نیچه، مرگ خودخواسته یا وعظ مرگ؟
فریدریش نیچه فیلسوفی است که به دفعات از معنای مرگ سخن می گوید و در آثارش مشخصا به «مرگ خود خواسته» می پردازد. هم چنین می توان از برخی جملات او دعوت مستقیم انسان به مرگ را استنباط کرد؛ این دعوت نه از سر انکار خواست زندگی (به نحوی که شوپنهاور مطرح می کند) بلکه در نتیجه ی آمیختن آن با ایده های نوظهور دیگری نظیر «خواست قدرت» و یا «ابرانسان» مطرح می شود. ابرانسان نور امیدی است که بر انسانیت مورد عنایت نیچه می تابد و از این رو نمونه ی عالی خواست قدرت و پذیرنده ی نظریه «بازگشت ابدی» اوست. در این مقاله ابتدا از ابرانسان و رابطه ی آن با مرگ خودخواسته سخن می گوییم تا در مقابل بتوانیم انتقاد نیچه از باورهایی که نشانگر نفی ارزش زندگی هستند را درک کنیم. به عقیده ی نیچه اگر اندیشیدن در باب مرگ با تفکر هستیمحور در هماهنگی کامل باشد ارزشمند خواهد بود در حالی که «واعظان مرگ» فیلسوفانی هستند که تنها به یک بعد زندگی (رنج) توجه می کنند؛ اگرچه در پایان خواهیم دید که وی نتوانسته است راهی مشخص و کاربردی را در راستای این هماهنگی ترسیم کند و بنابراین پس از نیچه نیز تفکر در خصوص بی معنایی زندگی و خودکشی به عنوان نتیجه ی منطقی تجربه ی پوچی ادامه می یابد.
مرگ ، زندگی ، ابرانسان ، مرگ خودخواسته ، نیچه
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.