مبنای «محبت» در نظریه انسان شناسی علامه طباطبایی و دلالت های اجتماعی آن
از جمله چالش های مهمی که به طور جدی گریبان گیر علوم اجتماعی است، ابتنای این علوم بر مجموعه ای از مبانی است که نه تنها با تفکر الهی زاویه دارد؛ بلکه در برخی از موارد در مقابل آن قرار گرفته و همین امر سبب شده که این علوم در یک پارادایم غیرالهی به حل مسایل جامعه بپردازند. در میان حوزه های مختلف مبانی، «مبانی انسان شناسی» یک مکتب که به ترسیم سیمای انسان در نگاه آن مکتب می پردازد، از جایگاه ویژه ای برخوردار است به گونه ای که توجه به آن می تواند مسیر یک علم را به طور کلی تغییر دهد. علامه طباطبایی از جمله متفکرانی است که نظریه های بدیعی را در این حوزه ارایه کرده است و در این میان تاکید ویژه ای بر روی «مبنای محبت» دارد. در این پژوهش تلاش شده با روش توصیفی - تحلیلی، به تبیین و تحلیل مبنای محبت در نظام وجودی انسان به عنوان یکی از مبانی انسان شناسی پرداخته و برخی از دلالت های اجتماعی تسری این مبنا در حوزه مسایل اجتماعی را در آثار علامه طباطبایی مورد بررسی قرار دهیم. از جمله این دلالت ها می توان به «عبور از «نفع شخصی» در پرتو حرکت حبی»، «توسعه ذات و تحقق «من شامل جمع»»، عبور از مرز «استخدام گری» و حرکت به سمت نظام «ولایت» اشاره نمود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.