نگاهی به سریال تلویزیونی «چسب زخم»
غافلگیری به سبک تلویزیون
باوجود ساخت بی وقفه ویدئوکلیپ های روان شناسی درفضای مجازی که عمدتااز جنس روان شناسی به اصطلاح زردمحسوب می شوند و دربسیاری ازمواردفاقد مستندات علمی همچنین بدون منبع رسمی و معتبر هستند، تذکر و طرح مباحث جدی روان شناسی به زبان ساده و عامه فهم اهمیت زیادی دارد.به ویژه وقتی این مفاهیم با زندگی روزمره و مناسبات خانوادگی پیوند خورده باشد،قدرت اثرگذاری آن دوچندان می شود.در چنین شرایطی، رسانه تلویزیون با گستره وسیع خود و در دسترس بودن برای عموم مردم، همچنان می تواند بهترین تریبون برای طرح این مباحث باشد؛ تریبونی که نه تنها ظرفیت آگاهی بخشی دارد بلکه می تواند مرز میان روان شناسی علمی و روایت های سطحی و عامه پسند را روشن کند.سریال تلویزیونی «چسب زخم» به کارگردانی مجید پرکار و تهیه کنندگی مهران رسام،به نوعی این هدف رادنبال می کند.اگرچه شاید درسیاست گذاری های تولید آن، جنبه های روان شناسانه به صورت صریح برجسته نشده باشد اما پیام های ضمنی و فضای روایی اش، آشکارا به این قلمرو نزدیک می شود.این سریال با بهره گیری از زبان تصویر، تلاش دارد مفاهیم مهم روان شناسی در حوزه خانواده را به شیوه ای نمایشی و قابل درک برای عموم مخاطبان بازگو کند؛ کاری که در فرم های صرفا گفتاری کمتر موفق بوده است.این مجموعه که از شبکه های سلامت و آموزش پخش می شود، از نظر ساختاری مدت زمان کوتاه تری نسبت به سریال های مرسوم دارد و همین موضوع، تماشای آن را برای مخاطب کم حوصله امروز جذاب تر کرده است. چسب زخم به لحاظ ترکیب بازیگران نیز هوشمندانه عمل کرده. چهره هایی چون هومن برق نورد، رضا بنفشه خواه ومریم مومن در کنار بازیگران کمتر شناخته شده ایفای نقش می کنند که نتیجه آن، توازن میان تجربه و طراوت است.پدر و مادر خانواده با بازی دو بازیگر شناخته شده، از نظر سنی نسبتا جوان هستند و این نکته، نه تنها رابطه آنها با فرزندان را ملموس تر کرده بلکه از نظر دراماتیک هم به باورپذیری روایت کمک نموده است. تلاش شده هر نسل، سهمی از ماجراها داشته باشد تا ضمن تنوع موضوعی نوعی آینه برای دغدغه های واقعی اقشار مختلف جامعه باشد. اگرچه نمی توان چسب زخم را در دسته آثار کمیک طبقه بندی کرد اما برخی دیالوگ ها، موقعیت ها یا حتی موتیف ها، آگاهانه به فضای طنز نزدیک می شوند تا در جذب مخاطب موفق تر عمل کنند.آنچه این سریال را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می کند، جسارت نسبی در پرداخت به موضوعاتی است که غالبا در مدیوم تلویزیون با خط قرمز همراهند. این جسارت البته در چهارچوب رسانه ای تلویزیون و با رعایت اصول و ارزش های آن اتفاق افتاده؛ و این نقطه تعادلی است که کمتر کسی در تولیدات تلویزیونی به آن نزدیک می شود. مثلا در قسمتی از سریال، ارسال یک فیلم غیراخلاقی و پیامدهای آن در جمع خانوادگی، به شکل مستقیم به بحث گذاشته می شود. چنین رویکردی_ به ویژه برای آن دسته از مخاطبانی که تلویزیون را به دلیل محدودیت های محتوایی اش کنار گذاشته بودند_ به نوعی «آشنایی زدایی» ایجاد می کند و آنها را به تماشای ادامه دار مجموعه ترغیب می سازد.