به بهانه انتخاب «کارن همایون فر» به عنوان چهره برگزیده هنر انقلاب
کارن و کارنامه اش
«ایران؛ جان من است. من به ایران هنوز هم مانند یک امپراطوری فرهنگی نگاه می کنم، چرا که ایران قلب تپنده خاورمیانه است.» صاحب این کلام کارن همایونفر است، موسیقیدان و آهنگساز؛ صحبت های کوتاهی که در آیین اختتامیه هفته هنر انقلاب مطرح شد. کلام و جملاتی که به زبان می آورد، همچون ساخته ها و نواخته هایش سلیس و چیدمان شده و از ریتم خاصی برخوردار است. او با نت به نت صدای فرهنگ و هنر سرزمینش آشناست و سال ها آنها را با خود زمزمه کرده است و «ایران» را امپراطوری فرهنگی می نامد؛ چرا که سال ها با این عشق زیسته و آن را با نت های موسیقی به تصویرکشیده است.
او عشق به وطن و مردمان سرزمینش را این گونه تعریف می کند: «درجه وابستگی ام به ایران آنقدر زیاد است که نمی دانم چه کاری باید انجام بدهم و به همین سبب هر اتفاقی که در هر گوشه این سرزمین می افتد برای من خیلی اهمیت دارد. خاورمیانه جغرافیای عشق است. جغرافیای خاستگاه پیامبران و جغرافیای فرهنگ است. ما قلب تپنده خاورمیانه ایم.» من فکر می کنم هر آرتیست در هر حوزه ای، بیشتر از آنکه به کار خودش بپردازد باید یک نگاه همراه با دانش عمیق نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کند و تاریخ آن جامعه و تاریخ سایر اقوام داشته باشد.» و این همان جهان بینی کارن همایونفر است که نام و هنرش را از دیگران متمایز کرده و این نگاه در آثار او کاملا مشهود است.
مانند ساخت آلبوم «سیدالامه» که ادای احترامی به شهید سیدحسن نصرالله بوده است؛ نغمه هایی سرشار از احساس و عشق. با قطعاتی چون «سراج الاحرار»، «صوت الحق»، «نداء السماء»، «علی خطی الابرار» و «مشعل النور». آنها که در بیروت و در ورزشگاه کمیل شمعون برای آخرین وداع با سیدحسن نصرالله آمده بودند با موسیقی کارن همایونفر اشک ریختند و این بدرقه تاریخی را به پایان رساندند؛ اثری که او را به عنوان چهره برگزیده هنر انقلاب در سال 1403 معرفی کرد. او می گوید: «طی این سال ها جایزه بسیار گرفته ام اما این جایزه شگفت انگیز است اگرچه بعد از این کارم سخت تر خواهد شد.»
ابراهیم حاتمی کیا تعریف دیگری از کارن و آثارش دارد و این گونه بیان می کند: «من نام این کار را سقف پرواز می گذارم. سینما و حداقل فیلم هایی که من می سازم، رابطه ای عمیق با موسیقی دارند و بی تعارف یک بال این پرواز را موسیقی تشکیل می دهد.»
استادی چون کارن همایونفر، استاد واقعی پرواز است. او به تمامی ارتفاعات اشراف دارد و گواه این مدعا، موسیقی فیلم هایی است که ساخته. او هم می تواند در ارتفاعات پایین پرواز کند و خیلی ها را راضی نگه دارد و هم می تواند آنقدر اوج بگیرد و بالا برود و جولان دهد که دیگر ما عقب بکشیم. حداقل خودم را می گویم، بارها شده موسیقی آن قدر بزرگ شده که من کوچک شدم و مجبور شدم عقب بکشم. این جملات را می گویم که فقط به این لحظه برسم. پلان عجیبی است این تصویر؛ بیروت لحظه تشییع جنازه، موسیقی کارن درحال پخش است. یک سوگ برای آن احوال گفته می شود. هواپیماهای اسرائیلی در آسمان پیدا می شوند و در یک سقف پرواز پایین به قصد تحقیر مردمانی که برای تشییع سید حسن آمده اند. موسیقی هنوز ادامه دارد و آنها سقف پرواز را پایین می آورند که دیده شوند. موسیقی از آنها بالاتر ایستاده است و صدا قطع نمی شود. به نظر من کارن، کار خودش را کرد و سقف پروازش بالا بود و درست عمل کرد. آفرین بر کارن. بسیار مفتخرم که با کارن پروازها کردم. همین فیلم آخرم «موسی کلیم الله» به جهت اندیشه هایش بود.
کارن اندیشه دارد. دنیا دارد و جهان دارد. چون جهان دارد، از آنچه می خواهد بگوید تعریف دارد. و این نگاه ها از فن می گذرد. خیلی ها بلدند فن بزنند، اما در جهانی دیگر می توان عشق بازی کرد. در فیلم هایی که با موسیقی کارن بوده و با هم بوده ایم این جهان آرمان گرایی را به بهترین شکل بروز می دهد و مفتخرم از کنار کارن بودن. ان شاءالله همچنان سرافراز باشد و سربلند.»
