سفر عراقچی به روسیه نشان داد که ایران از استراتژی هوشمندانه ای پیروی می کند
روزنامه اعتماد در گفت و گو با حسن بهشتی پور بررسی کرد : نقشه راه دیپلماسی ایران از مسکو تا رم
اول اینکه روابط ایران و روسیه هنوز به سطح یک رابطه راهبردی نرسیده است. فراتر از این مباحث، به نظر من سفر اخیر آقای عراقچی، نشان دهنده اتخاذ یک سیاست هوشمندانه از سوی ایران است. ایران به جای تمرکز صرف بر مذاکرات گروه 1+5، این بار تلاش کرده است تا در قالب یک چارچوب سه جانبه با روسیه و چین وارد گفت وگو شود. هدف از این مذاکرات، ایجاد هماهنگی در مواضع و دستیابی به دیدگاه ها و سیاست های مشترک در برابر موضع گیری های ایالات متحده و کشورهای اروپایی است.در همین حال، ایران نیز گفت وگوهای انتقادی خود با اروپا را آغاز کرده است؛ گفت وگوهایی که تاکنون سه دور آن برگزار شده و دور چهارم آن نیز در آستانه برگزاری است. این گفت وگوها عمدتا با هدف جلوگیری از فعال سازی «مکانیسم ماشه» صورت می گیرد و دستورکار اصلی آن حول مسائل هسته ای متمرکز است. هر چند که رویکرد این رایزنی ها انتقادی است با این حال، این گفت وگوها به نوعی موجب شکل گیری هماهنگی هایی میان طرفین نیز شده است.
از سوی دیگر، ایران باب یک گفت وگوی غیرمستقیم با ایالات متحده را نیز گشوده است. به اعتقاد من، در این مسیر، ایران با توسل به یک سیاست مناسب با تمامی طرف ها و بازیگران ذی نفع در موضوع برجام به صورت موازی وارد گفت وگو شده است. این در حالی است که پیش از این، مذاکرات اغلب به صورت یک جا و تجمیعی برگزار می شد و طرف های مقابل گاهی مواضع مشترکی علیه ایران اتخاذ می کردند. به نظر من این شیوه، تاکتیک هوشمندانه ای است و اگر با همین روند ادامه یابد، می تواند به نتایج مثبتی منجر شود. در کنار این تحرکات، ایران در حال گفت وگو با آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز هست. اگر ایران بتواند در نهایت با آژانس به تفاهم دست پیدا کند و دو ابهام باقی مانده را حل وفصل نماید، عملا بهانه را از دست امریکا و کشورهای اروپایی برای اعمال فشار خواهد گرفت. در مجموع، این تحرکات نشان دهنده آن است که ایران به صورت همزمان یک دیپلماسی چندجانبه را در پیش گرفته و امیدوار است که این مسیر به نتایج مثبت و قابل قبولی منتهی شود.
یکی از معضلات اصلی در فضای رسانه ای کشورمان، برداشت های نادرست و بدفهمی هایی است که درباره ماهیت روابط ایران با سایر کشورها، به ویژه روسیه، شکل می گیرد. در این میان، باید توجه داشت که ایران و روسیه در چارچوب یک «همکاری بیست ساله» پیمانی را به امضا رسانده اند. این پیمان، برخلاف سایر توافق های مشابه روسیه با کشورهایی نظیر کره شمالی، به صراحت فاقد بندی است که روسیه را متعهد به حمایت نظامی از ایران در صورت بروز حمله خارجی کند؛ چراکه ایران آگاهانه و با افتخار چنین بندی را از مفاد این قرارداد حذف کرده است.در واقع، ایران همواره بر استقلال نظامی خود تاکید داشته و به هیچ وجه حاضر نبوده است زیر چتر حمایتی یک قدرت بزرگ تر، نظیر روسیه، قرار گیرد. تصمیم حذف تعهد حمایت نظامی در پیمان با روسیه، کاملا در راستای این سیاست اتخاذ شده است. از سوی دیگر همان طور که روسیه در قبال ایران تعهد نظامی ندارد، ایران نیز در شرایط مشابه، وظیفه ای در قبال دفاع از روسیه ندارد. در همین چارچوب، موضع روسیه در جریان مذاکرات ایران با امریکا، منطقی به نظر می رسد؛ چراکه به باور من، روسیه از حل وفصل اختلافات ایران و امریکا استقبال می کند، هرچند در افکار عمومی کشور این برداشت رواج دارد که روسیه از استمرار تنش ها میان تهران و واشنگتن سود می برد. واقعیت آن است که در هر درگیری یا تهدیدهای مشابه، ممکن است برخی کشورها منافع مقطعی کسب کنند، اما آنچه اهمیت دارد، رویکرد و راهبرد کلی کشورهاست. به اعتقاد من، باید این پرسش را صادقانه مطرح کرد که اگر ایران و امریکا به تفاهم برسند، آیا توافق میان دو بازیگر به سود روسیه خواهد بود یا خیر؟ به باور من، این توافق به سود روسیه خواهد بود؛ چرا که در صورت عدم توافق و در صورتی که ایران به سمت ساخت سلاح هسته ای حرکت کند، این موضوع تهدیدی برای امنیت روسیه نیز محسوب می شود. کما اینکه روسیه، در مقاطع گذشته نیز این نگرانی را داشته؛ به گونه ای که در دوره پیش از برجام، مسکو به قطعنامه های شش گانه شورای امنیت علیه ایران رای مثبت داد. اما پس از پذیرش برجام و اجرای تعهدات از سوی ایران، فضا تغییر کرد و در همین راستا روسیه و چین سه قطعنامه علیه ایران را وتو کردند؛ دو قطعنامه مرتبط با موضوع هسته ای و یک قطعنامه درباره یمن.
