رئالیسم غیرخطی در داستان «من عاشق افسانه نیستم»
آثار ادبی پیشرو با نگرشی تازه به خطوط اصلی و مولفه های مکاتب و سبک های پیشین به گسترش ادراک بشر، همچنین قابلیت های ادبیت زبان کمک می کنند. یکی از مولفه های متاخر مکتب ریالیسم، ویژگی غیرخطیآن است. ریالیسم غیرخطی برخلاف ریالیسم، معرفت به عالم را درون وجود بشر میجوید؛ بنابراین، جهان روایت و کنشهای آن با درهم پیچی زمان و تاکید بر واقعیات از طریق جریان سیال ذهن در رمان نمود بیشتری مییابد. در این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی داستان بلند «من عاشق افسانه نیستم» نوشته مریم معینی، از نظر کاربرد مولفه های ریالیسم غیرخطی بررسی شده است. پیرنگ این داستان بلند در بستر تاریخی واقع شده؛ اما نویسنده با ایجاد فضایی چند وجهی شرایط را برای کشف حاشیه ها و زمینه های غیرریالیستی فراهم میکند؛ در ادامه پژوهش، مهم ترین شگردهای ریالیسم غیرخطی، نظیر ایجاد لایه های تودرتو از طریق جریان سیال ذهن، چندصدایی، به حاشیه رفتن تاریخ به نفع داستان، تغییر مکث توصیفی، ایجاد لایه های معنایی تعلیق وار و پایان باز بررسی شده است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.