بررسی برخی شباهت های فرازبانی از دیدگاه ابن خلدون و چامسکی
زبان بشر پدیده ای است چندان پیچیده که بررسی ماهیت واقعی آن مورد مطالعه متفکران در قرون مختلف بوده است. از جمله این متفکران، عبدالرحمن بن خلدون، دانشمند توانمند مسلمان، است که در «مقدمه» مشهورش، در قالب تفکرات جامعه شناختی خویش، نظریه ای باعنوان «ملکه زبانی» را مطرح می نماید. وی بر این باور است که کودک از توانایی فطری برای فراگیری زبان برخوردار است و این توانایی را کیفیت هایی تدریجی می داند که یکباره پدیدنمی آید. از سوی دیگر، نوام چامسکی، زبان شناس معاصر امریکایی، در پی ابن خلدون به نظریه پردازی پیرامون توانش زبانی پرداخته است. او نیز این قابلیت را بخشی ذاتی از ذهن انسان برشمرده و برای ذهن بشر مجموعه ای از اصول و شاخص های دستور زبانی را قایل می شود. نتایج حاصل از این پژوهش تطبیقی، علاوه بر تبیین تفاوت ها و شباهت ها، بیانگر این مطلب است که اندیشه توانش زبانی را نخستین بار قرن ها پیش ابن خلدون مطرح کرده و باید او را بنیان گذار این نظریه دانست.
توانش زبانی ، ابن خلدون ، چامسکی ، زبان شناسی ، دستور زبان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.