محسن میردامادی در گفت و گو با «اعتماد» از سیر مذاکرات ایران و امریکا و دورنمای توافق می گوید
سکانس دوم مذاکره
هر چند در گذشته، تجربه ایران از مذاکره با امریکا کم نبوده، اما این دوره مذاکرات از جهات متعددی نسبت به تجربه های گذشته متفاوت است. یک تفاوت بارز و مشخص، حضور شخص ترامپ در راس هرم اجرایی ایالات متحده است. ترامپ، یک رییس جمهور نرمال و متعارف نیست. رفتارش هم در داخل امریکا و هم در سطح جهان (حتی با متحدان امریکا) در همه زمینه ها منحصربه فرد است. این رفتار منحصربه فرد در برخی موارد مضر و حتی خطرناک است و در برخی موارد، فرصت هایی می سازد که باید از آن بهره برد. به هر حال ترامپ رییس جمهوری خاص خود است که با بایدن و اوباما و سایر روسای جمهور امریکا که ایران با آنها سر و کار داشته، متفاوت است. تفاوت مهم دیگری که به نظر مهم ترین ویژگی این دور است، آن است که در این دور از مذاکرات شرایطی به وجود آمده که فرصت ها و تهدیدهای پیرامونی آن عریان و آشکارا نمایان شده است. در گذشته شاید چنین شفافیتی در دورنمای آینده وجود نداشت. امروز ایران در شرایطی است که یا باید به سمت یک تفاهم برود، راه حلی برای معادلات پیدا کند و دوران طولانی تنش را پشت سر بگذارد یا این احتمال وجود دارد که یک درگیری نظامی ناخواسته به ایران تحمیل شود. البته معتقدم، در مجموع، احتمال درگیری نظامی بسیار ضعیف است اما از آنجا که این احتمال ضعیف در صورت وقوع، تبعات ویرانگری دارد، نباید آن را دست کم گرفت و لازم است به آن توجه کرد. این شرایط با گذشته متفاوت است. قبلا هم بارها و بارها روسای جمهور امریکا از بودن همه گزینه ها روی میز صحبت می کردند، اما همه می دانستند که این نوع تهدیدات جدی نیست. در این دوره اما با اطمینان نمی توان گفت که تهدیدات جدی نیست.
بله، حتما همین طور است. در داخل کشور هم، به طور نسبی اجماعی برای حل معضلات قدیمی با امریکا به وجود آمده است. این اجماع از این جهت است که اولا ترامپ مکاتبه خود را با شخص رهبری انجام داده و جوابی که هم از داخل ایران داده شده، هرچند امضای وزیر خارجه ایران را پای خود دارد، اما پاسخی است که نکات مورد نظر رهبری در آن لحاظ شده است. در واقع مقدمات مذاکره در بالاترین سطوح دو کشور استارت خورده است. در داخل هم از یک طرف، بخشی از نیروهای سیاسی که از مدت ها قبل این نظر را داشتند منافع ایران ایجاب می کند تنش ها با امریکا پشت سر گذاشته شود و تعاملاتی با آن کشور پایه ریزی شود و از سوی دیگر حتی مخالفان مذاکره و رابطه با امریکا به دلیل تحولات اخیر به این نتیجه رسیده اند که تحقق منابع ملی از طریق گفت وگو و مذاکره با امریکا ممکن است. اجماعی در این حد در داخل کشور بی سابقه است. البته در داخل هنوز هم اقلیتی هستند که مخالف هرگونه مذاکره، توافق و تفاهم با امریکا هستند، اما این اقلیت به اندازه ای کوچک و محدود هستند که اثرگذار نیستند. نظرات رادیکال این اقلیت به اندازه ای خطرناک است که حتی از درگیری های نظامی هم ابایی ندارند و معتقدند درگیری نظامی احتمالی با امریکا یا اسراییل و... کوتاه مدت خواهد بود! اما خوشبختانه این طیف تندرو، به اندازه ای کوچک و محدود شده اند که فاقد اثرگذاری اند. البته سر و صدای بلندی دارند و هیاهو می آفرینند، اما تاثیرگذاری خاصی ندارند. تفاوت دیگر این دور از مذاکرات با دوره ای که مذاکرات برجام انجام می شد، دیدگاه های کشورهای منطقه است. در زمان مذاکرات برجامی، کشورهایی چون عربستان و امارات و...طرفدار برخورد نظامی با ایران و مخالف برجام بودند. درحالی که امروز اوضاع برعکس است و این کشورها به هیچ وجه خواهان آغاز یک جنگ دیگر در منطقه نیستند. اینها خواهان دیپلماسی هستند، چراکه می دانند جنگ همه منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. سفر وزیر دفاع عربستان به ایران که روز پنجشنبه به وقوع پیوست یک نمونه از دیدگاه های متفاوت این طیف از کشورهای عربی است، به همین دلیل آنها هم به امریکا اصرار می کنند به سمت توافق دیپلماتیک با ایران حرکت کند.
