تغییر در نظام معنایی امر طلاق
مفاهیم و معانی، بنیادی ترین ساحت هر پدیده را شکل میدهند. معنایی که نظریه پردازان و کنشگران اجتماعی برای طلاق قایل هستند، بعدی پراهمیت از ساختار این پدیده بشمار می آید. این مقاله با اتکاء به الگوی روش شناختی در قالب روش شناسی بنیادین، پارادایمی و کاربردی مبتنی بر مفروضات پارادایم پدیدارشناسی، به شیوه استقرایی و کیفی و با استفاده از روش پدیده نگاری به مطالعه معنای طلاق در بستر اندیشه و نگرش زنان مطلقه پرداخته است. براساس روش های نمونه گیری گلوله برفی و هدفمند با 64 نفر از زنانی ساکن کلانشهر تهران که بین سالهای98-1384شمسی طلاق گرفته اند، مصاحبه عمیق انجام یافت. نتایج تحقیق حاکی از آن است که پدیده طلاق بمثابه یک امر چندمعنایی، مشتمل برساحت های اخلاقی-عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. نوشتار حاضر با تکیه بر سیالیت معنای طلاق بیان میکند که زنان مطلقه از یک ذهن خالی نسبت به مساله و پدیده طلاق برخوردار نبودند بلکه جهان فکری آنها مملو از آگاهی و معانی پیرامون پدیده طلاق بوده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.