به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hossein behmanesh

  • حسین بهمنش*، مهدی جوکار

     ابزارهای ارتباطی نوین با تکامل پی در پی خود باعث تسریع جهانی شدن و هم بستگی زمان و مکان شدند و زندگی انسان را در تمامی عرصه های زیست فردی و اجتماعی با فرصت و بحران مواجه کرده اند. از جمله این تهدیدها تشدید بحران هویت هم زمان با گسترش ابزارهای ارتباطاتی و استفاده گروه های بنیادگرای دینی از ابزارهای ارتباطی جدید در جهت جذب افراد و تعریف هویت های مقاومتی در برابر هویت جهانی است. یکی از این گروه های بنیادگرا گروه داعش است که در عراق و سوریه فعالیت می کند و تاکنون توانسته است موفقیت های بسیاری را در جذب نیرو و پیش برد اهداف خود کسب کند. پژوهش گران در این مقاله با مفروض پنداشتن این موضوع که روندهای جهانی شدن و پیامدهای آن تاثیرات مستقیمی در رشد بنیادگرایی افراطی دینی از جمله گروه داعش دارد، این پرسش را مطرح می کنند که چه نسبتی بین جهانی شدن و اقبال افراد به گروه های بنیادگرای دینی و به طور خاص، داعش وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش و در حکم فرضیه باید گفت هویت ها، معناها، مرزها، ارزش ها، و مکان و زمان های پایدار و سنتی در فرایند جهانی شدن به نحوه خاصی دچار چالش و فروپاشی شده اند و گروه های بنیادگرا، و به ویژه گروه داعش، با هویت سازی و معنادهی خاص خود، که مولفه های آن در مقاله می آید، سعی کرده است از بین جوامعی که بیش تر دچار بحران هویت اند عضو گیری کند و آنان را به سوژه های فعال خود تبدیل کند؛ امری که از طریق ابزارهای ارتباطی جدید صورت می گیرد.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: جهانی شدن، بنیادگرایی تکفیری، داعش، هویت، سوژه سازی
    Hossein Behmanesh *, Mahdi Joukar

     The modern communication tools develop constantly, thus accelerate globalization and cohesion of time and place. This has, in turn, both created opportunities and imposed threats for human life in all individual and social levels. One such threat is the intensification of identity crisis concurrent with the expansion of the communication tools. This has given chance to the religious fundamentalist groups to use modern communication tools to recruit sympathizers and to give a definition of resistance identity against the global identity. Daesh is one of these extremist groups that is still wreaking havoc in Iraq and Syria. It has managed to make big achievements in recruitments and in realization of its goals. The researchers in this paper have hypothesized that globalization and its consequences had direct impact on the growth of religious extremism and fundamentalism such as Daesh Takfiri group. Thus they pose the question of “What is the relationship between globalization and the joining of individuals to the religious fundamentalist groups, Daesh in particular?” In response to this question, this paper’s hypothesis suggests that: identities, ideological briefing, boundaries, values, places as well as sustainable and traditional time in globalization process have been affected by challenges and collapse, therefore, Takfiri groups like Daesh have tried to recruit from among societies with identity crisis and have managed to turn their sympathizers into active agents through their special way of identity formation and ideological briefing, the components of which will be covered in this paper. This has been achieved through modern communication tools.

