عملکرد یک مربی موقت دیگر به پایان رسید
گذر از سهراب
برخی از پیشکسوتان نکته ای را برای سهراب روشن کردند که تا پیش از این چندان به آن اهمیت نمیداد. برخی از پیشکسوتان استقلال از صادق ورمزیار و بهتاش فریبا گرفته تا محمد نوری و سایر کارشناسان یکصدا گفتند تا وقتی سهراب هست مربی خارجی چرا؟به نظر آنها سهراب باید بماند و تیم را بسازد چون در شرایطی که هیچ گزینه داخلی و شایسته ای به نظر نمیرسد فرصت دادن به امثال سهراب کاری ارزشمند است. به نظر آنها مدافع سالهای دور تیم ملی ایران و استقلال میتوانست کار بزرگی در استقلال انجام دهد. اما سهراب هم تمام شد. شاید او آماده ماجراجویی های جدید در جای دیگری باشد، جایی که دیگر او را موقتی نخواهند.
استقلال در فصلی که گذشت بسیار کند بود و تقلای بسیاری کرد تا در برخی از مسابقات پا به پای حریف پیش برود. البته که در برخی موارد شکست خورد و قافیه را به حریف خود باخت. فرقی هم نداشت که حریف کجاست، صدر یا قعر. استقلال مقابل همه تیمها کم میآورد و سرعت کمی داشت. سهراب اما نسبت به برخی از نقصهای فنی آگاهی کامل داشت و سرعت بیشتری به استقلال بخشید. او در مدت زمان بسیار کوتاه مربیگری خود سعی کرد این نقصان را برطرف کند. استقلال کمی تندتر شد. اگر دیدار با الشرطه را دیده باشید متوجه میشوید ماجرا ازچه قرار است.اوتلاش خود راکرد. اما محکوم به موقت بودن شد. سهراب بختیاریزاده نسبت به موسیمانه یک میلیون و 300 هزار دلاری شناخت بسیار بیشتری نسبت به بازیکنان استقلال داشت. این شناخت میتوانست در هفتههای آینده نتایج بسیار بهتری برای آبیهای پایتخت به همراه داشته باشد. اما نشد. چون استقلال به مربیان میلیون دلاری و بدهیهای کلان در فیفا عادت دارد.
برای کسی که چند بازی معدود روی نیمکت بوده شاید این میزان تعریف اغراقگونه باشد اما وقتی دیدار استقلال و الشرطه را دیدیم بیشتر به این نتیجه رسیدیم که تاثیر سهراب نسبت به موسیمانه روی بازیکنان استقلال بیشتر و بهتر بود و کسب این نتیجه همان شناخت روی بازیکنان است. موسیمانه در استقلال تیم با شخصیتی نساخت و هویت تیم تحت هدایت او آخر سر معلوم نشد. اما سهراب بختیاریزاده با توجه به شناختی که از بازیکنان داشت به سرعت دست به ابتکار عمل زد و تا جایی که در توان داشت برای تزریق روحیه و انگیزه تلاش کرد. تیم با ثباتتری را روانه میدان کرد و سرعت عمل هم بیشتر شد. این مشکل استقلال بود. شاید کمی روحیه بیشتر، کمی ارتباط بهتر با بازیکنان و کمی دوراندیشی استقلال را از ابتدای فصل سعادتمندتر میکرد. اما چاره چیست که بخت استقلال را اینگونه سیاه و آشفته بافتند.
اما قرار نیست تفسیر عملکرد سهراب بختیاری زاده بر مبنای تعریف و تمجید باشد. او اشتباهاتی داشت که تعویضهای اشتباه یکی از آنها بود. او در دیدار با الشرطه این اشتباه را مرتکب شد و آنچه که میخواست پیش نرفت. سهراب بختیاریزاده البته فرصت بسیار کمی در استقلال داشت تا نشان دهد در زمینه مربیگری چه چیزهایی در چنته دارد و چه سبکی میخواهد از خود نشان دهد. او در همین مدت کوتاه نشان داد اگر فرصت داشته باشد سبک خاص خودش را نشان میدهد. مربیگری در ایران بر اساس شانس است. افراد با سطح دانش یکسان سرنوشتهای متفاوتی پیدا میکنند، یکی میشود امیر قلعه نویی با عمر طولانی مربیگری و ماندگاری در سطح اول فوتبال ایران؛ یکی هم میشود سهراب بختیاریزاده و محکوم به موقت بودن. البته برای تیمی همچون استقلال که بیمار بدحالی است شاید بهترین سرمربیان دنیا هم به درد نخورند. این تیم یک بازیابی اساسی میخواهد، به خصوص در رده مدیریتی، چیزی که حداقل تا امروز همانند یک تخریب گر برای استقلال و قدمتش عمل کرده است.