به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « Psychological Distress » در نشریات گروه « روانشناسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه « Psychological Distress » در نشریات گروه « علوم انسانی »
  • مهناز سربند، بهزاد علی گوهری*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در رابطه بین پریشانی روان‏شناختی با افکار خودکشی در زنان دارای تجربه شکست عشقی انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی زنان دارای تجربه شکست عشقی در سطح شهر تهران در سال 1402 بود که از بین آنها 250 نفر با روش نمونه گیری هدفمند از طریق فراخوان اینترنتی در کاربران شبکه های اجتماعی انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه گرایش به ایده‏پردازی خودکشی بک و همکاران (1979، BSSI)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لوی ‏بوند و لوی‏بوند (1995، DASS) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003،CERQ) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون ضریب همبستگی و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین پریشانی روان شناختی و مولفه‏های آن با افکار خودکشی همبستگی مثبت و معنادارای وجود دارد (01/0>P). همچنین نتایج حاکی از تایید نقش واسطه ای راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در ارتباط بین پریشانی روان‏شناختی با افکار خودکشی در زنان دارای تجربه شکست عشقی بود (01/0>P). مدل اصلاح شده نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. بنابراین، می‏توان با ارائه مداخلات و آموزش‏های به موقع و مناسب در راستای تقویت مهارت هیجانی-شناختی و کاهش پریشانی روان‏شناختی در زنان دارای تجربه شکست عشقی از پیامدهای افکار خودکشی در این افراد کاست.

    کلید واژگان: راهبردهای شناختی تنظیم هیجان, پریشانی روان شناختی, افکار خودکشی, شکست عشقی}
    Mahnaz Sarband, Behzad Aligohari*

    The present study was conducted to investigate the mediating role of cognitive emotion regulation strategies in the relationship between psychological distress and suicidal thoughts in women who experienced love failure. The descriptive-correlation research method was Path Analysis. The statistical population of the present study consisted of all women who experienced love failure in the city of Tehran in 2023, out of which 250 people were selected through a targeted sampling method through an internet call among social network users. The data were collected by Beck et al.'s suicidal ideation questionnaire (1979, BSSI), Levibond and Levibond's depression, anxiety, and stress scale (1995, DASS), and Gross and John's (2003, CERQ) cognitive emotion regulation questionnaire. was collected The obtained data were analyzed through correlation coefficient test and Path Analysis. The results showed that there is a positive and significant correlation between psychological distress and its components with suicidal ideation (P<0.01). Also, the results indicated the confirmation of the mediating role of cognitive emotion regulation strategies in the relationship between psychological distress and suicidal thoughts in women who experienced love failure (P<0.01). The modified model also had a favorable fit. Therefore, it is possible to reduce the consequences of suicidal thoughts in these people by providing timely and appropriate interventions and training to strengthen emotional-cognitive skills and reduce psychological distress in women who have experienced love failure.

    Keywords: Emotional Regulation Difficulties, Psychological Distress, Suicidal Ideation, Love Breakup}
  • عادله یوسفی سیاهکوچه، محمد نریمانی*، نادر حاجلو

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه بر پریشانی روان شناختی و کیفیت خواب زنان شاغل مبتلاء به سردرد میگرنی انجام شد. روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان شاغل مبتلا به سردرد میگرنی شهر رشت در سال 1402 بود که از بین آنها 60 نفر به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. جهت جمع آوری داده از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI، بویس و همکاران، 1988) استفاده شد. هر دو گروه آزمایش مداخلات پذیرش و تعهد و شفقت به خود ذهن آگاه را هفته ای یکبار به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای به دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین افسردگی، اضطراب و استرس، و کیفیت خواب پس آزمون سه گروه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین بین میانگین پس آزمون گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه تفاوت معناداری در سطح 05/0 مشاهده نشد (05/0<P). بر اساس یافته های این مطالعه بین اثربخشی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شفقت به خود ذهن آگاه تفاوت معناداری وجود نداشت.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درمان شفقت به خود ذهن آگاه, پریشانی روا ن شناختی, کیفیت خواب, سردرد میگرنی}
    Adeleh Yousefi Siakoucheh, Mohammad Narimani*, Nader Hajloo

    The present study aimed to compare the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Mindful Self-Compassion Therapy (MSCT) on psychological distress and sleep quality in employed women suffering from migraine headaches. The present research employed a quasi-experimental design with a pre-test-post-test and control group. The population of the study included all employed women suffering from migraine headaches in Rasht city in the year 2023. Sixty individuals were deliberately chosen from this pool and then randomly allocated into three groups, each consisting of 20 participants: experimental group 1, experimental group 2, and a control group. The Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS-42, Lovibond & Lovibond, 1995) and the Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI, Buysse et al., 1988) were used to collect data. Both experimental groups received interventions of ACT and MSCT once a week for a duration of 8 sessions, each lasting 90 minutes. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance in SPSS24. The results indicated that, after controlling for the pre-test effects, there was a significant difference in the post-test mean scores of depression, anxiety, stress, and sleep quality among the three groups (P<0.01). Additionally, no significant difference was observed in the post-test mean scores between the ACT and MSCT groups at the 0.05 level (P>0.05). Based on the findings of this study, there is no significant difference between the effectiveness of ACT and MSCT.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Mindful Self-Compassion Therapy, Psychological Distress, Sleep Quality, Migraine Headaches}
  • کیانوش بیرانوند، ناصر بهروزی*، منیجه شهنی ییلاق، غلامحسین مکتبی
    زمینه

    مطالعات نشان داده است تجربه هیجانات در محیط های آموزشی بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی تاثیر می گذارد. روش پردازش تجربه ای پایه تحت عنوان فرآیندهای هیجان مدار به فعال سازی و ساماندهی مجدد طرحواره های هیجانی منجر می شود. بررسی ادبیات پژوهشی مرتبط نشان می دهد مطالعات محدودی به بررسی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی دانش آموزان پرداخته اند.

    هدف

    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار بر تنیدگی تحصیلی، سازگاری اجتماعی و پریشانی روانشناختی در دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش حاضر آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر خرم آباد بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، تعداد 60 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایابی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله آموزشی 8 جلسه ای راهبردهای پردازش هیجان مدار (گراس، 2007) قرار گرفتند. در این پژوهش همچنین از پرسشنامه های تنیدگی تحصیلی زاجاکوا و همکاران (2005)، سازگاری اجتماعی سینها و سینگ (1993) و پریشانی روانشناختی کسلر (2003) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS23 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های این پژوهش نشان داد آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار باعث کاهش تنیدگی تحصیلی، افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش پریشانی روانشناختی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه در سطح معناداری 01/0 >P می شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های به دست آمده، این نتیجه حاصل می گردد که آموزش پردازش هیجان مدار می تواند ضمن کاهش تنیدگی تحصیلی و پریشانی روانشناختی، به افزایش میزان سازگاری اجتماعی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسظه نیز کمک کند. بنابراین توجه به آموزش راهبردهای پردازش هیجان مدار می تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی، روانی و اجتماعی دانش آموزان در مدرسه داشته باشد.

    کلید واژگان: راهبردهای پردازش هیجان مدار, تنیدگی تحصیلی, سازگاری اجتماعی, پریشانی روانشناختی}
    Kianoosh Beyranvand, Naser Behroozi*, Manijeh Shehni Yailagh, Gholamhosein Maktabi
    Background

    Studies have shown that the experience of emotions in educational environments affects academic stress, social adjustment and psychological distress. The basic experiential processing method under the title of emotion-oriented processes leads to the activation and reorganization of emotional schemas. The review of related research literature shows that limited studies have investigated the teaching of emotional processing strategies on academic stress, social adjustment and psychological distress of students.

