استخفاف روزه و اعمال عبادی
بعضی روزه را به شکلی می گیرند(حالا این شوخی است) که- العیاذ بالله- اگر من به جای خدا بودم اصلا روزه این ها را قبول نمی کردم.
من افرادی را سراغ دارم که این ها در ماه رمضان شب تا صبح را نمی خوابند اما نه برای اینکه عبادت کنند، بلکه برای اینکه مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هی چای میخورند و سیگار میکشند، اول طلوع صبح که شد نمازشان را می خوانند و میخوابند،چنان بیدار میشوند که نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشینند سر سفره افطار.
آخر این چه روزهای شد؟!
آدم شب تا صبح را نخوابد برای اینکه در حال روزه حتما خواب باشد و رنج روزه را احساس نکند. آیا این استخفاف به روزه نیست؟!
به عقیده من مثل فحش دادن به روزه است، یعنی ای روزه! من این قدر از تو تنفر دارم که می خواهم رویت را نبینم! ما حج - بجا می آوریم- ولی به آن استخفاف می کنیم، روزه میگیریم و به آن استخفاف میکنیم،نماز میخوانیم و به آن استخفاف میکنیم، اذان میگوییم و به آن استخفاف میکنیم. حالا چطور به اذان استخفاف میکنیم؟... خیلی افراد صیت(خوش صوت)هستند و میتوانند خوب اذان بگویند اما اگر به آنها بگویی آقا برو یک اذان بلند بگو، نمیگوید. چرا؟
چون خیال میکنند این کسر شانش است؛ من این قدر پایین هستم که موذن باشم؟!
آقا! باید افتخار کنی که یک موذن باشی. علیبن ابیطالب موذن بود، در همان وقتی که خلیفه بود هم موذن بود. این استخفاف به اذان است که یک نفر ننگش بکند که موذن باشد یا موذن بودن را بسته به شان اشخاص بداند و بگوید: من که از اعیان و اشراف هستم، از رجال و شخصیت ها هستم، من دیگر چرا موذن باشم؟ این ها همه استخفاف است.