مطالعه تطبیقی آرای ژیل دلوز و نلسون گودمن در نقاشی و ادبیات مدرن با تمرکز بر مفهوم گریز از بازنمایی
مدرنیسم گرایشی است ذهنی و فکری از سوی انسان مدرن. ذهنی که در مواجه با بحرانهای زندگی به تغییری تازه مبدل شد و جنبههای مختلف زندگی را بهواسطه اثر هنری تجلی بخشید. عصر مدرن شروع یک تغییر اساسی بود و هنرمند با تکیه بر افکار بینهایت خویش معنای هنر را نیز دگرگون کرد. نویسنده، شاعر و نقاش مدرنیسم، هر یک با اندیشهای خلاقانه، ایده خود از مسایل پیرامون را به شیوهای متفاوت تجسم نمودند. رسیدن به تفاوتها بود که همواره ذهن پویای هنرمند مدرن را مورد کنکاش قرار داد تا از پس نیروهای ذهنگرای خویش جهانی فارغ از هرگونه بازنمایی بیافریند. از سویی، صاحبنظران با نگرشهایی نوین، نظریات ساختارشکن خود در باب مفاهیم گریز از بازنمایی را در هنر مدرن مطرح نمودند. ژیل دلوز و نلسون گودمن از جمله متفکران قرن بیستم هستند که با طرح مفاهیمی سازنده، یک پارادایم خاص را در این دوره انسجام بخشیدند. نگارنده بر این باور است که شناخت و درک آثار هنری مدرن با تکیه بر آرای این دو نظریهپرداز، مفهومی تازه مییابد. آثار تصویری و ادبی مدرن با رویگردانی از سنت بازنمایی پیشین، به فرمی ضد بازنمایانه تغییر یافتند و مدلسازی بر اساس مفاهیم این متفکران، بستری از تفکرات جدید را فراهم آورد. این پژوهش با تمرکز بر نقاشی و ادبیات بهعنوان دو عرصه هنری در تلاش است تا با پیوند میانشان، زبانی متفاوت از بازنمایی را نوسازی کند. آنچه مورد پرسش قرار میگیرد، این است که مفهوم بازنمایی در جهانبینی هنرمندان و نظریهپردازان عصر جدید مبتنی بر چه مفاهیمی بوده و چگونه تاثیر پذیرفته است؟
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.