    Aims

    This research was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotional processing strategies training on academic stress, social adjustment and psychological distress in male second year high school students.

    Methods

    The design of the current research was experimental, of pre-test-post-test type with a control group. The statistical population of the research included all male students of the second year of high school in Khorram Abad who were studying in the academic year of 2001-2001. Using multi-stage random sampling method, 60 students were selected and randomly placed in two experimental and control groups. The experimental group underwent an 8-session educational intervention of emotion-oriented processing strategies (Gross, 2007). In this research, the scales of academic stress of Zajakova et al. (2005), Sinha and Singh (1993) social adjustment and Kessler (2003) psychological distress were used and analysis of covariance was used to analyze the data.

    Results

    The findings of the research showed that teaching emotion-oriented processing strategies reduces academic stress, increases social adaptation, and reduces psychological distress in second year high school male students at a significance level of p< 0.01.

    Conclusion

    According to the findings, it is concluded that emotion-oriented processing training can help reduce academic stress and psychological distress, and increase the level of social adjustment of second year male students. Therefore, paying attention to teaching emotion-oriented processing strategies can play an important role in improving the academic, psychological and social status of students in school.

    Keywords: Emotional Processing Strategies, Academic Stress, Social Adjustment, Psychological Distress}
  • مهدی شمالی احمدآبادی، عاطفه برخورداری احمدآبادی*

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای فرسودگی والدینی در رابطه بین پریشانی روانی و بدرفتاری با فرزندان در پاندمی کووید-19 انجام شد. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه مادران دانش آموزان دوره متوسطه شهر اردکان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. 248 نفر با روش دردسترس انتخاب و به پرسشنامه های استاندارد کودک آزاری (CAQ) حسینخانی و همکاران، (1392)، پریشانی روانی (DTQ) کسلر و همکاران (2002) و فرسودگی والدینی (PBQ) بریاندا و همکاران (2018) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد بین پریشانی روانی و فرسودگی والدینی با بدرفتاری با فرزندان رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد فرسودگی والدینی بر بدرفتاری با فرزندان و پریشانی روانی بر فرسودگی والدینی اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0>P). همچنین پریشانی روانشناختی از طریق فرسودگی والدینی اثر غیر مستقیم معنی داری بر بدرفتاری با فرزندان داشت (05/0>P). بنابراین مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بوده و پریشانی روانشناختی به واسطه فرسودگی والدینی با بدرفتاری با فرزندان در پاندمی کووید-19ارتباط دارد و می توان از این یافته ها در برنامه های آموزشی و مداخلات مرتبط با خانواده ها در شرایط همه گیری استفاده نمود.

    کلید واژگان: پریشانی روانی, فرسودگی والدینی, بدرفتاری با فرزندان, پاندمی کووید-19}
    Mehdi Shomali Ahmadabadi, Atefe Barkhordari Ahmadabadi*

    The present study was conducted to investigate the mediating role of parental burnout in the relationship between mental distress and child abuse in the covid-19 pandemic. The statistical population of the research included all mothers of secondary school students in Ardakan city in the academic year 1400-1401. 248 people were selected with convenience sampling and answered the standard child abuse questionnaires (CAQ) Hosseinkhani et al., (2012), psychological distress (DTQ) Kessler et al. Structural equation modeling was used for data analysis. The results showed that there is a significant positive relationship between mental distress and parental burnout with child abuse (P<0.05). Also, the results showed that parental burnout has a direct and significant effect on child abuse and mental distress on parental burnout (P<0.05). Also, psychological distress through parental burnout had an important indirect impact on child abuse (P<0.05). Therefore, the research model has a good fit, and psychological distress due to parental burnout is related to misbehaving children during the COVID-19 pandemic, and these findings can be used in educational programs and interventions related to families in epidemic conditions.

    Keywords: Psychological Distress, Parental Burnout, Child Abuse, Covid-19 Pandemic}
  • سارا هاشمی*، ریحانه قلیزاده
    درد مزمن از بیماری های مزمن با سرعت گسترش بالا در جهان است. می تواند علت یا معلول طیف گسترده ای از علایم روانشناختی بیماران باشد. هدف این پژوهش پیش بینی ناتوانی کارکردی براساس سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پریشانی روانشناختی، سازگاری هیجانی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای در بیماران دچار درد مزمن است.پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی است، جامعه آماری آن شامل کلیه بیمارانی است که با تشخیص درد مزمن به مرکز روماتیسم ایران و بیمارستان فرهیختگان در نیمه اول سال 1401 مراجعه کردند. روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج 130 نفر انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های خود ناتوان سازی جونز و رودوالت، سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت والکر و همکاران، پریشانی روا نشناختی کسلر و همکاران، سازگاری هیجانی رابیو و همکاران، پذیرش و عمل باند و همکاران استفاده شده است. داده های جمع آوری شده در سطوح توصیفی و استنباطی و مدل پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل مسیر ارزیابی شد.رابطه معنی داری بین تمامی متغیرهای پیش بین و اجتناب تجربه ای با متغیر ناتوانی کارکردی برقرار است (0/05>p). همبستگی معنی داری بین متغیرهای مستقل پریشانی روان شناختی و سازگاری هیجانی با متغیر میانجی اجتناب تجربه ای مشاهده شد (0/05>p)، نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سازگاری هیجانی و ناتوانی کارکردی تایید شد (0/05>p). نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و پریشانی روانشناختی با ناتوانی کارکردی تایید نشد (0/05<p). یافته های پژوهش همسو با مدل های پژوهش است. بر اساس یافته های به دست آمده می توان بیان کرد، ناتوانی کارکردی در طی زندگی با درد در بیماران ایجاد می گردد و به وسیله سایر متغیرهای روانشناختی مذکور می‎ توان بر شدت ناتوانی تاثیر گذاشت.
    کلید واژگان: اجتناب تجربه ای, پریشانی روانشناختی, سازگاری هیجانی, سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت, ناتوانی کارکردی}
    Sara Hashemi *, Reyhaneh Gholizadeh
    Chronic pain is a rapidly growing chronic condition worldwide which can be the cause or effect of a wide range of psychological symptoms of patients. The aim of this research is to predict functional disability based on health-promoting lifestyle, psychological distress, and emotional adjustment with the mediating role of experiential avoidance in patients with chronic pain. The present research is of descriptive-correlational type. The statistical population consists of all patients referring to Iran’s Rheumatology Center and Farhikhtegan Hospital in April-September 2022 with the diagnosis of chronic pain. Sampling method was purposive, whereby considering the inclusion and exclusion criteria, 130 subjects were chosen. For data collection, Jones & Rudwalt self-handicapping, Walker’s et al. health-promoting lifestyle, Kessler et al. psychological distress, Rubio et al. emotional adjustment, Bond et al. acceptance and action scales have been used. The collected data were analyzed at descriptive and inferential levels, with the research model evaluated using path analysis technique. A significant relationship was found between all predictor variables, as well as experiential avoidance and functional disability (P<0.05). A significant correlation was also found between the independent variables of psychological distress, emotional adjustment and experiential avoidance as intervening variable (P<0.05). The mediating role of experiential avoidance in the relationship between emotional adjustment and functional disability was confirmed (P<0.05).  No significant association was observed between health-promoting lifestyle, psychological distress and experiential avoidance (P>0.05). The research findings have been in line with the research models. Based on the obtained results, it can be stated that functional disability along the life span occurs with pain in patients, and the intensity of disability can be affected by other mentioned psychological variables.
    Keywords: Chronic Pain, Emotional Adjustment, Experiential Avoidance, Functional Disability, Health-Promoting Lifestyle, Psychological Distress}
  • سمانه اکبری بیژنی، محمدهادی صافی*، یاسر رضاپورمیرصالح

