رهش سهروردی از چالش مطابقت و این همانی
سهروردی در نظام حکمت اشراق، از خود و خودآگاهی شهودی اش ره می سپرد و به خدا می رسد. او از یک سو، هویت خود و مبادی نوری اش را «حضور نزد خود» می یابد و از دیگر سو، فاعلیت (مبدییت) و دیگرآگاهی انوار جوهری را با اضافه اشراقی تبیین می کند. از عباراتی که در هر یک از آثار تعلیمی او به تبیین چیستی و تعیین جایگاه اشراق و شهود در دو سپهر هستی و شناخت اختصاص یافته اند، می توان این همانی «هستی» و «حضور» را نتیجه گرفت و کلیت ضروری این معادله را در خودآگاهی و دیگرآگاهی نورالانوار به اثبات رساند؛ رهیافتی که به نحو نظام مند، هر گسست ممکن بین هستی شناسی و شناخت شناسی را مرتفع می کند. در واقع، سهروردی با بازبرد علم حصولی (باواسطه) به علم حضوری (بی واسطه) و با پی افکندن شناخت انسانی بر ضرورت و یقین شهودی، چالش احرازناپذیری مطابقت بین معلوم بالذات (امر ذهنی) و معلوم بالعرض (امر عینی) را پشت سر می نهد و نحوه احراز این همانی شخصی را تبیین می کند.