درد ها و درمان های جسمی و روحی
بیماری در سنت های الهی یک قانون حاکم بر زندگی انسان در دنیا است که شامل بیماری های جسمی و روحی می شود. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: لیس للاجسام نجاه من الاسقام؛ بدن ها را از ناخوشی ها، رهایی نیست.(غررالحکم، شماره 7459)
دست کم دو سنت الهی موجب می شود تا انسان گرفتار انواع و اقسام بیماری ها شود که شامل سنت ابتلاء و سنت کیفر دنیوی است. بنابراین، هیچ کسی از بیماری در امان نیست، بلکه بر اساس فلسفه و اهداف سنت های ابتلاء و کیفر، انسان در زندگی دنیوی دچار بیماری می شود.(بقره، آیه 155) بر همین اساس امام رضا (ع) می فرماید: المرض للمومن تطهیر و رحمه و للکافر تعذیب و لعنه و إن المرض لا یزال بالمومن حتی لا یکون علیه ذنب؛ بیماری برای مومن، تطهیر و رحمت، و برای کافر، عذاب و لعنت است. بیماری، همدم مومن میماند تا هنگامی که هیچ گناهی بر وی نباشد.(جامع الاخبار، شعیری، ص 163؛ مکارم الاخلاق، ص 358؛ ثواب الاعمال، ص 193)
امام صادق(ع) نیز می فرماید: العلل زکاه الابدان؛ بیماری ها ، زکات بدن ها است.(بحارالانوار، ج 78، ص 268، حدیث 182) بنابراین همان گونه که انسان با زکات مال خویش، آن را پاک می کند و موجب رشد و تزکیه آن می شود، چنان که گویی درخت را برای باروری بیشتر هرس کرده است؛ همچنین بیماری ها برای بدن انسان چنین خاصیتی دارد.
البته ساختار هستی به گونه ای شکل گرفته که انسان به اسباب گوناگون از داروهای مادی و نیز معنوی چون آب و عسل و قرآن و دعا استفاده کند و درمان و شفا یابد؛ زیرا این خداست که به عنوان «شافی» درمان می کند و شفا می بخشد(انبیاء، آیات 83 و 84)
و بر اساس توحید فعلی شفا در هر چیزی و به هر روشی و به دست هر کسی در طول مشیت و اراده الهی انجام می شود و این خداست که شافی و درمانگر است و ایمان توحیدی مقتضی این معناست که جز خدا شافی و درمانگری نیست؛ و هر که دارو و پزشک را درمانگر در عرض خدا قرار دهد، گرفتار شرک فعلی است.(یوسف، آیه 106؛ روایات تفسیری) بنابراین، پزشک اگر درمان می کند و شفا می بخشد، ماذون به اذن الهی است که این اذن در ساختار قوانین الهی حاکم بر هستی به ابزارها اجازه تاثیر می دهد، خواه به اعجاز باشد با تربت امام حسین(ع) که امام صادق(ع) فرمود: فی طین قبر الحسین (ع) الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر؛ در تربت قبر امام حسین(ع) شفای هر دردی قرار داده شده است؛ چرا که آن بزرگ ترین دارو است(بحارالانوار، ج 101، ص 123، حدیث 18 و ص 136، حدیث 79) و خواه به تجویز دارو و استفاده از عسل(نحل، آیات 68 و 69) و آب(ص، آیات 41 و 42) و گیاه و مانند آنها(آل عمران، آیه 49؛ مائده، آیه 110)، یا داروی معنوی چون قرآن باشد(یونس، آیه 57؛ اسراء، آیه 82؛ فصلت، آیه 44)؛ و خواه بیماری جسمی چون پیسی و کوری باشد و خواه بیماری روانی چون خشم مومنان(همان؛ توبه، آیات 13 و 14)؛ چرا که «لاموثر فی الوجود الا الله؛ هیچ کسی