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته پریشانی روان شناختی در مبتلایان به کرونا انجام گرفت. جامعه ی آماری این پژوهش همه افراد مبتلا به کرونا استان اصفهان بودند که 14 نفر از آنان با بهره گیری از پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر و به صورت هدفمند که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند، انتخاب شدند. جمع آوری داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته صورت پذیرفت و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش کلایزی انجام پذیرفت که منجر به استخراج 3 مضمون اصلی «بهم ریختگی توان کاه»، «خطرزاهای روزافزون» و «غوغاهای درونی» و 15 مضمون فرعی شد. نتایج این پژوهش مشخص نمود که افراد مبتلا به کرونا نه تنها از نظر فردی، تجارب مرتبط با پریشانی روانشناختی را ادراک می نمایند بلکه از نظر خانوادگی و اجتماعی نیز درگیر شرایط ناخوشایندی می باشند که پریشانی روانشناختی را در آنها تشدید می نماید

    کلید واژگان: تجربه زیسته, پریشانی روان شناختی, مبتلایان به کرونا}
    Samaneh Akbari Bijani, Mohammad Hadi Safi*, Yasir Rezapour Mirsaleh

    The current study was conducted with the aim of investigating the lived experience of psychological distress in people with Corona. The statistical population of this research was all people infected with corona in Isfahan province, 14 of whom were selected using Kessler's Psychological Distress Questionnaire and in a purposeful way, who had the criteria to enter the research. The research data was collected using in-depth semi-structured interviews and the sampling continued until data saturation. The analysis of the research data was carried out using the Claysey method, which led to the extraction of 3 main themes of "disorder of straw power", "increasing dangers" and "internal commotion" and 15 sub-themes. The results of this research revealed that people with corona not only perceive experiences related to psychological distress from an individual point of view, but also from a family and social point of view, they are involved in unpleasant situations that aggravate psychological distress in them.

    Keywords: Experience, Psychological Distress, Corona Patients}
  • بهاره میراحمدی*، مسعود غلامعلی لواسانی، احمد علیپور، غلامعلی افروز
    مقدمه
    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه خانواده محور بر پریشانی روانشناختی و تبعیت از درمان در افراد مبتلا به دیابت و فشارخون بود.
    روش
    پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. 40 فرد مبتلا به دیابت و فشارخون برای ورود به مطالعه انتخاب شدند. سپس نمونه انتخابی با همتاسازی به لحاظ سن و سابقه ابتلا به دیابت، به طور تصادفی به دو گروه 20 نفره گمارش شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و پرسشنامه تبعیت از دستورات درمانی مدانلو بود.
    یافته ها
    مقایسه میانگین ها حاکی از اثربخشی گروه برنامه خانواده محور در برابر گروه کنترل بود. بین نمرات اضطراب در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با لحاظ کردن گروه های مختلف آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. در متغیر افسردگی اثر اصلی گروه (423/0=Ƞ2 ، 05/0p< ، 846/27F=) معنادار می باشد. نتایج نشان می دهد اثر اصلی زمان (781/0=Ƞ2 ، 05/0p< ، 824/135F=) معنادار است. در متغیر استرس اثر اصلی گروه (634/0=Ƞ2 ، 05/0p< ، 767/65F=) معنادار می باشد. در متغیر تبعیت از درمان اثر اصلی گروه (80/0=Ƞ2، 05/0p<، 726/172F=) معنادار می باشد.یعنی بدون درنظر گرفتن گروه آزمایش و کنترل تغیرات میانگین نمرات از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و پی گیری معنی دار می باشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه خانواده محور در بهبود تبعیت از درمان و پریشانی روانشناختی در کارکنان مبتلا به دیابت و فشارخون موثر است. توانمندسازی خانواده ارائه و آموزش سبک زندگی ارتقادهنده سلامت به خانواده افراد با اختلال های مزمن بوده، که به خانواده ها کمک می کند تا با مشکلات خانوادگی مرتبط با اختلال مزمن مقابله کنند و نقاط قوت خانواده را در تلاش برای ارتقای ایمنی، رفاه و سازگاری فرد مبتلا تقویت نمایند.
    کلید واژگان: برنامه خانواده محور, پریشانی روانشناختی, تبعیت از درمان, دیابت, فشارخون}
    Bahareh Mirahmadi *, Massoud Lavasani, Ahmed Alipour, Gholam Ali Afrooz
    Objective
    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of the family-oriented program on psychological distress and adherence to treatment in people with diabetes and hypertension.
    Method
    The present study was a semi-experimental with pre-test-post-test design with a control group and a three-month follow-up. 40 people with diabetes and hypertension were selected to enter the study. Then, 40 volunteers participating in the research and eligible to enter the research were randomly assigned to two groups of 20 people by matching them in terms of age and history of diabetes. The data collection tool included demographic information questionnaire, depression, anxiety and stress scale and Madanlo's questionnaire of adherence to treatment orders.
    Results
    The comparison of means indicates the effectiveness of the family-based program against the control group. Considering the different experimental and control groups, there is a significant difference between the anxiety scores in the pre-test, post-test, and follow-up stages. For the depression variable, the main effect of the group is substantial (Ƞ2=0.423 Ƞ^2=0.423 Ƞ2=0.423, p<0.05 p<0.05 p<0.05, F=27.846 F=27.846 F=27.846), indicating a significant overall difference in mean depression scores between the two groups. The results show that the main effect of time is substantial (Ƞ2=0.781 Ƞ^2=0.781 Ƞ2=0.781, p<0.05 p<0.05 p<0.05, F=135.824 F=135.824 F=135.824). For the stress variable, the main effect of the group is significant (Ƞ2=0.634 Ƞ^2=0.634 Ƞ2=0.634, p<0.05 p<0.05 p<0.05, F=65.767 F=65.767 F=65.767), indicating a significant overall difference in mean stress scores between the two groups. For the treatment adherence variable, the main effect of the group is substantial (Ƞ2=0.80 Ƞ^2=0.80 Ƞ2=0.80, p<0.05 p<0.05 p<0.05, F=172.726 F=172.726 F=172.726). The main effect of time is significant (Ƞ2=0.985 Ƞ^2=0.985 Ƞ2=0.985, p<0.05 p<0.05 p<0.05, F=2516.562 F=2516.562 F=2516.562), meaning that the changes in mean scores from the pre-test to the post-test and follow-up stages are significant regardless of the experimental and control groups.
    Conclusion
    The results of this research showed that the family-based program is efficacious in improving treatment adherence and psychological distress in employees with diabetes and hypertension. Family empowerment involves providing and teaching a health-promoting lifestyle to families of individuals with chronic disorders, helping families cope with familial problems related to chronic disorders, and strengthening family strengths to improve the safety, well-being, and adaptation of the affected individual. Family empowerment in self-management and self-care for chronic disorders is an intervention that focuses on strengthening the core values of caregivers (families). Family empowerment can also increase positive control of mind and body, preventive care, and constructive relationships with the environment, enhance positive emotions, and improve the family's ability to manage the disorder independently. The more individuals control and master their living environment, particularly stressful life conditions, the greater their sense of inner satisfaction, self-efficacy, and self-belief, leading to better psychological well-being. Conversely, individuals suffering from stress-induced hypertension often lack cognitive and behavioral skills to control stressful environmental events, generally doubting their abilities and constantly worrying about negative evaluations from others regarding themselves and their behaviors.
    Keywords: Family-Centered Program, Psychological Distress, Adherence To Treatment, Diabetes, Hypertension}
  • مریم عباسیان حدادان*
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی طرح واره درمانی بر پریشانی روانی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شهر تهران در سال 1402 انجام شد.

