فعالان سیاسی و نمایندگان در گفت و گو با «ایران»: مذاکره نباید با سیاست داخلی گره بخورد

«مذاکرات» یکی از روش های دفاع از حقوق اساسی ملت ها است که مورد توجه قرار می گیرد و فرصت مناسبی برای بیان دیدگاه های طرف مذاکره فراهم می کند. این فرآیند چیزی نیست که یک نظام سیاسی همچون ایران که تامین منافع ملت را سرلوحه برنامه های خود تعریف کرده، بخواهد آن را از دست بدهد. با این حال دشمنان ما تلاش کرده اند مذاکرات را به ابزاری تبدیل کرده و آن را در مسیری قرار دهند تا این تصور ایجاد شود که ایران در مسائل مختلف پایبندی لازم را ندارد. خوشبختانه در این دوره ما توانسته ایم با عملکرد خود هم رویکرد مذاکرات و هم چهارچوب آن را به گونه ای تنظیم کنیم که ذهنیت جامعه را به حقیقت نزدیک تر سازیم. به عبارت دیگر ما توانسته ایم اعتقادات مربوط به فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران را به درستی مطرح کنیم و نشان دهیم آنچه به بهانه هسته ای علیه ما صورت گرفته، بی اساس است و هیچ حقیقتی در آن وجود ندارد. ما این دوره از مذاکرات را با توجه به تجربیات گذشته پیش برده ایم. تجربیات گذشته نشان داد که طرف مقابل چندان به مذاکرات پایبند نیست و نمی خواهد از آن برای روشن شدن حقیقت استفاده کند. آنان با تکیه بر تسلط رسانه ای و تجربیات خود، از مذاکرات به گونه ای بهره برداری می کنند یا روایتی ارائه می دهند که در خدمت اهداف آنان باشد. اما در این دوره، ما توانسته ایم با هوشمندی، تمرکز مذاکرات را بر موضوع خاص و مورد نظر خود حفظ کنیم و بر این اساس شرایطی فراهم آوریم تا قضاوت و داوری درباره مسائل به صورت دقیق تری انجام شود. به همین دلیل است که در این مذاکرات، با مدیریت دولت ثالث، مسائل دو طرف به صورت مکتوب ثبت و به یکدیگر منتقل می شود. اکنون وزیر محترم امور خارجه کشورمان به صورت غیرمستقیم، مطالب دریافتی از طرف آمریکایی را به صورت مکتوب دریافت و مخالفت یا موافقت هیات ایرانی درباره این مسائل یا دیگر نظرات ایران را به همین صورت به آنان منتقل می کند. این روند باعث مستندسازی مذاکرات هم می شود. با وجود همه این تمهیدات، ممکن است دولت آمریکا بار دیگر تلاش کند رفتارهای پیشین خود را دنبال کرده و درپی هزینه سازی برای طرف مقابل باشد. برهمین اساس همواره تاکید می شود که نباید بیش از حد به مذاکرات خوش بین بود. اما در عین حال مذاکرات فرصتی است که نباید از آن چشم پوشی کرد. بر اساس این دیدگاه اگر به تجربیات گذشته توجه کنیم، منطقی نیست که همه امور را به مذاکرات پیوند بزنیم. ما از مذاکرات استفاده می کنیم، اما گره زدن امور کشور به مذاکرات، عاقلانه و منطقی نیست. چرا که با وجود همه تمهیدات، این احتمال وجود دارد که آمریکایی ها در مقطعی به تعهدات خود پایبند نمانند. آنها اعلام کرده اند مذاکرات صرفا درباره فعالیت های صلح آمیز هسته ای خواهد بود و به مسائل دیگر وارد نمی شوند. اما با وجود این اعلام، ممکن است آنان به وعده های خود عمل نکنند که در گذشته هم سابقه داشته است. این منطق برخاسته از تجربه به صورت منطقی حکم می کند که ما به طور جد مراقب باشیم تا مسائل کشور را به مذاکرات گره نزنیم.حل مشکلات کشور باید صرفا از طریق اتکا به منابع داخلی دنبال شود. اگر بتوانیم تحریم ها را خنثی کنیم، این امر می تواند موفقیت های ملت ما را در پیشبرد امور کشور تقویت کند.
