نوع شناسی اندیشه سیاسی براساس نسبت اخلاق و سیاست در نظریه سیاسی هابرماس
نوع شناسی «اندیشه سیاسی» یکی از کارکردهای عمده «نظریه سیاسی» است. تمرکز بر وجه شکلی و وجه ماهویی اندیشه سیاسی ازجمله معیارهای رایجی است که نظریه سیاسی با اتکا به آن، اندیشه سیاسی را نوع شناسی می کند. وجه شکلی بر منشا، خاستگاه و ترتیب زمانی و تاریخی اندیشه ها متمرکز می شود؛ درحالی که وجه ماهوی بر محتوا، مضمون و مفاهیم اندیشه سیاسی تاکید می کند. نوع شناسی اندیشه سیاسی براساس نسبت میان مفاهیم اخلاق و سیاست، بدون توجه به وجه شکلی، بر وجه ماهوی اندیشه سیاسی متمرکز است. مقاله حاضر درصدد است نوع شناسی اندیشه سیاسی در غرب را با نظریه سیاسی هابرماس و براساس نسبت میان اخلاق و سیاست بررسی کند. هابرماس با مبنا قراردادن نسبت مذکور، اندیشه سیاسی در غرب را به دو دوره کلاسیک و مدرن تقسیم می کند. از نظر او در اندیشه سیاسی کلاسیک، اخلاق و سیاست بر حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند؛ حال آنکه در دوران مدرن، سیاست به علم کنترل و مدیریت روابط انسانی، تبدیل و بدین ترتیب، سیاست از اخلاق جدا می شود.
-
سرمایه اجتماعی و کارکرد آن به عنوان مبنای اساسی فرآیند رشد، پیشرفت و توسعه (با تاکید بر ایران)
علی حسنوندیان، *
فصلنامه مطالعات بین رشته ای دانش راهبردی، پاییز 1403 -
اندیشه کانت وتاثیر آن بر پارادایم های حقوق بین الملل با نگاهی به تجربه های حقوق ایران
علی موحدی، فرید آزادبخت*،
نشریه تحولات سیاسی اجتماعی معاصر ایران، تابستان 1403