    مواد و روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران تشکیل دادند که از بین آنها، 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش با استفاده از طرح واره درمانی، 12 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه شخصیت مرزی (کلاریج و بروکز، 1984)، پریشانی روانی (کسلر، 2002) و تنظیم هیجانی (گارنفسکی و کرایج، 2006) بودند.

    یافته ها

    تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت. نتایج نشان داد آموزش طرح واره درمانی بر مولفه های پریشانی روانی (اضطراب، افسردگی و تنیدگی) افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تاثیر دارد. همچنین نتایج نشان داد که طرحواره درمانی باعث کاهش تنظیم هیجانی منفی و افزایش تنظیم هیجانی مثبت در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شد.

    نتیجه گیری

    منطبق با یافته های پژوهش حاضر می توان طرحواره درمانی را به عنوان یک روش کارآ جهت بهبود پریشانی روانی و تنظیم هیجانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی پیشنهاد داد.

    کلید واژگان: پریشانی روانی, تنظیم هیجانی, طرحواره درمانی, اختلال شخصیت مرزی}
    Maryam Abbasian Hadadan *
    Background and Objective

    The present study aimed to investigate the effectiveness of schema therapy on psychological distress and emotional regulation in individuals with borderline personality disorder in Tehran in 2023.

    Methods and Materials: 

    The research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population consisted of all individuals with borderline personality disorder who referred to counseling centers in Tehran. From this population, 30 individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned to the experimental group (15 individuals) and the control group (15 individuals). The experimental group received schema therapy training in 12 sessions of 60 minutes each, while the control group remained on a waiting list. The instruments used in the present study included the Borderline Personality Questionnaire (Claridge & Broks, 1984), Psychological Distress Scale (Kessler, 2002), and Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski & Kraaij, 2006). Data analysis was conducted in two sections: descriptive and inferential (covariance analysis).

    Findings

    The results showed that schema therapy training impacted the psychological distress components (anxiety, depression, and stress) in individuals with borderline personality disorder. Furthermore, the results indicated that schema therapy reduced negative emotion regulation and increased positive emotion regulation in individuals with borderline personality disorder.

    Conclusion

    Based on the findings of the present study, schema therapy can be suggested as an effective method to improve psychological distress and emotional regulation in individuals with borderline personality disorder.

    Keywords: Psychological Distress, Emotion Regulation, Schema Therapy, Borderline Personality Disorder}
  • فریبرز صدیقی ارفعی*، نجمه اسکندری، خدیجه شیروانی

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودشفقت ورزی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی در دانش آموزان دختر بود. روش تحقیق توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر 20-15 ساله شهرستان کاشان در سال تحصیلی1403-1402بود که از میان آنها تعداد 220 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مقیاس پریشانی روان شناختی (DASS-21، لاویبوند و لاویبوند، 1995)، پرسشنامه خودشفقت ورزی (SCQ، نف، 2003)، پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL-BREF، سازمان جهانی بهداشت، 1996) و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه (YSQ-SF، یانگ، 1999) استفاده شد. داده ها به وسیله تحلیل معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمام طرحواره ها بر کیفیت زندگی و خودشفقت ورزی به صورت منفی و معنا دار و بر پریشانی روان شناختی به صورت مثبت و معناداری اثر مستقیم دارند (05/0>p). همچنین، خودشفقت ورزی به صورت مثبت و معنادار بر کیفیت زندگی و به صورت منفی و معنادار بر پریشانی روان شناختی اثر مستقیم دارد و تمام حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه، به طور غیرمستقیم، می توانند بر کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی تاثیر بگذارند (05/0>p). مدل از برازش مطلوب برخوردار بود. می توان نتیجه گرفت که خودشفقت ورزی میان حوزه های طرحواره ای با کیفیت زندگی و پریشانی روان شناختی دانش آموزان دختر نقش میانجی گری ایفا می کند .

    کلید واژگان: پریشانی روان شناختی, خودشفقت ورزی, طرحواره های ناسازگار اولیه, کیفیت زندگی}
    Fariborz Sedighi Arfaee*, Najmeh Eskandari, Khadijeh Shirvani

    The present study aimed to investigate the Mediating role of Self-Compassion in the relationship between early maladaptive schemas with quality of life, and psychological distress in female students. The research method in this study was descriptive and correlational of structural equations. The statistical population of this research consisted of all female students aged 15 to 20 years old in Kashan in the academic year (1402-1403). 220 female students were selected by the Convenience sampling method. Data were gathered by using the psychological distress Scale (DASS-21, Lovibond & Lovibond, 1995), the self-compassion Questionnaire (SCQ, Neff, 2003), the quality of Life Questionnaire (WHOQOL-BREF, World Health Organization, 1996), and the early maladaptive schemas Questionnaire Short form (YSQ-SF, Young, 1999). Data were analyzed through structural equation analysis using the partial least Square method. The results indicated that all schematic domains have a negative and significant direct effect on quality of life and self-compassion, while they have a positive and significant direct effect on psychological distress (P<0.05). Also, self-compassion directly impacts quality of life positively and importantly and on psychological distress in a negative and significant way, and all five domains can indirectly affect quality of life and psychological distress (P<0.05). The model had a good fit. It can be concluded that self-compassion can play a mediating role in the relationship between schematic domains with quality of life, and psychological distress.

    Keywords: Psychological Distress, Self-Compassion, Early Maladaptive Schemas, Quality Of Life}
  • سمانه آجورلو، رضا پورحسین*، زهرا نقش

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روش مرور خویشتن بر پریشانی روان شناختی، سرمایه روانشناختی و بهزیستی روانشناختی در دختران نوجوان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه مورد مطالعه، شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم در نیمسال اول تحصیلی 1402-1401 در شهر کرج بوده که با روش نمونه گیری هدفمند و براساس ملاک ورود 22 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 11 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. در این پژوهش از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (21-DASS، لایبوند و لایبوند، 1995)، پرسشنامه بهزیستی روان شناختی(RSPWB، ریف، 2002) و پرسشنامه سرمایه روان شناختی(PCQ، لوتانز و همکاران، 2007 (استفاده شد. مداخله مرور خویشتن، در چهار جلسه و به طور میانگین در 45 دقیقه به صورت انفرادی و دو بار در هفته برگزار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون پریشانی روان شناختی، سرمایه روان شناختی و بهزیستی روان شناختی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P˂)، بنابراین روش مرور خویشتن، می تواند به عنوان یک مداخله موثر در کاهش پریشانی روانشناختی، افزایش سرمایه روان شناختی و بهزیستی روان شناختی در نوجوانان دختر درنظر گرفته شود.

