خوانشی از انحلال پ ک ک؛ چرخش ایدئولوژیک در سایه زوال ژئوپلیتیک
پدیده چرخش ایدئولوژیک در میان گروه های مسلح گریز از مرکز، امر جدیدی نیست و مصادیق زیادی دال بر صحت این مدعا وجود دارد. گروه های مسلح بعد از چنددهه مبارزه مسلحانه خشونت آمیز و در عین حال خونبار، وقتی دریابند که مبارزه مسلحانه آنان را در تحقق اهداف شان یاری نداده درصدد تغییر و چرخش ایدئولوژی بر خواهند آمد که برای تحقق آن مبارزه کردند. لازم به ذکر است که کشته شدن رهبران برجسته و چهره های تاثیرگذار گروه های مسلح یا زندانی شدن آنان هم نقش بسزایی در بازنگری مانیفست و روش مبارزه این گروه ها ایفا می کند. حزب کارگران کردستان نیز از این قاعده مستثنی نبود، این حزب در اواخر دهه 1970 توسط عبدالله اوجالان تاسیس شد و از این تاریخ تا لحظه انحلال، فراز و فرودهای زیادی را در تاریخ مبارزه مسلحانه خود تجربه کرد. این حزب در طول نیم قرن فعالیت مسلحانه بارها در تعریف و بازتعریف مفهوم دشمن و ماهیت اهداف خود، بازنگری کرده است و این امر بیشتر تابع صرف از شرایط و مقتضیات سیاسی بود که در هر دوره ای حاکم بود.
در اواخر دهه 1970 تا اوایل دهه 1990 تنش های سیاسی میان ترکیه و همسایه جنوبی خود سوریه تشدید شده بود. از مارس 1963 حزب بعث در سوریه قدرت را قبضه کرد. با توجه به رویکردهای ایدئولوژی حزب حاکم که تلفیقی از ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم بود از این رو، نخبگان سیاسی سوریه روابط خود را با کشورهای بلوک شرق تعمیق کردند و وارد یک دوره طولانی مدت از تنش با همسایه شمالی خود یعنی ترکیه شدند. ترکیه یکی از اعضای برجسته پیمان آتلانتیک شمالی و یکی از کنشگران تاثیرگذار منطقه ای بود که در بلوک غرب قرار داشت. علاوه بر آن، ناسیونالیسم افراطی بعثی که رویای بازگرداندن استان جدا شده اسکندرون به سوریه را داشت که در دوران قیمومیت فرانسه به ترکیه واگذار شد، نقش کاتالیزوری را در تشدید تنش بین دمشق و آنکارا ایفا کرد. در این دوره، دشمنی مشترک حکومت بعث سوریه و حزب کارگران کردستان با ترکیه، آنها را به سمت یک وفاق و همگرایی سیاسی و استراتژیک سوق داد. دولت دمشق با حمایت سیاسی و نظامی غیرمستقیم از شبه نظامیان پ ک ک برای آنکارا چالش ایجاد می کرد و سوریه به پناهگاه امنی برای رهبران این حزب تبدیل شده بود. در این دوره، روابط میان حزب کارگران کردستان با حکومت سوریه بیشتر متاثر از فضای دو قطبی حاکم بر نظم بین الملل بود. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای همسو با بلوک شرق درصدد تجدید نظر در مناسبات دیپلماتیک خود برآمدند. اواخر دهه 1990 فصل جدیدی در روابط دمشق و آنکارا رقم خورد که چندان به سود حزب کارگران کردستان نبود. پروتکل آدانا در نهایت منجر به قطع حمایت حکومت سوریه از شبه نظامیان پ ک ک و اخراج اعضای آنان از این کشور شد. سناریویی مشابه سناریوی مذکور در مناسبات بین شبه نظامیان پ ک ک و حکومت بعث عراق رخ داد که تاثیر منفی در روابط میان حزب کارگران کردستان و دیگر جریان های سیاسی کرد در شمال عراق بر جای گذاشت.