در هستی جز خدا تاثیرگذار نیست» و این خدا است که بر همه هستی اشراف کامل و مالکیت تمام دارد و حقیقت شفا، چیزی جز اشراف کامل و تمام نیست؛ چرا که واژه «شفا» در زبان عربی از «شفی» به معنای اشراف و تحت اختیار در آوردن چیزی است. از همین رو، به درمان بیماری شفا گویند به جهت مشرف شدن بر مرض و غلبه بر آن و رسیدن به کناره سلامتی. از این جهت است که شفا و شافی برای بهبودی و صحت از بیماری اسم شده است.(نگاه کنید: معجم مقاییس اللغه، ج 3، ص 199؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 459، «شفا»)
البته باید توجه داشت که بر اساس آیات قرآن، هرچند که همه هستی سرشار از «شرور» مخلوقات در کنار «خیرات» آنها است؛ اما خیرات همه از نزد خدا صادر می شود، ولی شرور و سیئات از جانب خدا نیست، بلکه این ظلمات مخلوقات است که شرور را موجب می شود(نساء، آیه 78)؛ از این رو، باید همانند حضرت ابراهیم(ع) گفت: اذا مرضت فهو یشفین؛ هرگاه بیمار می شوم، پس اوست که مرا شفا می بخشد(شعراء، آیه 80)؛ چنین نگرشی نه تنها مودبانه و سرشار از ادب است، بلکه بیانگر حقیقتی است و آن اینکه شرور در اصل برخاسته از نقص و عیب خود آفریده هاست که خدا به خود آفریده ها نسبت داده و پناهجویی به خدا از «شر ما خلق» را فرمان می دهد.(فلق، آیات 1 و 2)
برطبق آیات قرآن، شافی خداست، اما او شفا را در اموری از اسباب مادی و غیر مادی قرار داده که باید از همه آنها بهره برد؛ از همین رو امام صادق(ع) می فرماید: إن نبیا من الانبیاء مرض، فقال: لا اتداوی حتی یکون الذی امرضنی هو الذی یشفینی، فاوحی الله تعالی إلیه: لا اشفیک حتی تتداوی، فإن الشفاء منی؛ یکی از پیامبران مریض شد. پس به خدا عرضه داشت: من بیماری ام را درمان نمی کنم تا کسی که مرا بیمار کرد او خود مرا شفا دهد و درمان کند؛ پس خدای تعالی به او وحی کرد: تو را درمان و شفا نمی دهم تا از دارو استفاده کنی, پس به راستی که شفا از من است.(بحارالانوار، ج 62، ص 66؛ حدیث 15) باید توجه داشت که برای هر دردی، درمانی است(غررالحکم، شماره 7275)
بنابراین، لازم است تا با شناخت بیماری و نیز داروهای مناسب با بیماری، به درمان آن پرداخت و کوتاهی در این امور جایز نیست؛ زیرا از مصادیق خودکشی خواهد بود.
پیامبراکرم(ص) می فرماید: إن الله تعالی لم ینزل داء إلا انزل له دواء علمه من علمه، وجهله من جهله، إلا السام و هو الموت؛ خدای تعالی هیچ بیماری نازل نکرد مگر اینکه برایش دارو نازل کرد. هر که بداند بداند و هر که نداند نداند؛ پس با علم بدان درمان کنید؛ البته برای مرگ درمانی نیست.(کنز العمال: 28079) بنابراین، جز برای پیری و مرگ ، برای بیماری های دیگر درمان است.(کنزالعمال، 28088 و 28090)
نفس یا همان روان آدمی همانند جسم او گرفتار انواع بیماری ها می شود؛ از نظر قرآن، بیماری های روانی یا روحی که نفس بدان دچار می شود همانند بیماری نفاق و کینه و حسد و بخل، بدتر از بیماری های جسمی است که بدن به آن گرفتار می شود.
