حس آمیزی در زبان فارسی؛ رویکردی شناختی و پیکره بنیاد
حس آمیزی پدیده ای ادراکی و عصب شناختی است که بر اساس آن، تحریک یکی از حواس موجب تحریک یک یا چند حس دیگر می شود. Ullmann (1964) برای نخستین بار سلسله مراتبی را برای انتقال حواس در حس آمیزی زبانی معرفی کرد. پژوهشگران مقاله حاضر اندیشه Ullmann را به عنوان چارچوب نظری انتخاب کردند تا دریابند در پیکره ای متوازن از زبان فارسی، کدامیک از حواس در بیشترین تعامل با یکدیگر هستند و نیز سلسله مراتب انتقال حواس در زبان فارسی چگونه است؟
به این منظور، ابتدا پیکره ای متوازن از زبان فارسی با بهره گیری از پایگاه داده های زبان فارسی تنظیم شد، سپس با استفاده از کلید واژه های مربوط به حواس پنج گانه و حوزه های مرتبط، جملات دربردارنده موارد حس آمیزی استخراج و الگوی انتقال حواس در زبان فارسی مشخص شد.
داده های برگرفته از پیکره نشان دادند که در زبان فارسی، حواسی که با بالاترین بسامد در جایگاه حوزه مبدا و مقصد درنگاشت های حس آمیخته واقع می شوند به ترتیب عبارتند از حس لامسه و شنوایی. همچنین سلسله مراتب انتقال حواس در زبان فارسی تفاوت هایی را با الگوی پیشنهاد شده از سوی اولمان و نیز سایر زبان ها نشان داد.
نتایج آماری بازنمود حس آمیزی در زبان فارسی و مقایسه آن با سایر زبان ها نشان داد که زبان ها در تعامل حواس پنج گانه از مفاهیم حسی پایه یعنی لامسه و چشایی استفاده می کنند تا مفاهیم حسی پیشرفته یعنی بینایی و شنوایی را توصیف و بیان کنند، اما ارجحیت های پارامتری از زبانی به زبان دیگر متفاوت است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.