همان طور که اشاره کردید، اسراییل همواره خواهان برخورد نظامی با ایران بوده و آن را دنبال می کرده است. امروز هم رویکرد اسراییل، تحقق همین هدف است، اما فراموش نکنید اسراییل با رییس جمهوری مانند ترامپ مواجه است. اگر ترامپ به این نتیجه برسد که باید با ایران به توافق برسد، اسراییل هیچ تاثیری روی ترامپ نمی تواند بگذارد. هرچند نتانیاهو روی کمک های امریکا حساب می کند، اما می داند در حدی شخصیت و کاریزما ندارد که بتواند تصمیمات ترامپ را تغییر دهد. کمااینکه در سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن زمانی که ترامپ اعلام کرد از روز شنبه مذاکره با ایران را آغاز می کند، چهره نتانیاهو دیدنی بود و حرف های زیادی در خود داشت. اما او جرات مخالفت با ترامپ را نداشت! ایران امروز مهم ترین اختلاف نظر میان امریکا و اسراییل است. اگر مذاکرات شرایط مناسبی را طی کند، نتانیاهو نمی تواند تاثیر زیادی روی آن داشته باشد. این به نفع منطقه و حتی کشورهای عربی منطقه هم خواهد بود.
این اختلافات بیش از اینکه بین اسراییل و امریکا باشد، بین ترامپ و نتانیاهو است. ترامپ و نتانیاهو هر دو خواهان این هستند که موضوعات مرتبط با بحث هسته ای ایران حل و فصل شود، ولی نتانیاهو که تعارض بنیادینی هم با جمهوری اسلامی دارد، همه تلاش خود را می کند تا برنامه هسته ای ایران از طریق حمله نظامی مهار و کنترل شود. در حمله نظامی هم نتانیاهو می داند به تنهایی نمی تواند با ایران درگیر شود و خواستار مشارکت امریکاست، ولی ترامپ ضمن اینکه خواهان کنترل برنامه هسته ای ایران است، اما در عین حال تلاش می کند تا این نظارت به طرق دیپلماتیک برقرار شود. برای ترامپ اینکه در ایران، جمهوری اسلامی روی کار باشد یا گروه دیگری و بقای این ساختار به چه شکل باشد، فاقد موضوعیت است. براساس موضع گیری های قبلی، ترامپ خواهان یک جنگ جدید در خاورمیانه نیست. امریکایی ها و نظامیان این کشور می دانند در صورت وقوع جنگ در خاورمیانه از نظر زمانی کوتاه مدت نیست، از نظر فراگیری هم کلیت منطقه را تحت الشعاع قرار می دهد و اتفاقات پیش بینی نشده بسیاری خواهد داشت، به همین دلیل ترامپ خواهان حل مساله از طریق جنگ نیست.
ترامپ ویژگی های شخصیتی اثرگذاری دارد. ترامپ مایل است مساله ایران را به نحوی حل و فصل کند که بگوید پرونده ای را که روسای جمهوری سابق امریکا طی 46 سال نتوانستند ببندند او حل و فصل کرده و با ایران به توافق رسیده است. موقعیت ترامپ در داخل امریکا به گونه ای است که اگر تصمیم به انجام کاری بگیرد، حتی جمهوری خواهان نمی توانند با او مخالفت کنند، چراکه مدیون و تحت تاثیر ترامپ هستند و جرات مخالفت با او را ندارند. برای او مهم است که دستاوردی را برای خود به ثبت برساند و از خود چهره ای صلح طلب ارایه کند. گزاره دیگری که مطرح شده و به نظرم درست است، این است که ترامپ دوست دارد، برنده جایزه صلح نوبل باشد، به خصوص اینکه چون اوباما به طور مشترک برنده این جایزه بوده، تلاش می کند این دستاورد را نیز به نام خود ثبت کند. یک جنگ در خاورمیانه، ترامپ را از تحقق این خواسته دور می کند. موضوع مهم بعدی آن است که ترامپ در این دوره، درگیری اصلی خودشان را با چین و کنترل چین تعریف کرده اند، به همین دلیل ترجیح می دهند مسائل در سایر حوزه ها را سریع تر جمع و جور کنند تا بتوانند با فراغ بال روی چین متمرکز شوند. افزایش تنش ها با ایران با چنین رویکردی در تعارض است. اینها مجموعه مسائلی هستند که رویکرد ترامپ را از اسراییل متمایز می کند. این موضوع را دوستان اصلاح طلب ما در گفت وگو با دکتر پزشکیان مطرح کردند و خواستند از این اختلاف رویکردها، نهایت بهره برداری صورت گیرد و به سمت یک تفاهم دیپلماتیک متمرکز شوند که خوشبختانه دولت هم به این سمت حرکت می کند.
به نظرم صحبت های استیو ویتکاف در این خصوص که حق ایران در غنی سازی 3.67 است، حد نهایی است که امریکایی ها قرار بود با آن موافقت کنند. قرار بود چانه زنی هایی صورت گیرد و پس از بده بستان های مختلف نهایتا با این عدد غنی سازی موافقت شود، اما استیو ویتکاف در یک مصاحبه به دلیل نداشتن تجربه این مقصد نهایی مذاکرات را زودتر اعلام کرد، نهایتا مورد اعتراض قرار گرفته و تلاش کرد آن را اصلاح کند. معتقدم امریکا این واقعیت را درک می کند که تعطیلی غنی سازی یا برنامه موشکی برای ایران قابل قبول نیست. برنامه های موشکی ایران که ناظر به برنامه های دفاعی است، قابل مذاکره نیست. برداشتم این است که ترامپ به طور مشخص این بنا را دارد که با ایران به تفاهم برسد. فکر کنم این حرف های متناقض حرف هایی است که برای چانه زنی در مذاکرات شکل می گیرد و پس از پشت سر گذاشتن سیری از گفت وگوها قرار است حل و فصل شوند. ایران به مطالبات خود برای رفع تحریم ها می رسد و ترامپ هم دستاورد مدنظر خود را کسب می کند و می تواند ادعا کند، جلوی جنگی در خاورمیانه را گرفته است.