    کلید واژگان: روش مرور خویشتن, بهزیستی روان شناختی, پریشانی روان شناختی, سرمایه روان شناختی, دختران نوجوان}
    Samane Ajorloo, Reza Pourhosein*, Zahra Naghsh

    The present study aimed to determine the effectiveness of the self-review method on psychological distress, psychological capital, and psychological well-being in adolescent girls. The research design employed was a quasi-experimental design with a pre-test/post-test and a control group. The study sample consisted of female high school students in the first semester of 2022-2023 in Karaj city. A purposive sampling method was used, and based on the criteria, 22 participants were selected and randomly assigned to two groups of 11, the experimental and control groups. In this study, the Depression, Anxiety, and Stress Scale (DASS-21, Lovibond & Lovibond, 1995), the Ryff's Psychological Well-Being Scale (RSPWB, Ryff, 2002), and the Psychological Capital Questionnaire (PCQ, Luthans et al., 2007) were employed. The self-review intervention was conducted individually in four sessions, with an average duration of 45 minutes, and held twice a week. The data were analyzed using multivariate analysis of covariance. The results showed a significant difference in the mean scores of post-test psychological distress, psychological capital, and psychological well-being between the experimental and control groups while controlling for the pre-test effect (p < 0.01). Therefore, the self-review method can be considered an effective intervention in reducing psychological distress and increasing psychological capital and psychological well-being in adolescent girls.

    Keywords: Self-Review Method, Psychological Well-Being, Psychological Distress, Psychological Capital, Adolescent Girls}
  • سمیه صباغی رنانی *

    دوره نوجوانی از حساس ترین و سرنوشت سازترین مراحل زندگی فرد و دوره ی گذر از کودکی به بلوغ وبزرگسالی است. نوجوانی دوره ای سرشار از تغییرات و چالش ها است، که با آگاهی افراد در این دوره می توان زمینه پیشرفت را ایجاد کرد و چالش ها را به فرصت بهینه برای پیشرفت تبدیل کرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش احساس تنهایی و درماندگی روان شناختی در پیش بینی رفتارهای آسیب به خود در دختران نوجوان فراری بود. این پژوهش به لحاظ روش توصیفی و از نوع همبستگی بود.جامعه آماری پژوهش دختران مراجعه کننده به اورژانس اجتماعی شهر اصفهان در نیمه نخست سال 1402بودندو تعداد95نفر به روش نمونه گیری هدفمندانتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه آسیب به خود (سانسون، و یدرمن و سانسو، 1998)، پرسشنامه احساس تنهایی اجتماعی عاطفی بزرگسالان (دیتوماسو، برانن و بست ،2004)که شامل 3زیر مقیاس (تنهایی خانوادگی،تنهایی رمانتیک ،تنهایی اجتماعی)،پرسشنامه درماندگی روانشناختی(لاویباند و لاویباند، 1995) که شامل 3زیر مقیاس (اضطراب ،افسردگی ،استرس) بود.

    یافته ها

    به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. در این مطالعه میانگین سن شرکت کنند گان 95/15 و انحراف معیار 4/1 بود .یافته ها نشان دادکه احساس تنهایی و درماندگی روانشناختی با رفتارهای آسیب به خود رابطه مثبت و معنادار دارد(.(P<0/05 نتایج نشان داد که اختلالاتی روانی از جمله اضطراب ،افسردگی و استرس که در حال حاضر بسیار شایع شده است در نوجوان باعث رفتارهای خودجرحی و آسیب به خود شود از طرفی احساس تنهایی و مخصوصا تنهایی خانوادگی و اجتماعی می تواند باعث اقدام به رفتارهای خود آسیب رسان در نوجوانان باشد به طوری که نوجوانان پس از خودجرحی احساس آرامش می کنند .

    کلید واژگان: رفتارهای آسیب به خود, فرار, درماندگی روان شناختی, احساس تنهایی}
    Somayeh Sabaghi Renani

    The purpose of this study was to investigate the role of loneliness and psychological distress in predicting self-harm behaviors in adolescent girls with a history of running away from home. This research was a descriptive and correlational type of research. The statistical population of the current research was girls who referred to the social emergency of Isfahan city in the first half of 2023, and 92 people were selected by purposive sampling. The research tools include the self-harm questionnaire (Sanson, Yederman and Sanso, 1998), the emotional social loneliness questionnaire for adults (DiTomaso, Brannen and Best, 2004) which includes 3 subscales (family loneliness, romantic loneliness, social loneliness), psychological distress questionnaire. Psychological (Laviband and Laviband, 1995) which included 3 subscales (anxiety, depression, stress). In order to analyze the data, Pearson's correlation test and simultaneous regression were used. In this study, the average age of the participants was 15.95 and the standard deviation was 1.4. The findings showed that the feeling of loneliness and psychological distress has a positive and significant relationship with self-harm behaviors (P<0.05). The results showed that Mental disorders such as anxiety, depression, and stress, which are now very common, cause self-harm and self-harm behaviors in teenagers, and on the other hand, feelings of loneliness, especially family and social loneliness, can lead to self-harming behaviors in teenagers. So that teenagers feel calm after self-injury.

    Keywords: Psychological Distress, Runaway Girls, Self-Harm Behaviors, Loneliness}
  • سمانه اعظمی، فاطمه زرگر*، حمید صانعی، نصرالله ایران پناه
    زمینه

    بیماری های مزمن مانند بیماری های قلیی عروقی علاوه بر علائم جسمانی، تغییرات روانشناختی را نیز در بیماران به وجود می آورند، که می تواند آسیب های ناشی از این بیماری را برای افراد و جامعه افزایش دهد. ازاین رو ضرورت پژوهش در مورد بررسی عوامل روانشناختی این بیماران در جهت افزایش سلامت روان آن ها ضروری است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب انجام شد.

    روش

    روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که در سال 1401 به بیمارستان شهید چمران اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 218 نفر از بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورودی پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های تبعیت از درمان بیماری های مزمن (سیدفاطمی و همکاران، 1397)، پریشانی روانشناختی (لاویبند، 1995)، خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی (استکا و همکاران، 2015) و نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از استنباط های مقایسه دو یا چندگانه و رابطه ای در تحلیل داده ها و نرم افزار SPSS.22 و Amos.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاضر نشان داد، مدل علی تبعیت از درمان بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در بیماران مبتلا به عروق کرونری قلب برازش خوبی دارد (P>0.05).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش می تواند به بیماران مبتلا به عروق کرونری کمک کند تا با استفاده از مدیریت پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی به راهکارهای موثری برای مقابله با بیماری و رسیدن به یک پیامد پزشکی و روانشناختی مفید دست یابند.

    کلید واژگان: تبعیت از درمان, پریشانی روانشناختی, خودکارآمدی, راهبردهای تنظیم هیجان, بیماران عروق کرونری قلب}
    Samaneh Azami, Fatemeh Zargar*, Hamid Sanei, Nasrollah Iranpanah
    Background

    Chronic diseases such as heart patients cause psychological changes in patients in addition to physical symptoms, which can increase the damage caused by this disease for individuals and society. Therefore, the necessity of research in the field of examining the psychological factors of these patients in order to increase their mental health is significant.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of determining the mediating role of psychological distress and self-efficacy in explaining the causal relationships between emotion regulation strategies and adherence to treatment in coronary heart disease patients.

    Methods

    The present research method was descriptive and correlation and structural equations type.
    The statistical population of the study included all patients with coronary artery disease who had referred to Shahid Chamran Hospital in Isfahan in 2022. The statistical sample included 218 patients with coronary artery disease who were selected by purposeful sampling based on the research entry criteria. The tools used in the present research include questionnaires of adherence to the treatment of chronic diseases (Syd Fatemi et al., 2018), perceived social support (Zimmat et al., 1998), psychological distress (Lovibond & Lovibond, 1995), self-efficacy in cardiovascular disease management (Staka et al., 2015) and the Cognitive Emotion Regulation (Garnefski et al., 2006).
    Data analysis was analyzed using two or multiple comparison and relational inferences in data analysis and SPSS.22 and Amos.22 software.