اکنون نیز اگر مذاکرات فعلی ایران و امریکا به نتیجه برسد و ایران به سمت بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای حرکت کند، تحریم ها رفع شوند و فضای تعامل اقتصادی باز شود، این وضعیت قطعا به نفع روسیه خواهد بود. روسیه نه تنها ایران هسته ای با غنی سازی محدود، راتهدیدی برای خود نمی بیند، بلکه ایران بدون تحریم، شریکی بالقوه و موثر برای توسعه مناسبات اقتصادی و صنعتی برای این کشور محسوب می شود. تنها چالشی که در حال حاضر برای روسیه وجود دارد، درگیری این کشور با غرب بر سر بحران اوکراین است؛ وضعیتی که البته موجب می شود مسکو در پی تقویت روابط خود با تهران باشد. هم اکنون نیز روسیه در این موضوع در حال گفت وگو با ایالات متحده است و از این جهت نمی تواند ایران را به خاطر ورود به مذاکرات با واشنگتن سرزنش کند. البته بنده شخصا منتقد جدی سیاست تجاوزکارانه روسیه در جنگ اوکراین هستم و بارها نیز این موضع را اعلام کرده ام؛ اما این مخالفت، دلیلی نمی شود که واقعیات موجود را نادیده بگیریم. اینها نکاتی است که در فضای سیاسی و رسانه ای باید به درستی درک و تحلیل شود.
در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین، ایران همواره بر سیاست بی طرفی تاکید داشته است؛ هرچند برخی ادعاها در رسانه های غربی تلاش کرده اند تهران را به عنوان یک بازیگر دخیل در این جنگ معرفی کنند. از طرفی ما در جایگاهی نیستیم که از یک کشور متجاوز، هر چند به اصطلاح شریک استراتژیک ما باشد، دفاع کنیم. مساله این است که بدانیم در کجای تاریخ ایستاده ایم. کشوری که به هر دلیلی، حتی با ادعای تهدید از سوی ناتو، به همسایه خود حمله می کند، در نهایت یک «متجاوز» است. از این رو به باور من ایران اساسا باید از ورود به معادلات جنگ اوکراین پرهیز کند. ایران بارها بر این اصل تاکید داشته که نه درگیر این جنگ است و نه به دنبال نقشی در آن می باشد. سود اصلی این جنگ تنها به جیب کمپانی های اسلحه سازی در امریکا، انگلیس و آلمان سرازیر می شود. هر چند که اگر امکان و ظرفیتی وجود داشت که ایران بتواند نقش مثبتی در ایجاد ثبات و امنیت در بحران اوکراین ایفا کند، ارزشمند بود. اما در عمل، این ظرفیت وجود ندارد و حتی روسیه نیز اجازه چنین بازیگری را به تهران نخواهد داد. حال آنکه ایران در خاورمیانه توان بازیگری دارد، اما در بحران اوکراین، عملا این ظرفیت وجود ندارد. از سویی در مذاکرات برجام نیز و پیش از آغاز جنگ اوکراین، موضع روسیه و چین در دفاع از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران بارها به صورت مکتوب اعلام شده بود. وقتی روسیه و چین در راستای منافع خود از موضع ایران حمایت می کنند، در عمل به دنبال کنترل وضعیت و اطمینان از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ما هستند. این گزاره طبیعتا در راستای خواست اروپایی ها است و بعید است با واکنش تند آنها روبه رو شود.
این مساله را باید در متن و محتوای نامه مقام معظم رهبری به آقای پوتین ارزیابی کنیم. محتوای این پیام، احتمالا در روزهای آینده از طریق تغییر موضع رسمی روس ها مشخص خواهد شد.بعید به نظر می رسد این نامه صرفا پیامی غیرمستقیم به امریکا یا اروپا بوده باشد. چنین پیام هایی، معمولا در راستای سیاست های کلان نظام ارسال می شود و می تواند در قالب یک هماهنگی سه جانبه بین ایران، روسیه و چین در راستای حل و فصل معضلات از طریق دیپلماسی فهم شود.برای چین و روسیه نیز این پیام بسیار مهم است. از همین رو، این کشورها بارها ایران را به حفظ مسیر مذاکره تشویق کرده اند. کشورهای منطقه نیز از جمله عربستان سعودی به وضوح از این روند و احتمال رسیدن به مصالحه استقبال کرده اند.پیش تر عربستان سعودی از مخالفان برجام بود، اما اکنون شاهد هستیم که این کشور و دیگر کشورهای عربی، رویکردی حمایتی نسبت به توافق در پیش گرفته اند؛ نمونه بارز آن نیز سفر اخیر وزیر دفاع عربستان به تهران است که می توان آن را یکی از نشانه های این تغییر رویکرد دانست. به نظر می رسد ایران به خوبی در حال جا انداختن این پیام در سطح منطقه است که به دنبال درگیری نیست، بلکه خواستار صلح، گفت وگو و یافتن راه حل های دیپلماتیک برای اختلافات است؛ مسیری که به نفع تمامی کشورهای منطقه خواهد بود، چراکه در صورت بروز هرگونه جنگ یا تنش، همه طرف ها متضرر خواهند شد.