به رغم اعلام مذاکره کنندگان ایرانی یا وزیر خارجه عمان مبنی بر اینکه فضای مذاکرات مثبت بوده است، اما این امر صرفا بیانگر این است که شروع مذاکرات مثبت بوده است و فعلا زمان برای ارزیابی نهایی از نتیجه مذاکرات یا ترسیم چشم انداز آن کمی زود است. در این مرحله چند پرسش وجود دارد که باید بررسی شوند.نخست اینکه هنوز مشخص نیست آمریکایی ها تا چه اندازه در مذاکره جدی هستند. دیگر اینکه باید منتظر ماند و دید که طرف مقابل دقیقا به دنبال چیست؟ یعنی آیا آمریکایی ها صرفا نگران دستیابی ایران به تسلیحات اتمی هستند یا مسائل دیگری را دنبال می کنند؟ اگر صرفا مساله سلاح هسته ای در میان باشد، جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده که به دنبال سلاح هسته ای نیست و می توان این مساله را راستی آزمایی کرد. اما اگر از خطوط قرمز جمهوری اسلامی مانند توانایی های موشکی عبور کنند، قطعا نمی توانند پاسخ مثبتی از طرف ایران دریافت کنند. سومین و البته مهم ترین مساله، مطالبات و انتظارات ما از این مذاکرات است که مهم ترین آنها رفع تحریم هاست. همچنین توانایی و اراده آنها برای رفع تحریم ها و نیز تضمین برای حفظ توافق احتمالی جزو مسائل جدی ماست. چالش دیگر، تناقض در اظهارات مقامات آمریکایی است که براساس آن نمی توان دستورکار این کشور را تشخیص داد. مذاکره مساله ای مربوط به سیاست خارجی است، اما حتی در همین شرایط وظایف و مسئولیت هایی متوجه جریان های سیاسی است. از جمله اینکه جریانات سیاسی در این شرایط جدید ایجاد شده، صرفا باید حافظ منافع ملی باشند و حرکت خود را در چهارچوب منافع ملی تنظیم کنند. ما باید از تیم مذاکره کننده ایرانی حمایت کرده و صرفا از آنان بخواهیم که در چهارچوب منافع ملی، رعایت خطوط قرمز نظام، حفظ عزت ملت و مصلحت کشور، با حکمت و درایت مذاکره کنند. این مسئولیت و وظیفه هم متوجه جریان های سیاسی و هم متوجه نمایندگان و دیگر بخش های کشور است.البته که دولت اولین مخاطب این جمله است. اگر از دولت انتظار می رود که همه امور خود را دنبال کند، طرف های دیگر نیز باید همه امور را دنبال کنند، نه اینکه صرفا روی مذاکره تمرکز کرده و سایر کارها و برنامه های خود را متوقف کنند. زیرا تجربه دهه گذشته نشان داده است زمانی که کشور معطل مذاکرات ماند، آن وقت مذاکرات و آنچه مربوط به سیاست خارجی است، به مساله ای در سیاست داخلی تبدیل شد. تبدیل نکردن مساله مذاکرات به عامل قطب بندی در سیاست داخلی، مسئولیتی است که متوجه همه جریان ها، کنشگران و ارکان مختلف کشور است. به عنوان مثال، چه دولت، چه نمایندگان و چه جریان های سیاسی، باید توجه داشته باشند که مبارزه با فساد نه تنها وظیفه ای همگانی است، بلکه اساسا ارتباطی به مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا ندارد. جراحی های اقتصادی، مساله مرزها و ورود غیرقانونی اتباع خارجی نیز به همین ترتیب. بنابراین اگر انتظار داریم که دولت به دلیل مذاکرات از وظایف عادی خود غافل نشود، جریان ها و بخش های خارج از دولت نیز نباید از این مسائل غفلت کنند و صرفا روی مذاکرات تمرکز کرده و غیر از مذاکره درباره چیز دیگری سخن نگویند.زیرا اگر در زمینه های مسائل داخلی کشور، از اقتصاد و فرهنگ تا جامعه، همگان تلاش خود را بکنیم و بدون توجه به مذاکرات مسائل را پیش ببریم، در آن صورت دست مذاکره کنندگان ما نیز برای گرفتن امتیاز در مذاکره بازتر خواهد بود و ما به توافق بهتری می رسیم.
