین احتمالا در جنگ متعارف بر سر تایوان پیروز خواهد شد. پس آن ها می خواهند چین را با یک حمله هسته ای تهدید کنند و این یعنی فضای مساعد برای ایجاد یک جنگ سرد.

در فضای جنگ سرد منافع بسیاری در دریای جنوبی چین [که تایوان هم در آن قرار دارد] وجود دارد، نه به خاطر آزادی دریانوردی که هیچ وقت مسئله ای بغرنج نبوده است، بلکه به خاطر جنگ زیردریایی ها. دیدگاه چین این است: «بیایید فرض کنیم که حریف من می تواند هر کدام از زیردریایی های هسته ای مجهز به سلاح های بالستیک ما را موقعیت یابی کند. بعد من تعداد کلاهک ها را از 500 به 1000 شاید حتی تا 1500 افزایش می دهم، چون حتی اگر طرف مقابل 95 درصد آن ها را نابود کند، همچنان تعدادی برای پاسخگویی برایم باقی مانده است. در این میان، زیر شهرهایم تونل می سازم همان طور که چین در دهه 60 و 70 میلادی انجام داد، زمانی که لئونید برژنف، رهبر شوروی چین، را تهدید کرد. این موضوع واکنش چین را توضیح می دهد.» این دقیقا یعنی نظامی تر شدن بیش از پیش در فضائی که به شدت شبیه فضای جنگ سرد در سال های پس از جنگ جهانی دوم است. حالا با توجه به آن چه در بالا گفتیم، باید به این خبر توجه کنیم که «رقابت تسلیحاتی در زیر دریا در حال تشدید است و چین تولید نسل جدیدی از زیردریایی های مجهز به سلاح هسته ای را آغاز می کند که انتظار می رود برای اولین بار چالشی برای تلاش های رو به رشد آمریکا و متحدانش برای ردیابی آن ها باشد. تحلیلگران و وابسته های دفاعی منطقه ای می گویند، شواهدی در حال پدیدار شدن است که چین در مسیر عملیاتی کردن زیردریایی مسلح به موشک بالستیک نوع 096 خود تا پیش از پایان دهه جاری است و پیشرفت هایی با کمک بی سر-و-صدای فناوری روسیه صورت گرفته است.»

آمریکا بر اساس پیمان امنیتی 8 سپتامبر 1951 معروف به پیمان سانفرانسیسکو و پیمان بعدی 1960 متعهد به دفاع از تمامیت ارضی ژاپن است. بنا بر این به طور طبیعی در دعاوی بین ژاپن با سایر کشورها مورد حمایت آمریکا قرار دارد. در مورد دعاوی کشورها در دریای چین جنوبی آمریکا تا سال های اخیر از موضع گیری تند بنفع کشورهای منطقه پرهیز می کرد اما روز 23 تیر 1399 وزیر خارجه وقت آمریکا طی بیانیه شدیداللحنی اعلام کرد که دولت ایالات متحده ادعاهای پکن درباره دریای چین جنوبی را غیرقانونی می داند. مایک پمپئو، وزیر وقت خارجه آمریکا، با اعلام اینکه ایالات متحده از اقیانوس هندوپاسفیک آزاد و باز پشتیبانی می کند، گفت: امروز ما سیاست آمریکا را در بخش حیاتی منطقه مورد اختلاف دریای چین جنوبی، توسعه می دهیم. ما کاملا شفاف اعلام می داریم که ادعاهای پکن درباره منابع فراساحل در سرتاسر بخش عمده ای از دریای چین جنوبی، که با زورگویی قصد دارد آنها را کنترل کند، کاملا غیرقانونی است و ادعای چین مبنی بر حاکمیت آب های فراتر از محدوده 12 مایلی این کشور از جمله آب های مناطقی در سواحل، اندونزی، ویتنام، برونئی و مالزی را نمی پذیرد. پمپئو همچنین گفت که آمریکا در حال همسو کردن موضع خود با تصمیمی است که در یک داوری مدنی بین المللی در سال 2016 (به درخواست فیلیپین) گرفته شد و ادعاهای چین را بدون پایه و اساس قانونی خواند و آن را رد کرد. او افزود دنیا اجازه نخواهد داد که پکن با دریای چین جنوبی به مثابه امپراتوری دریایی خود برخورد کند. بیانیه اخیر آمریکا نشانه این بود که واشنگتن اکنون موضع تقابل جویانه تری را دنبال می کند.