    Keywords: Globalization, Takfiri fundamentalism, Daesh, Identity, subjectivism
  • سید امیر نیاکویی*، حسین بهمنش
    تحلیل و بررسی راهبرد امنیتی کشورها در نظام بین الملل همواره از دغدغه های دانشمندان سیاست بین الملل بوده است. یکی از نظریه های مطرح جهت تحلیل راهبرد امنیتی کشورها نظریه نوواقع گرایی کنت والتز است که از جنبه ای ساختاری و سیستمیک به این موضوع می پردازد. البته در گذر زمان محققان مختلفی به تعدیل وتقویت نظریه والتز پرداخته اند تا چارچوبی تحلیلی برای بررسی تطبیقی راهبرد امنیتی کشورها در دوره های مختلف یا در مقایسه با یکدیگر ارائه نمایند. نویسندگان در این مقاله قصد دارند با بهره گیری از مدل تعدیل شده برت هنسن و پیتر تافت و آندرس ویول به بررسی راهبرد امنیتی ایران در مقابل تحرکات ژئوپلیتیکی آمریکا در خاورمیانه پس از یازدهم سپتامبر بپردازند. نگاهی اجمالی به راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن است که راهبرد امنیتی این کشور در قبال حمله آمریکا به افغانستان ترکیبی از دنباله روی و موازنه نرم بوده در حالی که در اشغال عراق توسط آمریکا، موازنه نرم و در بحران کنونی سوریه، موازنه سخت وجه غالب راهبرد امنیتی ایران بوده است. بر این اساس، پرسش اصلی مقاله چنین است: راهبردهای امنیتی مختلف ایران در مقابل تحرکات ژئوپلیتیکی آمریکا در منطقه خاورمیانه را چگونه میتوان تبیین نمود؟ دوره زمانی این پژوهش پس از یازده سپتامبر 2001 بوده و سه واقعه حمله امریکا به افغانستان، اشغال عراق و تحرکات آمریکا در سوریه مورد توجه قرار گرفته اند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که امنیت نسبی و ایدئولوژی نسبی متغیرهای مستقلی می باشند که با بهره گیری تلفیقی از آنها می توان راهبرد امنیتی ایران در وقایع فوق را تبیین نمود.
    کلید واژگان: امنیت نسبی، ایدئولوژی نسبی، دنباله روی، موازنه
    Seyed Amir Niakooee*, Hossein Behmanesh
    The analysis and examination of security strategies of different states is an important analytical task in political science and international relations and many theories have been put forward to dealing with this concern. Undoubtedly, the theory of Kenneth waltz and its modification by scholars such as birth Hansen, Peter Toft and Anders Wiwel are very important analytical tools for this matter. In this paper, authors are going to examine Iran's different security strategies towards Unites State’s geopolitic advances in the Middle East since 2001by applying the theory of Hansen and his collegues.The findings of the paper demonstrate that Iran adopted the combination of soft balancing and soft bandwagoning in the aftermath of the United States attack to Afghanistan, while in Iraq’s crisis and Syria developments soft balancing and hard balancing were, respectively adopted by the Islamic government of Iran. Moreover, the relative security and relative ideology are the independent factors which determine and explain the reasons behind the adoption of these strategies.
    Keywords: Balancing, Geopolitics, Bandwagoning
  • حمید احمدی، حسین به منش

    طی سالهای 2013-2011 سه دولت مختلف در مصر قدرت را در دست گرفتند. بر این اساس، بسیاری از کشورها در اتخاذ موضع گیری نسبت به این تغییرات سردرگم شدند. در این میان رفتار و کنش عربستان سعودی در قبال مصر و به خصوص دولت محمد مرسی در فاصله 17 ژوین 2012 الی 4 جولای 2013 مورد توجه صاحب نظران بوده است. پرسش مشخص مقاله این است که، چگونه می توان رفتار عربستان سعودی را در برابر دولت اخوانی محمد مرسی و سقوط وی، تبیین نمود؟ برای پاسخ گویی به این سوال، اگر نزدیکی و تیرگی روابط میان عربستان و مصر را به عنوان متغیر وابسته در نظر بگیریم، چهار عامل را می توان به عنوان متغیر مستقل و اثرگذار بر آن در نظر گرفت: 1. ماهیت سیاسی و اجتماعی اخوان المسلمین؛ 2. بحران سوریه؛ 3. راهبرد جدید آمریکا در منطقه خاورمیانه؛ 4. شکل گیری بلوک مصر، ترکیه و قطر. بر این اساس، فرضیه مقاله این است که: عامل اول یعنی ماهیت سیاسی و اجتماعی اخوان المسلمین بر روابط عربستان و مصر تاثیر منفی می گذارد؛ عامل دوم بر این روابط تاثیر مثبت می گذارد؛ عامل سوم یعنی راهبرد جدید آمریکا در منطقه موجب حساسیت عربستان و منفی شدن روابط با مصر اخوانی شد؛ و متغیر چهارم که تکمیل کننده و به نظر موجب تلاش جدی عربستان سعودی در راستای سقوط محمد مرسی شد، شکل گیری بلوک مصر، ترکیه و قطر به عنوان رقیب آل سعود در میان جوامع اهل سنت بوده است. پژوهشگر در این مقاله با توجه به روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای به ارزیابی فرضیه خواهد پرداخت.

