ادراک مبادی ورودی شهرها از منظر تفاوت های جنسیتی کاربران (نمونه موردی: حد ورودی شهر سنندج- محور همدان)
در کشور ایران، مبادی ورودی شهرها از جایگاه مناسبی برخوردار نیستند. مقیاس گسترده، مشخص نبودن حد ورودی ها، رشد ناموزون و فقدان وجود برنامه های مدون در ساماندهی توسعه آنها، از جمله دلایلی است که وضعیت کنونی را رقم زده است. نحوه تجربه فضا و ادراک کاربران، یکی از مهمترین راه های موثر در تعیین حد ورودی درست و کیفیات مبادی ورودی شهرها می باشد. در این پژوهش با بهره گیری از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهدات میدانی در قالب مدل تلفیقی لینچ، ناسار و اپلیارد، اهدافی از قبیل تعیین حدود و بازخوانی مبادی ورودی شرقی شهر سنندج از محور همدان، براساس ادراک محیطی کاربران و واکاوی تفاوت های جنسیتی از نقشه های مستخرج مدل های سه-گانه فوق دنبال می گردد. نامشخص بودن محدوده مبادی ورودی شهرها به عنوان یکی از موانع اصلی طراحی، کثرت دیدگاه ها و نظرات متفاوت از ورودی شهرها، انجام این پژوهش را ضروری می نمود. ماهیت داده ها، از نوع کیفی بوده و مطالعات اسنادی و کتابخانه ای، اساس تفسیر مفاهیم پیمایشی و میدانی بکاررفته در این پژوهش را تشکیل می دهند. این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش است که علیرغم وجود تفاوت های جنسیتی مابین تمامی افراد جامعه که نشات گرفته از تفاوت های فرهنگی، اجتماعی، تحصیلات، سن و... می باشد، آیا می توان چارچوب مشخصی را برای تفاوت های جنسیتی در ادراک مبادی ورودی برشمرد؟ یافته های پژوهش، ضمن تایید صحت وجود تفاوت های ادراکی بر اساس جنسیت، مطابق آنچه در فرآیند برداشت نقشه های شناختی و مصاحبه های انجام شده با نمونه های آماری بدست آمد، در قالب هفت معیار «جهت یابی، تشخیص موقعیت، تجسم محدوده، مقیاس، تناسبات، کیفیات، جزییات» چهارچوبی مشترک مابین نقشه های زنان و مردان بدست آمده و مورد بحث قرار گرفت.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.