دستگیری عبدالله اوجالان در فوریه 1999 تنها مدت کوتاهی بعد از اخراج او از سوریه رخ داد. این تحول، مقدمه آغاز یک چرخش ایدئولوژی در حزب کارگران کردستان بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان کار بلوک شرق از یک سو و حاکمیت نظام تک قطبی با محوریت ایالات متحده امریکا نقش کلیدی را در تضعیف گفتمان های متاثر از مارکسیسم و سوسیالیسم به طور خاص و دیگر نحله های چپ داشت. از این دوره به بعد اغلب جریان های چپ منطقه ای بیشتر در قالب و قامت نیروها و جریان های سیاسی به حاشیه رانده شده و به عبارتی گریز از مرکز فعالیت می کردند. تلاش ترکیه برای همسویی بیشتر با غرب و مساعی سیاسی آنکارا برای عضویت در اتحادیه اروپا باعث شد تا کشورهای اروپایی و ایالات متحده تمایل چندانی به حمایت سیاسی از شبه نظامیان پ ک ک نشان ندهند. اما یک تحول مهم بر مناسبات دیپلماسی میان آنکارا با غرب سایه افکند که باعث شد تا ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا از پ ک ک به مثابه اهرم فشاری علیه ترکیه استفاده کنند و این تحول منطقه ای چیزی نبود جز جنگ داخلی سوریه. فضای سیاسی- امنیتی جدید در منطقه بسترهایی را برای باز تعریف اتحادها و ائتلاف های سیاسی را بر اساس منافع ژئوپلیتیکی فراهم کرد. در داخل سوریه، قدرت گرفتن نیروهای موسوم به یگان های مدافع خلق (PYD) شاخه سوری پ ک ک، آغاز تضاد منافع میان آنکارا و غرب بود. ایالات متحده و اروپا شبه نظامیان کرد در سوریه را به عنوان یک کنشگر محلی متوازن کننده می دیدند که قدرت گرفتن آن می توانست یک توازن نظامی در برابر گروه های سلفی و بنیادگرایان فرامرزی ایجاد کند. در مقابل، ترکیه قدرت گرفتن شبه نظامیان کرد در مرزهای جنوبی را یک خطر بالقوه برای امنیت ملی خود تعریف می کرد. جنگ داخلی سوریه یک ماه عسل نسبتا بلندمدت میان شبه نظامیان کرد و غرب و حتی فراتر از آن حکومت اسد بود که در دو دهه گذشته سازمان مادر را وجه المصالحه توافق با ترکیه قرار داده بود. نگرانی غرب از تبدیل شدن سوریه به یکی از قطب های بنیادگرایی، آن را به حمایت سیاسی، نظامی و رسانه ای بیشتر از شاخه سوری این گروه کرد و حتی مواضع کشورهای عضو اتحادیه اروپا در قبال حزب کارگران کردستان به عنوان سازمان مادر را تعدیل و تلطیف نمود. در داخل سوریه، دشمنی مشترک میان دولت بشار اسد و شبه نظامیان کرد با اپوزیسیون سوریه، مقدمه ای بود بر توسعه مناسبات دوجانبه میان طرفین. ناگفته نماند که فضای تردید و بی اعتمادی همچنان بین حکومت سابق سوریه و شبه نظامیان کرد تا زمان سقوط اسد همچنان پا برجا ماند.