در بیروت، در میان جمعیت عزادار، محبوبه رضوی نیا، نویسنده کتاب «عایده» نیز حضور داشت و لحظات را این گونه در خاطر دارد؛ در لحظه تشییع، وقتی موسیقی پخش شد، اشک ها از چشمان مردم جاری شد. همه داشتند گریه می کردند. این موسیقی، واقعا با فضای تشییع همخوانی داشت. در آن لحظات، احساس غرور و افتخار در کنار غم پنهان، در دل هر یک از کسانی که حضور داشتند، زنده می شد.موسیقی که پخش می شد، به طور عجیبی حال و هوای همه را تنظیم کرده بود. انگار همه با یک فرکانس واحد همصدا شده بودند. اشک ها می ریختند، اما این گریه ها، همراه با غرور و افتخار بود. مردم با اینکه دیگر رهبرشان در میانشان نبود، همچنان غرورشان را حفظ کرده بودند. این موسیقی انگار همه را به یک حس مشترک می رساند، یک غم که در آن غرور هم جریان داشت. آن روز موسیقی، نه تنها سوگ بلکه عزت و افتخار را نیز در دل ها می کاشت.
سید محمدعلی صدری نیا، مستندساز و کارگردان، سه مواجهه با موسیقی کارن همایونفر داشت که هر سه در حافظه اش به شکل متفاوتی ماندگار شده است. «اولین بار، دو روز پیش از مراسم تشییع بود که آن موسیقی را شنیدم. وارد استادیومی شده بودیم که بنا بود نقطه آغاز بدرقه باشد. برای ضبط پشت صحنه ها رفته بودیم؛ همه چیز در حال آماده شدن بود، از نصب تجهیزات تا تمرین مراحل مختلف. در همان فضا، برای اولین بار قطعه ای پخش شد که برایم ناآشنا نبود، اما ذهنم به این سمت نرفت که متعلق به همین مراسم باشد. زمانی که شنیدم این اثر، ساخته کارن همایونفر است، انگار درونم چیزی روشن شد. آن موسیقی فقط یک قطعه نبود؛ صدایی بود که پیشاپیش با جان آدم ها سخن می گفت. بار دوم، روز اصلی مراسم بود. فضا شکل گرفته بود، جمعیت در حرکت بود و مراسم پیش می رفت. خودم بیشتر در بیرون از استادیوم حضور داشتم؛ در مسیر، مشغول ضبط و تولید بودم. صدای مراسم را از دور می شنیدم، اما اثر آن موسیقی، حتی در بیرون مجموعه هم جاری بود. اما تاثیرگذارترین تجربه، سومین مواجهه بود؛ وقتی پس از مراسم تشییع، راهی جنوب لبنان شدیم. در شهرها و روستاهای کوچک، هر جا که پیکر شهیدی را تشییع می کردند، صدای همان قطعه شنیده می شد. مثلا در عیترون، جایی که نزدیک به صد شهید را آورده بودند، همان موسیقی، پس زمینه تمام صحنه ها بود. صدری نیا صحبت هایش را با صدایی از جنوب لبنان به پایان برد؛ صدایی که از بیروت آغاز و تا روستاهای مرزی کشیده شد؛ صدایی که همچنان در گوش ها مانده است. اما حقیقت این است که آن روز، این فقط یک قطعه موسیقی نبود که پخش می شد؛ یک اتفاق فرهنگی، احساسی و تاریخی رقم خورد. در زمانه ای که آسمان بیروت با موشک تهدید می شد، صدای هنر بود که آسمان را پس گرفت؛ صدایی که نه تنها در خیابان ها و استادیوم، بلکه در روستاهای کوچک جنوب لبنان هم طنین انداز شد. این موسیقی نشان داد که هنر، اگر با دل و ایمان همراه شود، می تواند نه فقط صحنه ای را تزئین کند، بلکه تاریخ را دگرگون سازد.»
اما در کارنامه هنری او اغلب آنهایی که سینما را می شناسند و با فیلم های آن آشنایند، نام کارن همایونفر را هم شنیده اند. اهالی موسیقی و دوستداران این هنر که جای خود دارند. آغاز فعالیت کارن همایونفر در حوزه سینما به سال 1373 برمی گردد؛ فیلم «اشک و لبخند» به کارگردانی شاپور قریب. فیلمی که مسیر هنری کارن را به دنیای سینما گشود و موسیقی اش آرام آرام به صنعت فیلمسازی راه پیدا کرد و آنقدر در کنار هم قد کشیدند که امروز در کارنامه هنری کارن همایونفر، موسیقی و سینما هم قد و اندازه اند و حتی گاهی موسیقی بلندقامت تر از سینما. او آنقدر با دنیای سینما عجین است که توانست سیمرغ های جشنواره فیلم فجر را به سوی موسیقی هایش به پرواز درآورد و برنده چهار سیمرغ جشنواره در فیلم های «زادبوم» به کارگردانی و تهیه کنندگی ابوالحسن داوودی، «جرم» به کارگردانی مسعود کیمیایی، «به وقت شام» به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمی کیا و «اسفند» به کارگردانی و نویسندگی دانش اقباشاوی شد. البته این بخشی از کارنامه هنری او در حوزه سینماست. این آهنگساز در موسیقی متن سریال های تلویزیونی و همچنین شبکه نمایش خانگی هم آثار جاودانه ای از خود باقی گذاشته و امضای کاری اش و سبکی که می آفریند مختص به خود او بوده است.