در این راستا بیماری نفاق بدتر از هر بیماری دیگر است که انسان را به سفاهت می کشاند و در نهایت قساوت و شقاوت بودن در پایین ترین مرتبه دوزخ را برای او رقم می زند که راه رهایی و نجاتی از آن نیست.(بقره، آیات 7 تا 20؛ توبه، آیه 125؛ احزاب، آیات 60 و 61) انسان همانند غذاها می تواند «خبیث» و «طیب» باشد؛ بنابراین همان گونه که از غذای خبیث باید پرهیز کرد تا بیمار نشد(بقره، آیات 172 و 267)، همچنین از انسان های خبیث چون مشرکان باید پرهیز کرد تا گرفتار بیماری روانی و معنوی نشد.(بقره، آیه 221؛ نور، آیه 26)
اصولا از نظر قرآن، طیب حلال برای انسان مفید و خبیث حرام برایش زیانبار است؛ این تاثیرات در جسم و جان آدمی است. بنابراین، همان گونه که علت تحلیل و تحریم می تواند علم فعلی الهی به طاعت و عصیان آدمی نسبت به اوامر و نواهی باشد، می تواند همچنین ناظر به مصالح و مفاسد در متعلقات احکام باشد. از همین رو امام باقر(ع) می فرماید: خلق الخلق و علم ما تقوم به ابدانهم و ما یصلحها، فاحله لهم و اباحه، و علم ما یضرهم فنهاهم عنه، ثم احله للمضطر فی الوقت الذی لا یقوم بدنه إلا به، فاحله بقدر البلغه لا غیر ذلک؛ خدا خلق را آفریده و می داند که چه چیزی موجب قوام بدن و چه چیزی مصلح آن است؛ پس مقوم و مصلح را حلال و مباح کرد و می داند که چه چیزی به آنها ضرر می رساند و از آنها نهی کرده است. سپس برای مضطر بهنگام اضطرار به سبب قوام بدن به آن به همان میزان که سود می رساند، حلال کرد نه بیشتر از آن.(بحارالانوار، ج 62، ص 79 باب 52)
به هرحال، خبیث از نظر قرآن، شامل جسم ها و عقاید است؛ از همین رو آن را منحصر به خبیث مادی نکرده بلکه خبیث معنوی از جمله شرک را نیز دربر گرفته است. همین امر درباره فضائل و رذایل اخلاقی نیز صادق است؛ یعنی این امور نیز موجب پاکی نفس یا خباثت نفس است که آثار آن در امور مادی هم بروز و ظهور می کند؛ چنان که پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره تفاوت خوراکی سخی و بخیل می فرماید: طعام السخی دواء و طعام الشحیح داء؛ غذای سخاوتمند، داروست و غذای بخیل، درد است.(نهج الفصاحه ص 556، ح 1900؛ بحارالانوار، ج 68، ص 357، ح 22) در حقیقت این خباثت روان بخیل است که تاثیر سوء حتی در خوراکی او می گذارد و به جای آنکه آثار خوب و خیری داشته باشد، موجب بیماری می شود.
همچنین پیامبر در جایی دیگر به تاثیر «بخل» در ایجاد بیماری جسمی به هنگام خوردن غذا می فرماید: من اکل و ذو عینین ینظر الیه و لم یواسه ابتلی بداء لا دواء له؛ هر کس غذا بخورد و دیگری به او نگاه کند و به او ندهد، به دردی بی درمان مبتلا می شود.(تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام، ج 1، ص 47)
اصولا بسیاری از بیماری های سخت و شدید جسمی که انسان بدان گرفتار می شود، متاثر از بیماری های روانی است؛ از همین رو در فرهنگ پزشکی از «تلقین» برای درمان و تاثیرات شگفت آن سخن به میان می آید. بنابراین، اگر کسی بیماری جسمی دارد، می تواند افزون بر داروهای مادی، به درمان از طریق داروهای معنوی چون دعا و صدقه و مانند آنها اقدام کند؛ پیامبر(ص)می فرماید: الصدقه تدفع البلاء و هی انجح دواء و تدفع القضاء و قد ابرم إبراما و لا یذهب بالادواء إلا الدعاء و الصدقه؛ صدقه بلا را برطرف می کند و موثرترین داروست. همچنین، قضای حتمی را برمی گرداند و درد و بیماری ها را چیزی جز دعا و صدقه از بین نمی برد.(بحارالانوار؛ ج 93، ص 137، ح 14)