    کلید واژگان: عربستان سعودی، مصر، اخوان المسلمین، سلفی گری، آمریکا، ترکیه، قطر، سوریه
    Hamid Ahmadi, Hossein Behmanesh

    Between 2011 and 2013, three governments ruled over Egypt, which made many foreign states perplexed on how to take stances towards them. In this respect, Saudi Arabia’s conduct and position towards Egypt notably towards Mohamed Morsi government from June 17, 2012 to July 4, 2013 have gained the attention of scholars. This paper seeks to answer the following question: How can Saudi conduct towards Morsi’s Muslim Brotherhood government and his subsequent overthrow be explained? There are four factors that affect Saudi-Egyptian relations as follows: 1. Sociopolitical nature of the Muslim Brotherhood, 2. Syrian crisis, 3. New U.S. strategy in the Middle East, and 4. Formation of Egypt, Turkey and Qatar bloc. The first factor has an adverse impact on their bilateral ties, whereas the second would influence the ties positively. New U.S. strategy in the region heightened Saudi sensitivity towards the Muslim Brotherhood. The formation of the Egypt, Turkey and Qatar bloc as a rival to the House of Saud among the Sunnis encouraged Saudi leaders to increase their efforts at bringing Morsi down.

    Keywords: Saudi Arabia, Egypt, Muslim Brotherhood, Salafism, United States, Syria
  • سید امیر نیاکویی، حسین بهمنش
    با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای براساس منافع و علایق خود جهت گیری های مختلفی را در رابطه با این کشور، که اهمیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خاصی در منطقه خاورمیانه دارد، اتخاذ نموده اند. در این میان تلاش پیگیر برخی دولت ها برای اعمال فشار و ساقط کردن حکومت اسد، از جلوه های بارز تحولات سوریه محسوب می شود که بر پیچیدگی اوضاع این کشور افزوده است. این مقاله به دنبال آن است تا با ارائه چهارچوبی نظری، به واکاوی انگیزه های مهم ترین بازیگران بین المللی که خواهان سقوط نظام حاکم در سوریه هستند، بپردازد. بر این اساس پرسش اصلی مقاله این است که نقش و انگیزه های مهم ترین بازیگران بین المللی معارض با نظام سوریه چیست؟ البته با توجه به گستردگی بازیگران معارض، تنها به امریکا، عربستان و ترکیه که تاثیرگذارترین بازیگران نیز محسوب می شوند، پرداخته شده است. یافته های مقاله حاکی از آن است که منافع سه کشور فوق در سوریه، به سطح بالایی از همپوشانی رسیده است؛ امریکا به دنبال تضعیف جبهه مقاومت به نفع رژیم صهیونیستی است، عربستان به دنبال گسترش نقش آفرینی و جلوگیری از نفوذ ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیکی ایران در منطقه است و در نهایت، ترکیه گسترش نفوذ در خاورمیانه و اعاده گذشته تاریخی خود را دنبال می کند. در این میان، جلوگیری از گسترش قلمرو ژئوپولیتیکی ایران، فصل مشترک انگیزه های بازیگران فوق می باشد.
    کلید واژگان: سوریه، خاورمیانه، امریکا، ترکیه، عربستان، ژئوپولیتیک، نظم قطبی، چندقطبی
    Amir Niakouee, Hossein Behmanesh
    The recent political crisis in Syria has forced international actors to adopted different policies toward the Syrian regime based on their own national interests. Meanwhile, continuous efforts of some international and regional actors to overthrow Bashar al-Assad’s regime are one of the most complicated aspects of the Syrian crisis. This paper explores the main incentives of the most important regional and international actors seeking regime change in this country. Accordingly, the purposes and approaches of the U.S. as the most important international actor, and Saudi Arabia and Turkey, as the most influential regional actors, have been examined. The hypothesis of the paper is that these countries have a high level of common interests in relation to Syria. The U.S. intends to weaken the Iran-led axis of resistance in favor of the Zionist regime, while Saudi Arabia seeks to expand its influence sphere and challenge the Iranian geopolitical and ideological influence in the Middle East. Finally Turkey is seeking to play a more influential role in Islamic countries in general and the Middle East in particular. Limiting the Iranian influence in the region is the common interest of these countries.
    Keywords: Syria, Saudi Arabia, U.S., Interests, Geopolitics
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال