بررسی اثرات شاخص های نابرابری درآمد در کشورهای اسلامی و امریکا
یکی از اندیشه های جدی در علم اقتصاد این است که نابرابری در اقتصاد در بلند مدت بر اثر هم گرایی رشد اقتصادی کشورها از بین می رود. این عقیده به فرضیه هم گرایی مطلق معروف است و از طریق مدل رشد نئوکلاسیک سولو سوان پیش بینی می شود. این مدل در چارچوب فروض اساسی خود پیش بینی می کند که رشد اقتصاد در کشورهای عقب مانده از کشورهای پیشرفته پیشی خواهد گرفت؛ به طوری که به مرور زمان، نابرابری درآمد بین کشورهای مختلف محو می شود.
یکی از پرسش های اساسی پیش روی نظریه های اقتصادی این است که آیا امکان دارد شکاف درآمدی میان کشورهای غنی و فقیر کاهش یابد؟ این پرسش درباره یکی از موضوعات بسیار قدیمی و جنجال برانگیز در اقتصاد، یعنی فرضیه هم گرایی درآمدی است. این موضوع توسط مدل های رشد اقتصادی، نظیر مدل رشد نئوکلاسیک سولو سوان و همچنین قضیه برابر شدن قیمت عامل هکشر اوهلین ساموئلسون پیش بینی شده است.
فرضیه هم گرایی درون کشوری فقط در کشورهای مصر و اندونزی و امریکا رد نشده است. سرعت هم گرایی کشور اندونزی بیش تر از دو کشور دیگر بوده است و از طرفی نتایج محاسبه شاخص های نابرابری تایل (شاخص های L و T) و پراکندگی مقطعی نشان می دهد که نابرابری درآمد سرانه، طی دهه 1990، بین کشورهای گروه کشورهای اسلامی افزایش یافته است. همچنین در کل دوره، نوعی واگرایی سیگما بین کشورهای عضو اتفاق افتاده است. با توجه به نوع هم گرایی کشورهای این گروه به سمت امریکا، وقوع واگرایی سیگما تا حدود بسیاری مورد انتظار است.
مدل سری زمانی نشان می دهد که فقط کشورهای اندونزی و مالزی و ترکیه توانسته اند به سمت امریکا، به عنوان کشوری با تولید ناخالص سرانه بالا، هم گرا شوند؛ درحالی که سایر کشورها از آن واگرا شده اند. نتایج آزمون هم گرایی میان کشوری بین ایران و سایر کشورهای گروه مطالعه شده نیز نشان می دهد فقط بین ایران و دو کشور بنگلادش و نیجریه هم گرایی ایجاد شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.