اسلوب کنایی و اشکال کاربست آن در نقاشی ایرانی
پیوند میان نقاشی ایرانی و ادبیات فارسی، پیوندی ناگسستنی است. هم سانی صور خیال در نقاشی ایرانی و ادبیات فارسی نیز خود نشانی از این پیوند است. کنایه، یکی از صور خیال است که در ادبیات فارسی، به دلایل مختلفی از جمله آزمودن زیرکی مخاطب، آگاهی دادن از عاقبت امری، اختصار و گاه، ترس از بیان مطلبی خاص به کار می رود. مساله این است که در برخی نگاره ها، شاهد شگردهای خاص تصویرسازانه نگارگر، با تکیه بر اسلوب کنایی هستیم. هدف، مشخص کردن حضور ادبیات فارسی در نقاشی ایرانی و نحوه کاربست اسلوب کنایی در نگاره هاست. پرسش این است که: نگارگر ایرانی چگونه از طریق اسلوب کنایی، شالوده تصویر در نقاشی ایرانی را غنا می بخشید؟ فرضیه این است که، نگارگر ایرانی، کنایات و کارکردهای تصویری آن را می شناخته و در نقاشی به کار می برده است. این مقاله پس از جمع آوری و بررسی مجموعه ای از نگاره های مکاتب مختلف نقاشی ایرانی، با روش توصیفی تحلیلی و قیاسی نشان می دهد که نگارگر ایرانی، حداقل در مکتب هرات، تبریز و صفوی، نسبت به کنایه و تاثیرات تصویری آن بر مخاطب آگاهی کامل داشته و نمایش اسلوب کنایی در نقاشی ایرانی از دو طریق محقق می گردید. طریقه اول، مصور شدن کنایه موجود در متن ادبی و طریقه دوم، رجوع نقاش، به ساحت ادبیات فارسی و بهره گیری از اسلوب کنایی بوده است. بدین وسیله، علاوه بر غنابخشیدن به نگاره، پیوندی عمیق میان ادبیات و نقاشی ایرانی ایجاد می نمود. از انواع کنایاتی که نقاش از آن ها استفاده نموده، می توان به «کنایه از موصوف»، «کنایه از صفت» و «کنایه از فعل» اشاره نمود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.