بررسی گفتمانهای متقابل در شاهنامه فردوسی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی
در شاهنامه فردوسی، بعنوان بزرگترین اثر حماسی ایران، همواره از تقابل سخن رفته است. با توجه به ماهیت اسطوره ای شاهنامه، اغلب مطالعات برروی این اثر، بر تقابل نیروهای خیر و شر و یا اهورا و اهریمن تمرکز داشته است. این نگرش تا اندازه ای در مطالعات شاهنامه شناسی غالب است که تمامی شخصیتهای داستان نیز بصورت نمودهای نیروهای خیر و شر معرفی میگردند. در مقاله حاضر عنصر تقابل در شاهنامه از زاویه ای کاملا متفاوت مورد توجه قرار میگیرد.
چارچوب نظری پژوهش حاضر تحلیل گفتمان انتقادی است. در رویکرد انتقادی، هویت در قالب تقابل «خود-دیگری» نمود پیدا میکند و طبقه بندی «خود-دیگری» بنوبه خود بواسطه وجود گفتمانهای متقابل در متن شکل میگیرد.
با مطالعه داستانهایی از شاهنامه از منظر انتقادی دریافتیم که علت اصلی نزاع و درگیری (چه داخلی و خارجی) در داستانها، وجود گفتمانهای متقابل است که این گفتمانهای متقابل زمینه شکلگیری «خود-دیگری» و یا «ما – آنها» را فراهم میسازد. همچنین ازآنجاکه زبان اسطوره زبان رمز است، با نگاه انتقادی به روایات شاهنامه، ابعاد جدیدی که در زیرساخت داستانها پنهان بود بر ما روشن شد که تاکنون به آن پرداخته نشده بود.
با بررسی داستانها به خرده گفتمانهایی دست یافتیم که میتوان تمام آنان را زیر چتر گفتمانی کلان قرار داد و آن گفتمان پایبندی به ساختار درمقابل ساختارشکنی است. ساختار سیاسی- اجتماعی در ایران باستان، که نمود آن در داستانهای شاهنامه متبلور شده، همواره پایبند به سنتها و ساختارهای گذشته بوده و هرگونه ساختارشکنی به نزاع و درگیری منجر شده است. دیگر آنکه پهلوانان نمود پایبندی به سنتها و ساختارهای پیشین هستند و هرگونه تغییر و تحول در این نظام را برنمیتابند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.