    Results

    The findings of the present study showed that the causal model of treatment adherence based on emotion regulation strategies with the mediating role of psychological distress and self-efficacy in patients with coronary heart disease has a good fit (P>0.05).

    Conclusion

    The results of this research can help patients with coronary artery disease to achieve effective strategies to deal with the disease and achieve a useful medical and psychological outcome by using psychological distress management and cardiovascular disease management self-efficacy

    Keywords: adherence to treatment, psychological distress, self-efficacy, Emotion regulation strategies, patients with coronary heart disease}
  • Shirin Khodamoradi, Saeedeh Sadat Hosseini *, Hassan Amiri
    Objective

    One of the approaches that can lead to changes in reducing psychological distress, negative automatic thoughts, and cognitive fusion among students preparing for university entrance exam is stress inoculation management. Therefore, the purpose of this study is to investigate the effect of stress inoculation management training on negative automatic thoughts, psychological distress, and cognitive fusion among students preparing for university entrance exam.

    Methods and Materials:

     This research is an applied study in nature and quasi-experimental in implementation, using a pre-test and post-test design with a control group. The population consisted of all female students preparing for university entrance exam in Kermanshah in the year 2023. From this population, 60 participants were selected using a convenience sampling method into two experimental groups and one control group. The research tools included the Kessler Psychological Distress Scale (Kessler et al., 2003), the Negative Automatic Thoughts Questionnaire (Kendall & Hollon, 1980), and the Cognitive Fusion Questionnaire (Rachman & Shafran, 1996). Data analysis was performed using multivariate covariance analysis.

    Findings

    The results indicated that the stress inoculation management intervention had a significant effect on the psychological distress of the students preparing for university entrance exam in the post-test phase (p<0.01). The intervention also significantly impacted negative automatic thoughts (p<0.01) and cognitive fusion (p<0.01) in the post-test evaluations.

    Conclusion

    Stress inoculation management training is effective in impacting negative automatic thoughts, psychological distress, and cognitive fusion among students preparing for university entrance exam.

    Keywords: Stress Inoculation Management Training, Negative Automatic Thoughts, Psychological Distress, Cognitive Fusion, Students Preparing for University Entrance Exam}
  • محمدرضا تمنایی فر*، زهرا سلیمانیان

    هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تاب آوری و خودکارآمدی در رابطه بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با پریشانی روان‏ شناختی در زنان مبتلا به سرطان پستان بود. مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان با پرونده فعال در بخش انکولوژی بیمارستان امام خمینی (ره) و امام حسین (ع) شهر تهران در سال 1402 بودند. روش نمونه گیری در دسترس و حجم نمونه 250 نفر بود. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لوی باند و لوی باند، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران بود. داده ها با استفاده از ماتریس همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به طور مستقیم با پریشانی روان‏شناختی رابطه معنادار دارد. همین طور راهبردهای تنظیم شناختی هیجان به طور غیرمستقیم و از طریق سهم میانجی تاب آوری و خودکارآمدی با پریشانی روان‏شناختی رابطه معنادار داشت. به نظر می رسد که تنظیم شناختی هیجان به طورمستقیم و غیرمستقیم با میانجیگری نقش تاب آوری و خودکارآمدی، پریشانی روان‏ شناختی را پیش بینی می کند. این مطالعه ضرورت افزایش مهارت های تنظیم هیجان، تاب آوری و خودکارآمدی را برای زنان مبتلا به سرطان پستان نشان داد.

    کلید واژگان: پریشانی روان‏شناختی, تاب آوری, خودکارآمدی, راهبردهای تنظیم شناختی هیجان, سرطان پستان}
    Mohammadreza Tamannaeifar *, Zahra Suleimanian

    The purpose of the present study was to investigate mediating role of resilience and self-efficacy in relationship between cognitive emotion regulation strategies and psychological distress in women with breast cancer. The research method was descriptive-correlation. The statistical population was all women with breast cancer in oncology department of Imam Khomeini and Imam Hossein Hospitals in Tehran, Iran in year 2023. The sampling method was convenience and the sample size was 250 people. Data collection tools included the depression anxiety stress scale of Lovibond and Lovibond, cognitive emotion regulation questionnaire of Garnefski and et al., resilience scale of Connor and Davidson and general of self-efficacy scale of Sherer and et al. The data were analyzed using correlation matrix and structural equation modeling. The main findings indicated that cognitive emotion regulation had directly significant relation with psychological distress. Cognitive emotion regulation indirectly had a significant relationship through the mediating role of resilience and self-efficacy with psychological distress. It seems that cognitive emotion regulation directly and indirectly by mediating the role of resilience and self-efficacy predicted psychological distress. This study indicated the necessity of increasing cognitive emotion regulation, resilience and self-efficacy for psychological distress.

    Keywords: Breast Cancer, Cognitive Emotion Regulation, Psychological Distress, Resilience, Self-Efficacy}
  • سجاد صداقتی راد، یاسر رضاپور میرصالح*، زهرا جهانبحشی
    مقدمه

    افزایش قابل توجه میزان طلاق، پژوهشگران را برآن داشته تا برای پیدا کردن عوامل تاثیرگذار و راه حل های مناسب جهت مقابله با این آشفتگی ها و پریشانی های ناشی از آن اقدام کنند. کاهش پریشانی روانشناختی زوجین هم به بهبود روابط آن ها و هم به استحکام بنیان خانواده و به طبع آن سلامت جامعه منجر خواهد شد. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی نیاز به تعلق در ارتباط بین کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق انجام شد.

    روش شناسی: 

    پژوهش حاضر، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن کلیه متقاضیان طلاق در نیم سال اول (بهار و تابستان) 1402 شهرستان مشهد تشکیل می دادند که برای طی کردن مراحل طلاق به مراکز مشاوره مورد تایید دادگستری مراجعه کرده بودند. از بین جامعه، 300 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مقیاس خانواده اصلی، پرسشنامه پریشانی روانشناختی کسلر و مقیاس نیاز به تعلق بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق با یکدیگر رابطه مثبت دارند. همچنین نیاز به تعلق در ارتباط بین کیفیت خانواده مبدا و پریشانی روانشناختی زنان و مردان در آستانه طلاق، نقش میانجی دارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که جهت کاهش پریشانی روانشناختی زوجین در آستانه طلاق، می توان از مداخلات مبتنی بر دلبستگی و تغییر نگرش افراد نسبت به روابط خانواده مبدا خویش و تخلیه هیجانی نسبت به آن ها استفاده کرد.

    کلید واژگان: نیاز به تعلق, کیفیت خانواده مبدا, پریشانی روانشناختی, طلاق}
    Sajad Sedaghati Rad, Yasser Rezapour Mirsaleh *, Zahra Jahanbakhshi
    Introduction

    The significant increase in marital divorce has prompted researchers to find effective factors to deal with these disturbances and the resulting distress. Reducing the psychological distress in couples will lead to improvement of their relationships and the strength of the family foundation and thus the health of the society. This study aimed to investigate the mediating role of the need for belonging in the relationship between the quality of the family of origin and the psychological distress of women and men on the verge of divorce.

    Methods

    The present study was a correlational study and the statistical population was all divorce applicants in Mashhad city, who referred to counseling centers approved by the judiciary. A total of 300 participants selected via available sampling method. The data collected using the Family of origin scale, Psychological Distress Questionnaire, and the Need for Belonging Scale and analyzed using Pearson correlation and structural equation.