آنچه امروز درباره مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا می توان گفت، در وهله اول صرفا یک چیز است: باید اجازه بدهیم وزارت امور خارجه به وظایف خود در حوزه دیپلماسی و مذاکرات بین المللی به درستی عمل کند و جریان های داخلی باید از دستگاه دیپلماسی که نماینده کلیت نظام و جامعه ما در مناسبات مرتبط با جهان خارج است، حمایت کنند. به طور کلی وزیر امور خارجه موظف است مذاکرات بین المللی با هر کشور و در هر سطحی را پیش ببرد و اساسا وظیفه این دستگاه جز این نیست. اما آنچه حتی طرف های خارجی و در اینجا دولت آمریکا می داند، این است که کشور ما هرگز به نتایج مذاکرات وابسته نبوده است، زیرا اگر ما به نتیجه مذاکرات وابسته بودیم، باید ابتدا ما درخواست مذاکره را مطرح می کردیم، درحالی که درخواست مذاکره از سوی طرف مقابل مطرح شد. در حوزه داخلی نیز آنچه دیده می شود، این است که دولتمردان وظایف خود را در اداره امور کشور دنبال می کنند. انجام وظایف آنان به معنای حل مشکلات نیست، اما نکته این است که پیش از مذاکرات یا پس از مذاکرات، در رفتار دولتمردان ما و رویکرد آنان نسبت به حوزه های مسئولیت شان تغییری ایجاد نشده است.در چنین شرایطی اگر مذاکرات به نتیجه برسد، اتفاق مثبتی برای کشور خواهد بود. اما اگر به نتیجه نرسد که باید همچون همه رویدادهای سیاسی که دو طرف در ماجرا حضور دارند به خاطر داشت، این امر به منزله پایان دنیا نیست، بلکه باید با قدرت و تلاش بیشتر به مسیر خود ادامه داد. بویژه اینکه در این مذاکرات طرف مقابل نقش تعیین کننده ای دارد و همان طور که دستگاه دیپلماسی ما اعلام کرده است، موفقیت یا شکست مذاکرات به رفتار طرف مقابل وابسته است. تحریم ها بر کشور فشار وارد می کند که متاسفانه با حمایت و تبعیت برخی کشورهای دیگر از این تحریم های یکجانبه نیز همراه شده است. با وجود این، روند مذاکرات ادامه دارد و اداره امور کشور نیز به صورت مستمر در جریان است.در این شرایط یک نکته قابل توجه است و آن هم اینکه اگر مذاکرات به نتیجه برسد، باز هم به منزله ایده آل شدن کشور نخواهد بود. به نتیجه رسیدن احتمالی مذاکرات، صرفا به این معنی است که یکی از مشکلات کشور یعنی تحریم ها حل شده است و مسائل دیگر که مربوط به حوزه داخلی است، همچنان به قوت خود باقی است. این مسائل است که نیازمند تلاش و مدیریت مستمر هستند. لازم است همه جریان ها و چهره ها در داخل، از دخالت های غیرضروری و اظهارنظرهای غیرکارشناسی که فضای کشور را منفی می کند، پرهیز کنند و همگان صرفا بر تبعیت و اجرای موضع رهبر معظم انقلاب تاکید کنند. در این شرایط همه باید به صورت یکپارچه از تصمیم نظام حمایت کنیم.
آنچه اکنون در کشور دیده می شود، این است که همه ارکان بویژه دولت، مذاکرات غیرمستقیم در آمریکا را در شرایطی دنبال می کنند که همزمان امور داخلی کشور نیز همچون سابق به روال خود ادامه دارد و پیگیری می شود. وظیفه اصلی ما و از جمله همه دولت ها، انجام اقداماتی است که به صورت عادی و روزمره برای اداره کشور لازم است و درعین حال طراحی و پیش بردن برنامه هایی که برای رفع مشکلات کشور ضرورت دارد. زیرا بنا به تعریف و حتی تجربه جهانی، هر مذاکره ای، مساله ای مربوط به سیاست خارجی هر کشور است و مسائل دیگر مثلا بهبود نظام اداری، مسائلی است که صرفا در حوزه مسائل داخلی و امور درونی کشورها و دولت ها برنامه ریزی و برای آنها تدبیر می شود. براین اساس، ایجاد ارتباط میان مسائل داخلی و مذاکرات، نه تنها منطقی و عقلانی نیست، بلکه با تجربه بشری هم ناسازگار است. درعین اینکه درصورت وقوع چنین امری، یعنی منتظر گذاشتن سایر برنامه ها و اقدامات برای اینکه نتیجه مذاکرات و برنامه سیاست خارجی چه می شود، اساسا امور کشور از مدار اصلی خود خارج می شود. در هر صورت اگر مذاکرات به نتیجه برسد، که امیدواریم چنین شود، امری مثبت بوده و قطعا گشایشی در امور، بویژه امور مرتبط با روابط خارجی ما ایجاد خواهد کرد. اما در صورت عدم حصول توافق، جای مایوس شدن نیست و ما با قدرت و استواری از حقوق مردم و کشور دفاع خواهیم کرد. با اینکه دولت نیز در هر شرایطی روند اداره کشور را طی خواهد کرد، همچنان در 7 ماه گذشته نیز همین مسیر دیده شده است.به رغم همه این ها، امروز مذاکرات یک موضوع ملی است و تمامی جریان های سیاسی برای اثبات ملی و مردمی بودن خود باید از سیاست های کلان نظام حمایت کنند. سیاست های کلان نظام امروز بر ادامه مذاکرات تاکید دارد و ما موظف به حمایت از این سیاست ها هستیم. بنابراین اگر مذاکرات موفقیت آمیز باشد، خوب است و در غیر این صورت باید امور کشور را به طور جدی پیگیری کنیم و نباید منتظر نتیجه مذاکرات بمانیم.باید با رویکردی محتاطانه به مذاکرات نگاه کرد و از گره زدن همه مسائل داخلی به مذاکرات و اتخاذ مواضع جناحی و جریانی پرهیز نمود. این نکته ای است که از تجربه مذاکرات در ادوار گذشته می آموزیم. در نهایت اینکه ما راهی جز گفت و گو و مذاکره برای حل مسائل نداریم، اما همزمان باید به توانمندی های داخلی تکیه کنیم و با قاطعیت از حقوق ملت دفاع کنیم.
اکنون مذاکرات غیرمستقیم هسته ای با آمریکا، به یکی از موضوعات مهم کشور تبدیل شده است. اما فارغ از اینکه نتیجه مذاکرات چه می شود و آیا به توافق منجر می شود یا خیر، مسائل و مشکلات ایران دلایل دیگری دارد و ریشه های آنها را باید در جای دیگری جست وجو کرد. واقعیت تاسف بار این است که کشور سال هاست گرفتار بی عملی شده است. این وضعیت بی عملی که به نسبت در همه دولت ها دیده شده است، هیچ ارتباطی به مذاکرات ندارد. مدت هاست اقداماتی که باید در داخل کشور انجام شود و زیرساخت هایی که باید فراهم شود، انجام نشده است و تامین این زیرساخت ها هم به تعویق افتاده است. براین اساس است که باید گفت با مذاکره یا بی مذاکره، مساله این است که اساسا برخی مسائل کشور حل نشده باقی مانده اند.بنابراین، این سخن کاملا درستی است که در شرایط کنونی نباید مسائل کشور به مذاکرات گره زده شود. زیرا انتظار تحول بزرگ تنها از نتیجه مذاکرات نگاهی نادرست و توام با خطر خواهد بود.اگر قرار است تحولی در کشور روی دهد، این تحول باید از درون کشور و از طریق اصلاحات مدیریتی و اجرایی جست وجو شود. مذاکرات تنها بخش کوچکی از مسائل مربوط به اداره کشور است که فقط به یک مشکل، یعنی تحریم ها می پردازد. درست است که به نتیجه رسیدن مذاکرات می تواند به بهبود وضعیت کشور کمک کند، اما قادر به حل مشکلات نیست. متاسفانه به دلیل بی عملی مجموعه های مدیریتی، اکنون برخی همه نگاه خود را به خارج از کشور دوخته اند، در حالی که راه نجات ایران در داخل کشور است.نتیجه مذاکرات مثبت باشد یا منفی، وظیفه ما تلاش برای اصلاح، حفظ و نگهداری کشور است. بنابراین ضرورت تمرکز بر ظرفیت های داخلی و اصلاح ساختارها برای عبور از شرایط دشوار کنونی، بیش از نتیجه مذاکرات بین المللی در این دوره و حتی در دوره های بعدی حائز اهمیت است.