مطالعه تطبیقی روش تفسیر در اسلام و مسیحیت
مقایسه تفسیر قرآن کریم و کتاب مقدس، یکی از مهمترین موضوعات و درعینحال مغفول، در مطالعات الهیات تطبیقی است. از مقوله روش نبودن بسیاری از آنچه تحت عنوان روش در تفسیر قرآن مطرح میشود و درعینحال دامنه گستره تالیف کتاب تفسیر در میراث اسلامی از یک سو، و غلبه مباحث هرمنوتیک و فلسفه بر تفسیر کتاب مقدس و هویتیافتگی آن پس از دوره نوزایی در غرب از سویی دیگر، از جمله زمینههایی است که انگیزه تکاپو در این نوع مطالعه تطبیقی بین اسلام و مسیحیت را قوت میبخشد. در پیجویی از برخی شاخصهها، امکان این مقایسه، خود را با وضوح بیشتری نشان میدهد. از مهمترین این موارد، عبارتاند از: «مرجعیت تفسیری»، «عدم امکان تعمیم در سطح تاریخی»، «مجاز بهعنوان یک اصل» و «رابطه بین اصالت و تفسیر متن». ارتباط بین تفسیر کتاب مقدس و مباحث فلسفی (از ارسطو تا دکارت) و تفاوت مقوله تفسیر در اسلام و مسیحیت، از جهت مرجعیت نسبتا مطلق و رسمی کلیسا در تفسیر متون، موجب شده است تا نتیجه این مطالعه تطبیقی تا حدودی به بیمبنایی این تطبیق سوق داده شود. این در حالی است که ماهیت تفسیر در سنت اسلامی، بیشتر قالبی از یک رسانه تمدنی است که معارف دینی در ضمن آن انعکاس مییافته است.
هرمنوتیک ، قرآن ، کتاب مقدس ، روش تفسیری ، الهیات تطبیقی ، زبان قرآن
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.