فلسفه های حجاب و عدالت جنسیتی
فلسفه های ذکرشده برای حجاب، تا چه میزان عادلانه بودن این تکلیف را توجیه می کنند و ادراک عدالت را در این مقام بسط می دهند؟ مقاله پیش رو با روش تحلیلی انتقادی پاسخ این مسیله را می کاود. زن در فقه اسلامی برخلاف مرد، مکلف به پوشش حداکثری بدن غیر از صورت و دست ها تا مچ است. برای توجیه این تمایز فقهی، فلسفه هایی نظیر مهار آتش شهوت، استحکام پیوند خانوادگی، استواری جامعه و مانند آن ذکر شده است. از منظر فقیهان، فلسفه های مذکور «علت» حجاب شرعی نیستند و «حکمت» آن محسوب می شوند؛ درنتیجه حتی با فقدان آن ها نیز حجاب واجب است. این درحالی است که آنچه تحقق این فلسفه ها را تضمین می کند، شکل گیری «عفت اخلاقی» در بستر جامعه است، نه لزوما «حجاب فقهی». نقض این فلسفه ها در برخی فتاوای فقهی نظیر تجویز عدم پوشش کنیزان و اهل کتاب و تجویز نگاه به زنان ازکارافتاده و زنانی که عادت به پوشاندن ندارند نشان می دهد که با تکیه صرف بر این فلسفه ها نمی توان این تمایز فقهی میان زن و مرد را کاملا توجیه کرد. در این مقام، اثبات عدالت جنسیتی در سطح واقعی و ادراکی، با تکیه بر این فلسفه ها ممکن نیست و تنها می توان از تعبد به حکم شارع و حق طاعت الهی سخن گفت.
حجاب ، فلسفه حجاب ، عفاف ، عدالت جنسیتی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.