    Results

    The findings showed that the quality of the family of origin and the psychological distress of women and men on the verge of divorce have a positive relationship with each other. Also, the need to belong plays a mediating role in the relationship between the quality of the family of origin and the psychological distress.

    Conclusion

    Regarding the results, in order to reduce the psychological distress of couples on the verge of divorce, it is suggested to carry out interventions based on attachment and changing people's attitudes towards their family of origin and emotional discharge towards them.

    Keywords: Need To Belong, Quality Of The Family Of Origin, Psychological Distress, Divorce}
  • ریحانه فهامی*، هادی محمدی

    هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش شفقت درمانی بر انگیزه تحصیلی و پریشانی روانی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهرستان نطنز در سال تحصیلی 1402-1401 بود که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. گروه آزمایش، مداخله آموزشی شفقت درمانی را در 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار دریافت کرد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های انگیزش تحصیلی (AMQ) والرند و همکاران (1992) و پرسشنامه استرس نوجوان (ASQ) بیرن و همکاران (2007) بود. داده های گردآوری شده در پژوهش حاضر به روش تحلیل کواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انگیزه تحصیلی و پریشانی روانی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود داشت. یافته ها بیانگر این مطلب است که شفقت درمانی می تواند باعث افزایش انگیزش تحصیلی و کاهش پریشانی روانی در دانش آموزان پسر شود.

    کلید واژگان: انگیزه تحصیلی, پریشانی روانشناختی, دانش آموز, شفقت درمانی}
    Reyhane Fahami*, Hadi Mohammadi

    The purpose of this research was to determine the effectiveness of compassion therapy training on academic motivation and psychological distress of students. The research method was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of the research included all the male students in the second year of high school in Natanz city in the academic year of 1401-1402, 30 people were selected by the available sampling method and randomly placed in two experimental and control groups. The experimental group received the educational intervention of compassion therapy in 8 sessions of 90 minutes and once a week. Data collection tools included the Academic Motivation Questionnaire (AMQ) by Wallerand & et al (1992) and the Adolescent Stress Questionnaire (ASQ) by Byrne & et al (2007). The data collected in the present study were analyzed by multivariate covariance analysis. The findings showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference at the 0.01 level between the average of the post-test academic motivation and psychological distress in the two experimental and control groups. The findings indicate that compassion therapy can increase academic motivation and reduce psychological distress in male students.

    Keywords: Academic Motivation, Psychological Distress, Student, Compassion Therapy}
  • Saeeda. Babapouraghdam, Jalil. Babapour Khairuddin *, Marziyeh. Alivandi Vafa
    Objective

    The objective of this research was to develop a causal model of perception of the COVID-19 pandemic based on psychological distress, emotional processing, and self-control, with the mediation of psychological well-being in young adults.

    Methods and Materials: 

    This study is applied in terms of its purpose, descriptive-correlational in terms of its study type, and field study in terms of data collection. The statistical population included the youth of Tabriz city. This group consists of all residents of Tabriz. The sample size was determined to be 385 individuals using convenience sampling, based on Cochran's formula (in an infinite population) (Erikson's theory considers youth age to range from 19 to 30 years). The instruments used in this study for data collection were the Perception of COVID-19 Pandemic Questionnaire, Psychological Distress Scale by Kessler et al. (2002), Emotional Processing Scale by Baker et al. (2010), Self-Control Scale by Tangney et al. (2004), and Psychological Well-Being Scale by Ryff (1989).

    Findings

    The results indicated that there is a positive and significant relationship between psychological distress and perception of the COVID-19 pandemic in young adults, whereas this relationship between emotional processing, self-control, and psychological well-being with the perception of the COVID-19 pandemic in young adults is negative and significant. Additionally, based on the research findings, it can be stated that there is a positive and significant relationship between psychological distress and perception of the COVID-19 pandemic with the mediation of psychological well-being in young adults, but there is a negative and significant relationship between emotional processing, self-control, and perception of the COVID-19 pandemic with the mediation of psychological well-being in young adults.

    Conclusion

    The results confirm the suitability of the causal model of perception of the COVID-19 pandemic based on psychological distress, emotional processing, and self-control with the mediation of psychological well-being.

    Keywords: Perception of the COVID-19 Pandemic, Psychological Distress, Emotional Processing, Self-Control, Psychological Well-Being}
  • احمد علیپور*، رقیه محمدی
    هدف

    دردهای نوروپاتی از عوارض شایع دیابت مزمن هستند که تاثیر منفی بر خلق و خوی بیماران دارند. بنابراین، این پژوهش با هدف تعیین اثر خالص و ترکیبی tDCS آندی ناحیه M1 و ناحیه F3 در کاهش پریشانی روانشناختی در مبتلایان به دیابت نوع 2 دارای دردهای نوروپاتیک انجام گرفت.

    روش

    پژوهش حاضر، یک کار آزمایی بالینی تصادفی چهار گروهی دو سر کور می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه بیماران 45 تا 65 ساله مبتلا به دیابت نوع 2 عضو انجمن دیابت شهرستان بناب در زمستان 1400 و بهار 1401 بودند که توسط متخصصان، دارای دردهای نوروپاتیک شناسایی شده بودند. نمونه پژوهش 48 تن بودند که به روش هدفمند و با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. سپس، تخصیص تصادفی بیماران به 4 گروه انجام گرفت. بیماران گروه های 4 گانه به مدت 12 جلسه، سه بار در هفته، مداخلات مربوط به خود را اخذ کردند. ابزار گردآوری اطلاعات، مقیاس 42 سوالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود.

    یافته ها

    طبق نتایج، میانگین پریشانی روانی در مراحل پس آزمون، پیگیری 1 ماهه و پیگیری 3 ماهه، در مقایسه با مرحله پیش آزمون، بطور معناداری کاهش یافته بود. اما تفاوتی در میانگین نمرات پریشانی روانی بین سایر مراحل (پس آزمون، پیگیری 1 ماهه، پیگیری 3 ماهه) دیده نشد. یعنی حتی تا مرحله پیگیری 3 ماهه، اثر مداخلات باقی مانده بود.

    نتیجه گیری

    کاربرد تحریک الکتریکی فراجمجه ای، با توجه به پتانسیل درمانی که دارد، می تواند در بیماران دیابتی گسترش یابد.

    کلید واژگان: پریشانی روانی, درد نوروپاتیک, tDCS, M1, DLPFC}
    Ahmad Alipour *, Rogayeh Mohammadi
    Aim

    Neuropathic pains are common complications of chronic diabetes that have a negative effect on patients' mood. The present study, however, was conducted with the aim of determining the pure and combined effect of M1 and F3 anodic tDCS on reducing psychological distress in type 2 diabetes patients with neuropathic pain.

    Method

    The study is a four-group double-blind randomized clinical trial. The statistical population of the study was all patients aged 45 to 65 years with type 2 diabetes who were members of the Bonab Diabetes Association in the winter of 2021 and spring of 2022, identified by specialists as having neuropathic pain. The research sample was 48 people selected in a purposeful way and according to the inclusion and exclusion criteria. Then, the subjects were randomly assigned to 4 groups. Patients in 4 groups received their own interventions for 12 sessions, three times a week. The data collection tool was the 42-item depression, anxiety, and stress scale (DASS).

    Results

    According to the results, the average psychological distress in the post-test, 1-month follow-up, and 3-month follow-up phases, compared to the pre-test phase, was significantly reduced. However, there was no difference in the mean psychological distress scores between the other phases (post-test, 1-month follow-up, 3-month follow-up). That is, even up to the 3-month follow-up phase, the effect of the interventions remained.

    Conclusion

    Therefore, the application of transcranial direct current stimulation, considering its therapeutic potential, can be expanded in people with diabetes.

    Keywords: Psychological distress, neuropathic pain, tDCS, M1, DLPFC}
  • سیده مرضیه داودی، معصومه ژیان باقری، علیرضا شکرگزار*، محمدرضا بلیاد، مهدی شاه نظری
    زمینه

    پژوهش ها نشان داده اند ارتباط بین خودکارآمدی فردی و پریشانی روانشناختی باعث می شود که باورهای وسوسه انگیز مصرف مت آمفتامین در مردان مصرف کننده به شدت تحت تاثیر قرار گیرند. با این وجود تاکنون مطالعه ای به بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد و پریشانی روانشناختی انجام نشده است.

    هدف

    این مطالعه با هدف پیش بینی رابطه بین خودکارآمدی، پریشانی روانشناختی و باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد در مردان مصرف کننده مت آمفتامین انجام شد.

    روش

    روش تحقیق توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مردان 65-20 ساله استان اصفهان بودند که در سال 1400-1401 سوء مصرف مت آمفتامین داشتند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، 262 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های عقاید وسوسه انگیز (بک و همکاران، 1993)، افسردگی، اضطراب-استرس (لاویباند و لاویباند، 1996) و خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار SMARTPLS تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    مقایسه شاخص های برازش با مدل علی طراحی شده برازندگی مناسب مدل تعیین شده را تایید کرد. همانطور که نتایج ضرایب رگرسیون استاندارد مستقیم نشان داد که پریشانی روانی، همبستگی مثبتی با باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد مخدر دارد، پریشانی روانشناختی تاثیر مستقیم و منفی بر خودکارآمدی و خودکارآمدی تاثیر مستقیم و منفی بر باورهای ولع مصرف دارد (0/05 p<). همچنین، خودکارآمدی رابطه بین پریشانی روانشناختی و باورهای وسوسه انگیز مصرف را واسطه می کند (0/05p<).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان می دهند که توسعه مداخله هایی برای افزایش خودکارآمدی فردی و کاهش پریشانی روانشناختی می تواند به عنوان استراتژی های موثر در کاهش باورهای وسوسه انگیز مصرف مواد و در پیشگیری از استفاده از مت آمفتامین توسط مردان مصرف کننده این مواد، مورد استفاده قرار گیرد. این نتایج می توانند به مدیران و متخصصان در حوزه بهداشت راهنمایی کننده باشند تا برنامه های مداخله ای موثرتری را برای کاهش مصرف مت آمفتامین در این گروه از افراد طراحی و اجرا کنند.

    کلید واژگان: باورهای وسوسه انگیز, مواد مخدر, پریشانی روانشناختی, خودکارآمدی, مت آمفتامین}
    Sayedeh Marzieh Davodi, Masumeh Zhiyan Bagheri, Alireza Shokrgozar*, Mohammadreza Belyad, Mehdi Shah Nazari
    Background

    Beliefs about drug cravings hold considerable sway in the realm of substance abuse and addiction. Delving into the contributing factors influencing these beliefs, including self-efficacy and psychological distress, offers valuable insights into the perpetuation and establishment of addiction among men engaged in methamphetamine abuse.

    Aims

    The primary objective of this study was to forecast the correlation between self-efficacy, psychological distress, and drug craving beliefs among men abusing methamphetamine. The specific emphasis was placed on investigating the intermediary function of self-efficacy and psychological distress within this correlation.

    Methods

    The research employed a descriptive-correlational approach utilizing structural equation modeling as the methodology. The statistical population encompassed men between the ages of 20 and 65 who engaged in methamphetamine abuse during the period of 2022 to 2023. Utilizing specific inclusion and exclusion criteria, a total of 262 individuals were chosen through convenience sampling. These participants completed questionnaires evaluating craving beliefs, depression, anxiety-stress, and general self-efficacy. Data analysis was conducted employing the structural equation method and SMARTPLS software.

    Results

    The examination of fitness indicators against the proposed causal model validated the suitability of the established model. Findings from the direct standard regression coefficients indicated that psychological distress correlates with heightened drug use craving beliefs. Additionally, psychological distress exhibited a direct and adverse impact on self-efficacy, while self-efficacy demonstrated a direct and negative influence on craving beliefs. Furthermore, self-efficacy was identified as a mediator in the connection between psychological distress and craving beliefs.

    Conclusion

    Psychological distress diminishes self-efficacy, contributing to persistent cravings for ongoing substance abuse over the long term.

    Keywords: Tempting beliefs, drugs, psychological distress, self-efficacy, methamphetamine}
  • هامون بابائی، عزت الله احمدی*

    اگرچه مطالعات ارتباط دوطرفه ای را از داشتن معنا در زندگی و پریشانی روانشناختی گزارش کرده اند، عوامل مختلفی وجود دارند که می توانند در روند پریشانی و داشتن معنا در زندگی مردان تاثیر بگذارند؛ به همین سبب، شناسایی این عامل ها برای کاهش پریشانی روانشناختی و جلوگیری از پدیده خودکشی در مردان بسیار مهم است؛ از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه ساختاری پریشانی روانشناختی و معنای زندگی با واسطه گری احساس تنهایی در مردان انجام شد. طرح پژوهشی توصیفی همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل مردان در شهر تبریز بودند که 236 نفر از مردان براساس نظر کلاین و به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه های احساس تنهایی اجتماعی عاطفی برای بزرگسالان، معنای زندگی و پریشانی روانشناختی است. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و روش معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج الگوسازی معادلات ساختاری نشان دادند پریشانی روانشناختی به طور معنادار اثر مستقیم بر داشتن معنا در زندگی و احساس تنهایی دارند. همچنین، تنهایی هم به صورت مستقیم برداشتن معنا در زندگی و هم به صورت غیرمستقیم بر رابطه پریشانی روانشناختی و معنا در زندگی مردان تاثیر می گذارد. به طور کلی، نتایج پژوهش حاکی از آن است که تنهایی می تواند بر پریشانی روانشناختی و داشتن معنا در زندگی مردان تاثیر بگذارند. می توان بیان کرد روان درمانی وجودی و افزایش تعاملات اجتماعی موجب کاهش پریشانی روانشناختی و تنهایی و افزایش معنا در زندگی مردان می شود.

    کلید واژگان: پریشانی روانشناختی, احساس تنهایی, معنای زندگی در مردان}
    Hamoun Babaei, Ezzatollah Ahmadi *

    Studies have reported a mutual relationship between having meaning in life and psychological distress. However, various factors can affect distress and meaning in men's lives. Therefore, it is essential to identify these factors to reduce psychological distress and prevent suicide among men. Thus, the present study investigated the structural relationship between psychological distress and the meaning of life through the mediation of loneliness in men. The research design was descriptive-correlational. The statistical population of the research included men in Tabriz city, out of which 236 men were selected based on Kline’s opinion and available sampling method. The scales used in this research study included social-emotional loneliness questionnaires for adults, meaning of life, and psychological distress. Pearson's correlation coefficient and structural equation modelling were used to analyze the data. The results of structural equation modeling showed that psychological distress had a significant direct effect on removing meaning in life and feeling lonely. Also, loneliness directly affected the meaning in life and indirectly affected the relationship between psychological distress and meaning in men's lives. In general, the results of the study indicate that loneliness can affect psychological distress and meaning in men's lives. It can be claimed that existential psychotherapy and increasing social interactions reduce psychological distress and loneliness and mutually increase meaning in men's lives.

    Keywords: Psychological Distress, Loneliness, Meaning In Men', S Lives}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال