سیر تحول رویکرد روان کاوانه در نقد ادبی
تعامل بین روان کاوی و ادبیات، موضوعی بوده است که در طول یک سده اخیر، موردتوجه پژوهش گران این دو شاخه از مطالعات علوم انسانی بوده است. در این پژوهش، تلاش خواهد شد تا به بررسی اجمالی سیر تحولی پرداخته شود که نقد روان کاوانه از ابتدا تاکنون با آن مواجه بوده است. این تحقیق نشان می دهد که در دوره اول مطالعات روان کاوانه پیرامون آثار ادبی، نویسنده، نقش اصلی را ایفا می کرد و روان کاوی ادبیات، بیشتر حول محور تولیدکننده اثر ادبی متمرکز بود؛ اما به مرور و تحت تاثیر تحولات صورت گرفته پیرامون نقد ادبی، اثر ادبی به عنوان یک پدیده خودبسنده و مستقل از مولف، موردتوجه روان کاوی ادبیات قرار گرفت و نهایتا در طول چند دهه اخیر، برجسته شدن نقش خوانندگان آثار ادبی در جریان فهم متون ادبی و رشد نظریات خواننده محور، روان کاوی ادبیات را بیشتر به سمت روانکاوی مخاطب سوق داده است. علاوه بر این سیر تحول، نگاه ساخت گرایانه به روان کاوی ادبیات نیز در طول قرن بیستم، هم راستا با سیر تحول مذکور، بخش قابل توجهی از پژوهش های روان کاوانه پیرامون ادبیات را به خود اختصاص داده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.