جامعه شناسی تجدد(1)
تاریخی بودن نظریه ها یک مساله بنیادی که در مباحث معرفت علم، امروزه محل مشاجره و گفتگوست، بحث درباره چگونگی حصول نظریه است. برای مثال وقتی که به آرای کارل پوپر در زمینه چگونگی پیشرفت علم مراجعه میکنیم، میبینیم که او معتقد است که یک نوع تنازع بقا به شیوه داروینی میان نظریات علم، وجود دارد. بنابراین در هر زمان، نظریهای که پاسخگوی مسایل جاری باشد، مطرح میشود و وقتی نقص و نارسایی آن نظریه روشن شد، جهش و تحولی در زمینه نظریهپردازی حاصل میشود. از طرفی پوپر، ضمن حفظ صحت تشکیکی که دیوید هیوم به بحث استقرا به عنوان ملاک و شاخص علم وارد میکند، به این معنا که حوادث گذشته به معنای تایید ضرورت حوادث آینده نیست و از تجربه گذشته، به ضرورت، به قانونمندی تحولات آینده نمیرسیم، معتقد است که نظریات ، محصول حدسیات ما هستند. مشاهده فارغ از نظریه وجود ندارد و هر مشاهدهای مسبوق به نظریه است. در واقع همان مفهوم «پیششناخت» را که در اندیشههای گادامر هم مطرح شده است، میتوانیم در اینجا، در نظریه پوپر، به طور صریح مطرح کنیم که هر بینش و مشاهدهای محصول یک پیششناخت و یک پیش نظریه است. بنابراین علمای جامعهشناس به هنگام نظریهپردازی، طبق برنامه پژوهشی که امروزه، بخصوص تحت تاثیر سنت پوزیتیویسم آمریکایی معمول است، به دنبال بررسی همه مصادیق و شواهد نمیروند بلکه این جریان برعکس است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.