تحولات دراماتیکی در سوریه که در نهایت منتج به سقوط دولت بشار و تشکیل یک دولت موقت در این کشور شد؛ پیامدهای جدی و آنی برای کردهای سوریه به دنبال داشت و تاثیر این پیامدها به حدی بود که سازمان مادر را نیز تحت الشعاع قرار داد. سخنرانی منتشر شده از اوجالان در مارس 2025 و به تبع آن اعلان انحلال حزب کارگران کردستان در هفته گذشته را جملگی می توان در تحولات پنج ماه اخیر سوریه جست. عبدالله اوجالان به طور خاص و دیگر رهبران سیاسی پ ک ک به خوبی دریافتند که کنشگران منطقه ای و بین المللی، هر یک در یک برهه زمانی و با توجه به مقتضیات سیاسی، این حزب و آرمان های آن را وجه المصالحه اهداف و منافع سیاسی خود قرار دادند و آنان هرگز نتوانستند یک شریک استراتژیک در سطح منطقه ای و بین المللی برای خود پیدا کنند. از سوی دیگر کاهش اقبال مردمی نسبت به جریان ها و نحله های فکری چپ از یک سو و ترس و نگرانی های عمومی نسبت به مبارزه ای خشونت آمیز، رهبران حزب کارگران کردستان را بر این امر واداشت تا با انحلال حزب، به نیم قرن مبارزه مسلحانه بی نتیجه علیه حکومت مرکزی ترکیه خاتمه بدهند. این انحلال را می توان آغاز فرآیند گذار از مبارزه مسلحانه به مبارزه سیاسی و مدنی نامید. رهبران دیروز حزب منحله پ ک ک چه بسا ممکن است در آینده ای نزدیک از طریق گفت وگوهای سیاسی با جریان های سیاسی کرد و چه بسا حکومت مرکزی ترکیه ضمن ورود به عرصه سیاست، به بخشی از آرمان های سیاسی خود که دهه ها برای آن جنگیدند جامه عمل بپوشانند یا در بدترین سناریو در قامت اپوزیسیون سیاسی با دیگر جریان های اپوزیسیون وارد ائتلاف و شراکت سیاسی شوند و از طریق فعالیت های سیاسی و مدنی حمایت جامعه جهانی را به دست بیاورند. ترکیه نیز می تواند با بازنگری در روابط خود با کردها، ضمن احقاق مطالبات سیاسی و اجتماعی آنها، بستر جدیدی را برای کاهش اختلافات و گسست های قومی در کشور، ایجاد کند. در سوریه نیز شبه نظامیان کرد که تا حد زیادی در بعد ایدئولوژیک تابع سازمان مادر هستند راهی جز مصالحه و توافق سیاسی با حکومت جدید دمشق ندارند. شرایط اجتماعی و دموگرافی کردها در سوریه بسیار شکننده است و بیش از دو سوم جمعیت مناطق تحت کنترل شبه نظامیان کرد در سوریه را عرب ها تشکیل می دهند و حتی عشایر عرب نقش کلیدی را در بروکراسی و دستگاه نظامی و امنیتی نیروهای دمکراتیک سوریه (SDF) ایفا می کنند. از طرفی کنشگران و بازیگران منطقه ای و بین المللی نیز ترجیح می دهند تا با یک بازیگر سیاسی عقلانی که قدرت را در سوریه دارد همکاری کنند تا با یک گروه شبه نظامی. فضای سیاسی و امنیتی جدید حاکم بر سوریه، می تواند سناریویی مشابه سناریو حزب کارگران کردستان در شمال عراق را برای شبه نظامیان کرد سوری رقم بزند. در صورت بازگشت ثبات و امنیت به سوریه و تثبیت حاکمیت حکومت مرکزی بر تمامی قلمروی سرزمینی این کشور، فرآیند خلع سلاح شبه نظامیان کرد و خروج عناصر غیرسوری و ادغام عناصر کرد سوری در ارتش جدید سوریه یا حتی بازار کار این کشور، می تواند از سناریوهای محتمل در رابطه با آینده سیاسی کردهای سوری باشد. حتی در بدترین سناریو در رابطه با چشم انداز سیاسی سوریه که همان جنگ داخلی جدید است، شبه نظامیان کرد شانس چندانی برای کنشگری مجدد نخواهند داشت، زیرا این طیف مسلح عملا بعد از انحلال سازمان مادر در کردستان عراق، با بحران مشروعیت جدی مواجه شده است و از سوی دیگر بازیابی توان بازدارندگی نظامی در صورت عدم وجود یک حامی منطقه ای یا بین المللی ممکن و میسر نیست.