انسان گرفتار به سنت ابتلاء و سنت کیفر باید به «استغفار» توجه ویژه ای مبذول کند؛ زیرا استغفار دارای کارکردهای سه گانه دفع و رفع بلا و جلب منفعت به سوی انسان است.(نساء، آیه 110؛ انفال، آیه 33) بنابراین، همان گونه که در هنگام مصیبت و طاعت و معصیت باید از صبر بهره گرفت، همچنین باید در هر بیماری ابتلائی و کیفری به استغفار پناه برد؛ در این باره امیرمومنان علی(ع) درباره تاثیر شگرف استغفار می فرماید: الاستغفار دواء الذنوب؛ استغفار داروی ذنوب و پیامدهای زیانبار هر چیزی است. (غررالحکم: 913)
پیامبراکرم(ص) می فرماید: لکل داء دواء ، و دواء الذنوب الاستغفار؛ هر دردی دارویی دارد و داروی گناهان استغفار است.(کنزالعمال: 2089)
اصولا باید دانست که برای مومنان بیماری های جسمی به هدف مجازات و کیفر دنیوی نسبت به گناهان است که با بیماری پاک می شود.(بحارالانوار، ج 81، ص 197) در عین حال بیماری های جسمی برایش ثواب دارد و می بایست آن را به دیده عذاب الهی نبینند.(وسایل الشیعه، ج 2، ص 625)
امیرمومنان علی (ع) به نقش اساسی بیماری های روانی در بیماری جسمی می فرماید: من لم یتدارک نفسه بإصلاحها اعضل داوه و اعیا شفاوه و عدم الطبیب؛ هر کس به اصلاح خود نپردازد، بیماری اش سخت می شود و در درمانش به رنج می افتد و طبیبی نخواهد یافت.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 237، ح 4773)
باید توجه داشت که معده انسان مرکز بیماری ها(مکارم الاخلاق، ج 2 ، ص 180 ، حدیث 2468؛ مواعظ العددیه، ص 55) حتی بیماری های روانی است؛ زیرا لقمه حرام از نظر قرآن خبیث است که همان تاثیر سوء را بر جسم و روح آدمی می گذارد؛ بنابراین، لازم است از هرگونه لقمه ای جز به ضرورت پرهیز کند و حتی حلال را به میزان قناعت بخورد و از اسراف و تبذیر و ریخت وپاش دوری نماید. بر اساس آموزه های قرآن و اسلام، امساک همچون روزه داری و کم خوری بسیار موثر در سلامت تن و روان است؛ چراکه گرسنگی با مرض جمع نمی شود(غررالحکم: 10569) و هیچ درمانی بهتر از گرسنگی ، نافع نیست(همان، 903)، از طرفی انسان تا می تواند از زیاده روی در دارو و درمان، اجتناب کند؛ زیرا خود دارو گاه عامل بیماری است؛ امام کاظم(ع) می فرماید: لیس من دواء إلا وهو یهیج داء ، ولیس شیء فی البدن انفع من إمساک الید إلا عما یحتاج إلیه؛ هیچ دارویی نیست، مگر آنکه خود، بیماری تازه ای را دامن می زند و برای بدن چیزی سودمندتر از پرهیز و خوردن غذا در حد نیاز بدن نیست.(الکافی، ج 8، ص 273، ح 409) بر همین اساس است که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: امش بدائک ما مشی بک؛ مادامی که تحمل بیماری برایت آسان است و قادر به انجام کارهای خود هستی، بر بیماری شکیبا باش.(نهج البلاغه، حکمت 72)
دعا نقش اساسی برای حل مشکلات از جمله بیماری ها دارد؛ از این رو پیامبران هنگام بیماری دعا می کردند؛ و از آنجا که دعای دیگران بسیار موثر است، التماس دعا داشتن از دیگران نیز مورد تاکید است.
بنابراین، مومنان برای رهایی از بیماری نه تنها خود دعا کنند، بلکه از دیگران التماس دعا داشته باشند(فروع کافی، ج 3، ص 117)؛ زیرا دعای دیگران از جمله کسی که به عیادت مریض می آید مستجاب است.(وسایل الشیعه، ج 2، ص 638؛ مکارم الاخلاق، ص 415؛ لئالی الاخبار، ج 1، ص 338)