معناشناسی الهیات عملی بر مبنای متافیزیک عمل در اندیشه علامه طباطبائی
معناشناسی الهیات عملی متوقف است بر انگاره عمل و نسبت آن با الهیات. متافیزیک عمل به بررسی شان هستیشناختی عمل، جایگاه آن در میان سایر امور و نسبت آن با سایر اشیاء میپردازد. با نگاهی منظومهوار به آثار علامه طباطبایی، میتوان دیدگاه ویژهای در باب متافیزیک عمل از آن استخراج کرد. از نظر طباطبایی، عمل -به مثابه یک هویت خارجی- نوعی حرکت است، حرکتی که دارای یک سلسله مبادی در درون آدمی است. مشخصه عامل مختار این است که با وساطت افکاری برساخته (امور اعتباری) عمل میکند. حرکت انسان چیزی بر اشیای بیرونی نمیافزاید، بلکه صرفا نحوه نسبت انسان بدنمند با بیرون از خود را تغییر میدهد. هر تغییری در جهان به تغییرات دیگر و در نتیجه به تغییر وضع جهان میانجامد. پس انسان جهان را از طریق افکار برساخته تغییر میدهد. هر آن چیزی که از سنخ اندیشه است و میخواهد به گونهای به ساحت کنش آدمی وارد شود باید از معبر امور اعتباری گذر کند. روشن است که الهیات در وهله اول ساحتی نظری و مربوط به حوزه باورها است. مسیله این است که الهیات چگونه وارد این معبر میشود، چگونه مبنا و مبدا عمل واقع میگردد، و به دیگر سخن چگونه مبدا تغییر جهان میگردد، و چه مزیتی بر سایر مبادی نظری عمل دارد. به باور طباطبایی دین ترجیحات همسو با هستی و آفرینش را به انسان گوشزد میکند. بر این اساس میتوان به معناشناسی الهیات عملی رسید: الهیات عملی دانش تبیین و توجیه نحوه ترجح مبدا الهیاتی عمل در شکلگیری کنشهای فردی و اجتماعی آدمی است. آدمی مادامی که عملی را راجح نیابد دست به انتخاب آن نمیزند. دنیای جدید انسان را به ترجیحات گوناگونی دعوت میکند، و الهیات عملی در این میان میتواند نقش سرنوشتسازی داشته باشد، بدین صورت که نشان دهد چگونه عمل دینی، قطع نظر از تکلیف بودنش، با وضع بشر هماهنگ است.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.