نویسنده وال استریت ژورنال نوشته بود، در روز های اخیر علی رغم آن که چشمان جهان به وحشت آشکار ایجاد شده ناشی از جنگ اخیر در خاورمیانه دوخته شده چین مشغول اعمال فشار در دریای چین جنوبی بوده است. در آب های بین المللی مورد ادعای چین در اطراف جزایر اسپراتلی، یک کشتی گارد ساحلی چین و یک کشتی چینی دیگر به سوی یک قایق و یک کشتی گارد ساحلی فیلیپین یورش بردند. وزارت خارجه آمریکا واکنشی شدید نسبت به این موضوع نشان داد و اعلام کرد اقدامات چین قوانین بین المللی را نقض می کند، اما به نظر می رسد پکن تحت تاثیر این هشدار و اعتراض قرار نگرفته است. همان گونه که خوانندگان این ستون می دانند مهم ترین تحول بین المللی تحت نظر بایدن رئیس جمهور ایالات متحده فرسوده شدن بازدارندگی آمریکا بوده است. توجه واشنگتن به طور قابل درکی معطوف به تهدید یک جنگ گسترده تر در خاورمیانه است. تلفات انسانی و اقتصادی قابل توجه خواهد بود و ممکن است ایالات متحده وارد درگیری شود. با این وجود، اگر فرسایش قدرت بازدارندگی آمریکا، چین و کره شمالی را به سوی جنگ در خاور دور سوق دهد فاجعه بزرگ تری در راه خواهد بود. من در دو هفته گذشته در حال سفر به نقاط مختلف در آن منطقه بودم از پرل هاربر توکیو گرفته تا سئول در کره جنوبی و با مقام های آمریکایی، ژاپنی و کره ای دیدار هایی داشتم. در جریان این دیدار ها دائما دو فکر در سرم در جریان بود. نخست آن که جنگ بر سر تایوان برای اقتصاد جهانی بسیار جدی تر از جنگ اوکراین یا حتی یک جنگ منطقه ای گسترده تر در خاورمیانه خواهد بود و دوم آن که حاشیه امن ما در حال کاهش است. واقعیت آن است که قدرت بازدارندگی آمریکا در خاور دور در حال کاهش است. دست کم برای چند سال آینده چین و کره شمالی احتمالا دلایل بیشتری برای آزمایش اراده و قدرت ایالات متحده و متحدانش خواهند داشت. اگر چین تصمیم اتحاد اجباری با تایوان را اتخاذ کند دو گزینه اصلی پیش رو دارد. نخست آن که می تواند به طور مستقیم به آن جزیره حمله کند و دوم آن که تلاش کند آن جزیره را محاصره نماید. تایوان که 97 درصد انرژی خود را از طریق واردات تامین می کند و همچنین به واردات مواد غذایی وابسته است در برابر چنین محاصره ای آسیب پذیر خواهد بود. علاوه بر آن، تایوان تنها کشوری نخواهد بود که تحت تاثیر قرار می گیرد. چه چین به تایوان حمله کند و چه آن جزیره را محاصره نماید پیامدهای منطقه ای و جهانی چنین اقداماتی بزرگ ترین شوک به اقتصاد جهانی از زمان جنگ جهانی دوم به این سو خواهند بود.

«مائو نینگ»، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در زمینه وضعیت کنونی دریای جنوب چین، چندی پیش اظهار داشت که جزایر «نانشا» جزو قلمروی ما است و پکن هرگونه اقدام برای حفظ حاکمیت ارضی و حقوق دریایی در این منطقه انجام خواهد داد. وی با بیان اینکه تشدید اوضاع کنونی دریای جنوب چین ارتباط تنگاتنگی با مداخله آمریکا دارد، اضافه کرد که اگر واشنگتن صادقانه به صلح و ثبات در این منطقه تمرکز دارد، باید از دامن زدن به تنش ها و ایجاد تقابل دست بردارد. مانیل ادعا می کند که پکن در بخش هایی از دریای جنوبی چین که محل مناقشه برای حاکمیت میان فیلیپین، ویتنام، مالزی، برونئی و اندونزی است، جزیره های مصنوعی ساخته است. از سوی دیگر مقامات چینی بارها اعلام کرده اند که کشورشان حق حاکمیت غیر قابل بحث بر جزایر «نانشا» شامل جزیره «رن آی» و آب های اطراف آن دارد و رفتار مانیل تجاوز به حق تمامیت ارضی سرزمین چین و برخلاف «بیانیه عملیات طرف های دریای جنوبی» و همچنین تعهدات این کشور است.

مائو نینگ سخنگوی وزارت خارجه چین در رابطه با آزادی دریانوردی در دریای جنوب چین، اظهار داشت: این محدودیتی برای دریانوردی در این منطقه وجود ندارد. وی با بیان اینکه با تلاش پکن و کشورهای عضو آسه آن (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا)، صلح و ثبات در دریای جنوب چین حفظ شده است، افزود: برخی از کشورهای خارج از منطقه با رهبری آمریکا تلاش می کند تا با تشکیل حلقه های کوچک در این منطقه تحت عناوین همکاری و صلح، تقابل بین اردوگاه ها ایجاد کند. مائو در همین راستا تصریح کرد: مداخله هیچ نیروی خارجی بر عزم و اراده چین برای حفاظت از حاکمیت ارضی و حقوق دریایی و منافع خود تاثیری نخواهد گذاشت.

سخنگوی دستگاه دیپلماسی چین در ارتباط با گزارش «شاخص اعتماد سرمایه گذاری مستقیم خارجی» شرکت خدمات حرفه ای «کرنی» (Kearney) در سال 2024 مبنی بر اینکه رتبه هفتم پکن در سال گذشته به رتبه سوم رسیده است، اظهار داشت: چین در سال های اخیر با اجرای قوانین جدید سرمایه گذاری خارجی، ارتقای سیستم حقوقی اتباع خارجی و گسترش حمایت از حقوق مالکیت معنوی، تلاش کرده است تا محیط سرمایه گذاری باثبات تر، شفاف تر و قابل پیش بینی تر شود. وی با بیان اینکه پکن به همسویی با قوانین اقتصادی و تجاری بین المللی در سطح بالا ادامه می دهد، افزود: سرمایه گذاری در چین سرمایه گذاری در آینده است. مائو نینگ همچنین تاکید کرد: پکن به بهینه سازی محیط کسب و کار خود، توسعه نیروهای مولد جدید، گسترش فضای همکاری برد- برد، تقسیم سود بازار و توسعه چین با جهان ادامه خواهد داد.

* منابع در دفتر روزنامه موجود است.