واکاوی و ریشه یابی عناصر جادویی بلاگردان در داستانهای هزار و یک شب
هزار و یک شب یکی از متون کهن و کلاسیک فارسی است که بلحاظ گستردگی محتوایی و اشارات آن به مفاهیم ساده و درعینحال عمیقی که در طول تاریخ دغدغه بشر بوده اند، تا به امروز محل بحث و بررسی بوده است. تنوع محتوایی و مفهومی این اثر، زمینه ساز گسترده ترین بحثهای ادبی، الاهیاتی، فلسفی و نمادشناسانه از این اثر شده است. اما یکی از مفاهیمی که شاید چندانکه شایسته پردازش بوده، مورد اقبال قرار نگرفته، مسئله دگردیسی انسان بر اساس جادو و در راستای بلاگردانی در این اثر سترگ است. هدف مقاله حاضر بررسی نقش و کارکرد عنصر جادو و ارتباط آن با بلاگردانی در داستانهای هزار و یک شب است.
این پژوهش با رویکردی توصیفی -تحلیلی و با استفاده از روش گردآوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای انجام پذیرفته است.
مفهوم جادو از دیرباز در ادبیات روایی و اساطیر ملتها جایگاه ویژه ای داشته است. در این داستانها، بویژه گونه هایی که بشکلی سراپا خیالی، ایده دگردیسی انسانها را طرح می افکنند، رهیافتی بسوی ظرفیتهای غنی خیال پردازی در تقابل با پدیده های طبیعی قابل تصور است.
در داستانهای هزار و یک شب حضور پررنگ مفهوم جادو سبب ایجاد تعلیقات داستانی و بعضا گره گشاییهایی بوده است. همچنین روند ساختاری مفاهیمی از قبیل جادو و بلاگردانی در هزار و یک شب بیش از آنکه این مفاهیم را در ساخت اسطوره ای معنا کند، آنها را در تاثیرات متقابل بر جهان اسطوره نشان میدهد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.